نوشته ای است با برنام «شلاق زدن بر چهره ی یک جراح زن در شهرستان نورآباد استان فارس» که اگر واقعیت داشته باشد، اوج خر تو خری، بی قانونی و هرج و مرج در «ولایت آقا بیشعور مُعظّم» را به نمایش می نهد و جای شگفتی نیز ندارد؛ هنگامی که «آقا بیشعور مُعظّم» آزادانه به هر کار ناشایستی دست می یازد و جز خود، همه را بی بصیرت می داند، «کره خرهای جان نثار نظام» نیز هرجا که به جایگاهی دست یافته باشند، لگدهایی انباشته از بصیرت، نثار این و آن و جلوتر از همه آدم های خوشنام و کارآمد آنجا می کنند؛ این بار نوبت این بانوی جراح بود:
«دیشب، دادستان شهرستان
با هیات همراه به بیمارستان آمدند. جراح، خانم فروغ رزمجویی، در حال بازدید از
شماری بیماران بود. با این همه از وی خواسته شد که برای دیدن بیماری به سپارش
دادستان بی درنگ آماده شود.
جراح پاسخ داده بود که مانند سایر بیماران در نوبت قرار بگیرند
تا حق دیگران از میان نرود.
چنین پاسخی به گوش دادستان سنگین آمد و پیام داد که «یا
سریعا حضور یابد یا تنبیه اش می کنم».
پس از آمدن جراح و دیدن بیمار ویژه، دوباره دادستان
عنوان کرد که وی باید بربالین آن بیمار بیاید.
جراح، این بار پاسخ داد که من بیمار دارم و هم اکنون
نیازی به دیدن دوباره ی آن بیمار نیست.
وی را دستبند زدند و به اداره آگاهی شهرستان بردند؛ به
گواهی مادر این جراح و دیگران، وی را جلوی کودک سه ساله اش که فریاد می کشید به
اندازه ای شلاق زدند که چهره اش زخم برداشت ...
از «گوگل پلاس»، هفتم اَمرداد
ماه ۱۳۹۴ با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ بخش پایانی یادداشت
را پیراسته ام. ب. الف. بزرگمهر
ب. الف. بزرگمهر هشتم اَمرداد ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر