«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

باید جنبید و تا دیر نشده، رژیم تبهکار و سرسپرده ی جمهوری اسلامی را سرنگون نمود! ـ بازانتشار


نخستین بار که جُستار «نمونه برداریِ پیرامون پایگاه های نظامی ایران» از سوی بازرسان «بنگاه جهانی انرژی اتمی» از زبان «عین الله رژیم»۱ به میان آمد با خود گفتم:
یا این مردک گنده گوزِ دروغگو که تاکنون همه ی نشانه های خودشیفتگی را از خود نشان داده، بسیار کودن و ساده انگار است و یا مزدوری خودفروخته که گزینه ی سومی آمیخته از هر دو گزینه را دربردارد:
کودنی خودفروخته!

دروغگویی مردک بسیار زود از پرده برون افتاد و بر زبان رانده شدن ناگزیرِ بخش هایی دیگر از توافق های به انجام رسیده با نمایندگان «شیطان بزرگ»، همدستان و ریزه خوارانش از سوی یکی از «نخودچی کشمش های نظام»۲ در گروه گفتگوکننده با نمایندگان «۵+۱» در چند نوبت و از آن میان، در زمینه ی بازرسی های سرزده از پایگاه های نظامی ایران روشن نمود که توافق های زنهارخواهانه۳، تنها دربرگیرنده ی نمونه برداری از پیرامون پایگاه های نظامی ایران نیست و بررسی و بازرسیِ درون پایگاه های نظامی نیز بخشی از توافق فراقانونی و ضدِّ ملی دستینه شده از سوی نمایندگان مزدور و خودفروخته ی رژیم بوده و در کردار، دست بازرسان آن بنگاه جهانی را که در میان شان، بی هیچ گمان و گفتگو، خبرچین های سازمان های اطلاعاتی و امنیتی باخترزمین نیز جا زده شده و می شوند، برای پی بردن به خرده ریزترین جُستارهای هماوند با امنیت سرزمین و برآورد توانایی های نظامی ایران در کم و بیش هر زمینه ای باز می کند.۴ در این زمینه، یادآوری تنها دو بند نخستین گزارشی درج شده در تارنگاشت وابسته به امپریالیست های «یانکی» به اندازه ای بسنده روشنگر است:
«وزارت دفاع آمريکا می‌گويد که ایران به رغم حضور در گفت‌وگوهای اتمی با شش قدرت جهانی، توسعه فناوری‌هايی که ”می‌توانند برای جنگ‌افزار هسته‌ای مناسب باشند“ را ادامه می‌دهد. 

به گزارش روز چهارشنبه ۱۳ خرداد شبکه خبری بلومبرگ، يک ارزيابی غير محرمانه از توانايی‌های نظامی ايران که توسط پنتاگون انجام شده، از گسترش و توسعه موشک‌های بالستيک ايران به عنوان يکی از اين فناوری‌ها نام برده است.»۵

آرش چنین سخنانی به اندازه ای بسنده روشن است؛ بویژه آنکه در همین گزارش از زبان کسی در جایگاه سخنگویی «کاخ سپيد» آمده است:
«... حتی مذاکرات موفق [هسته‌ای] با جمهوری اسلامی، همه ی نگرانی‌های ايالات متحد درباره ی اقدامات ايران را برطرف نمی‌کند.»۶ 

بخوبی روشن است که نیروهای نظامی ایران نباید به هیچ روی زیر بار چنین قرارداد زنهارخواهانه و ضدملی بروند و از دید من، تنها راه برجای مانده که روز بروز درنگ ناپذیرتر نیز می شود، سرنگونی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی، همراه با پیشبرد و کاربست بی درنگ برنامه ای ملی ـ میهنی و از آن میان، پذیرفتن حق خودمختاری اداری ـ فرهنگی خلق های ایران زمین تا مرز پذیرشِ حق جدایی هر کدام از خلق هاست که برخلاف پندار کوته بینانه و از دیدگاه دانشورانه، نادرست بسیاری که تنها رژیم تبهکار را دربرنمی گیرد و از گستره ای بزرگ تر برخوردار است، نه تنها نیروی «گریز از مرکز» و جداسری در پی نخواهد داشت که پیوندهای دیرینه ی آسیب دیده در این سی و شش سال، میان خلق های ایران زمین را از هرباره استوارتر خواهد نمود. بخودی خود، روشن است که چنین کاری کارستان از دست نیروهای پیرو اسلامی سیاست زده و رویهمرفته نادان از دیدگاه سیاسی و اجتماعی برنمی آید که از سوی میهن پرستانی شدنی است که اگر به شیوه های اندیشگی و کاربرد سوسیالیسمی دانشورانه نیز ساز و برگ نیافته باشند، دستِکم ریشه های گیر و دارهای سیاسی کشور و بایستگی راه رشدی اجتماعی ـ اقتصادی دادگرانه با سمتگیری سوسیالیستی در کشوری با خلق های گوناگون را نیک دریافته باشند. می دانم که هم اکنون، کم تر نشانه ای از چنین نیرویی کارآمد به چشم می خورد؛ گرچه از سوی دیگر، این را نیز درمی یابم که بخت و روزنه ی برونرفت از اوضاع کنونی و آنچه بدتر از این در پیش است، هر روز تنگ تر از پیش می شود و از همین رو، ناگزیر به هشدار در این باره هستم. تاریخ، بویژه در بزنگاه های خود، سراسر شگفتی بوده است و نیاز، مادر نوآوری و جنیش. به آن در اینجا بیش تر نمی پردازم.۷ 

نکته ای برجای می ماند که شاید با همه ی سادگی و روشنی آن، نیازمند یادآوری است و انگیزه ی نگارش این یادداشت نیز شد:
دورسنجی۸ و کاربردهای آن! در این باره نیز بیش تر به اشاره ای هماوند با جستار این یادداشت بسنده نموده به ریزه کاری های آن نخواهم پرداخت.

از این انگاره آغاز می کنم که حتا جُستار بازرسی از درون پایگاه های نظامی کشور و راهیابی خبرچین های سازمان های خبرچینی به درون پایگاه ها در میان نباشد و تنها به نمونه برداری زمینی از پیرامون پایگاه ها یا حتا پژوهش از درون بالگردی ساز و برگ یافته به پیشرفته ترین ابزارهای دورسنجی۹ بسنده شود؛ تنها همین بس خواهد بود که ۴۰ ـ ۵۰ متر بلندتر از زمین، چندین بار در سویه های گوناگون بر فراز هر پایگاه  نظامی به پرواز درآیند یا با دستگاه های نمونه برداری که بی هیچ گمان و گفتگو به ابزارهای دورسنجی پیشرفته ساز و برگ یافته، پیرامون هر جایی بچرخند یا به گفته ی آن خودفروختگان، نمونه برداری زمینی کنند تا از چند و چون ساختارهای زیرزمینی منطقه آگاه شده و تا اندازه ای بسیار به ماهیت آن ساختارها پی ببرند. این فن آوری ها، دستِکم از سی سال پیش در پژوهش های از راه دورِ رشته های گوناگونی از ریخت شناسی (morphology) کف رودخانه ها و دریاها گرفته  تا کانساریابی و برآوردهای ذخیره، همراه با «ژئوفیزیک هوایی» بکار گرفته شده و در این سال ها از پیشرفت های جهشی سترگی برخوردار بوده است. افزون بر آن، بر بنیاد داده های گردآوری شده با سود بردن از فن آوری هایی چون «پردازش تصویر»۱۰، داده پردازی و ساخت الگوها بر بنیاد داده ها۱۱ و کاربرد روش های آماری و ریاضی پیشرفته، آنچنان دانسته های پُر و پیمانی فراهم می شود که دیگر شاید نیازی به بازرسی از درون پایگاه های نظامی نیز نباشد. در اینجا پرسشی منطقی نیز پیش می آید که «... بروند اطراف آن منطقه را نمونه برداری کنند»۱۲، در کردار به چه آرشی است؟ 

از چه چیزهایی قرار است نمونه برداری کنند؟ از سنگ و کلوح بیابان؟! آیا پیش کشیدن چنین جُستار گولزنکی، حتا چنانچه کار به آنجا بکشد و وانمود به انجام آن از سوی "بازرسان"، پوششی برای پنهان نگاه داشتنِ کارِ دورسنجی نخواهد بود؟

آیا از کسی که بر بالش ریاست «سازمان انرژی اتمی» کشور لمیده، نباید چشم این را داشت که دستِکم به نکته هایی که در بالا فشرده و شاید حتا نارسا اشاره شد، آگاه باشد؟! و آیا شنیدن چنین سخنی، آن هم از آدمی پرمدعا، دو گزینه ی صد و هشتاد درجه ای رودرروی یکدیگر ـ یا شاید تنها یک گزینه ی ۳۶۰ درجه ای و همانا کودنی خودفروخته و مزدور بیگانه! ـ را به رخ نمی کشد؟ آیا اگر سخن تنها بر سر کودنی باشد، «عین الله رژیم» و دیگرانی که همین مزخرفات را گاه با اندک تفاوت در گفتار، پی گرفته و می گیرند، خود را همتراز گوساله هایی که با اندک جفتک پرانی به ریسمان گردن می دهند و نه حتا گاوهایی که دستِکم شاخ زدن را آموخته اند، پایین نیاورده اند؟ یا آنکه بیش تر از روی مزدوری بیگانه و بی مسوولیتی همه سویه نسبت به سرنوشت کشور و توده های مردم ایران است؟ بگمانم،  پاسخ به آن چندان دشوار نباشد و بی جهت نیز نیست که من بویژه بر خودفروختگی و مزدوری آن وزیر امور خارجیِ جانِ رهبرش، "بچه انقلاب" پافشرده و می فشارم.

در اینجا سخن درستِ فرمانده ی «نیروی هوافضای سپاه پاسداران» را نیز یادآور می شوم که «بازرسی تحت هر عنوانی و حتی با فاصله از مراکز نظامی ایران را در حکم جاسوسی»۱۳ بشمار آورده بود. همچنین، برآشفتگی یکی دیگر از فرماندهان همان نهاد نظامی را می توان بخوبی دریافت که در هماوندی با جُستار بازرسی از پایگاه های نظامی ایران گفته بود: 
«باید با سرب داغ جوابش را داد.»۱۴ و چنین بازرسی هایی را بدرستی همتراز «اشغال سرزمین»۱۵ دانسته بود.

گرهِ این دوگانگی که از سویی، دولت انباشته از بزرگ ترین دزدان و زنهارخواران تاریخ ایران، همراه با رهبر دروغگویِ دودوزه باز و یار گرمابه و گلستان دروغگوتر از خودش: اکبر بهرمانی، آشکار و پنهان خواهان بستن چنان قراردادهایی ننگین و به فرجام رساندن این ننگ باشند و از سوی دیگر، فرماندهان نظامی کشور چنین واکنش هایی نشان می دهند را چگونه باید گشود؟
آیا باید چشم براه دسته گل های تازه تر از سوی گروه مزدور «سیّد از خر جسته و نخودچی کشمش های یکی از دیگری پفیوزتر نظام»» نشست و گذاشت تا آن قراردادهای ننگین فراقانونی که هنوز بخش بزرگی از آن نیز زیر برنام های ریشخندآمیزی چون «بسته شفاهی» پنهان مانده، در چارچوب «قطعنامه فصل هفتم سازمان ملت ها» به فرجام دلخواه کشورهای امپریالیستی و پیشاپیش همه، «یانکی» ها برسد و «شمشیر داموکلس» یورش نظامی کشورهای امپریالیستی بر فراز ایران آویخته شود و رسمیت جهانی یابد؟!

آیا چنانچه در نیروهای نظامی، همچنین دربرگیرنده ی ارتش ایران، هنوز میهن پرستانی دلسوز برجای مانده که باید چنین انگاشت و در وانفسایی که همه چیز به باد داده می شود و از آن رهبر دَبَنگِ بیشرم، چون سرپوشی برای این همه ننگ و رسوایی بهره برداری می شود۱۶، نباید جنبید تا از بسته شدن چنین قراردادهایی جلو گرفت؟

آیا نباید آن «سرب داغ» را نخست در سینه ی زنهارخواهان و مزدوران بیگانه از بالا تا پایین چکاند و نقطه ی پایان بر این همه رسوایی و سرافکندگی نهاد؟

آیا نباید رهبر دَبَنگِ دودوزه باز را به دادگاه خلق سپرد تا به یک یک تبهکاری هایش رسیدگی شده و به سزای نابکاری های بی شمارش برسد؟  و آیا همه ی این ها که تنها نخستین گام برای برونرفت از اوضاع کنونی و سمتگیری سزاوار سیاسی و نیز اجتماعی ـ اقتصادی همسو با خواست های برآورده نشده ی انقلابی خلقی است، در چارچوب رژیمی تبهکار و انباشته از شکمبارگان دله دزدِ بی همه چیز شدنی است؟

باید جنبید و تا دیر نشده، رژیم تبهکار و سرسپرده ی جمهوری اسلامی را سرنگون نمود!

ب. الف. بزرگمهر     ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۴

 http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/06/blog-post_22.html 

پی نوشت: 

۱ ـ علی اکبر صالحی، رییس «سازمان انرژی اتمی ایران»؛ گنده گوزی بیمایه و خودشیفته که به وی فرنام های درخور دیگری چون «لوله باز کن نظام» نیز می توان داد. وی گفته بود:
«درباره تاسیسات نظامی تکلیف کاملا مشخص است. جمهوری اسلامی ایران اجازه نمی دهد که از تاسیسات نظامی و تاسیسات غیر هسته ای بازدید شود و در این خصوص تکلیف روشن است. اما طبق پروتکل الحاقی ما عمل خواهیم کرد. در آنجا پیش بینی هایی کرده است و ما می آییم می گوییم که بروند اطراف آن منطقه را نمونه برداری کنند.»
علی اکبر صالحی در گفتگو با خبرگزاری «العالم»، برگرفته از گزارش «رفع تحریم‌ها، چند هفته پس از توافق جامع هسته ای»، «جام جم»:
http://www.jamejamonline.ir/NewsPreview/1903162039464209268 

۲ ـ عباس عراقچی 

۳ ـ پارسی نویسی:
 آمیخته واژه ی «زنهارخواهی» تا اندازه ای همتراز با آمیخته واژه ی «پیمان شکنی» و هر دو به آرش واژه ی از ریشه عربی «خیانت» هستند؛ با آنکه «زنهارخواهی» در پارسی کنونی، کم تر از «پیمان شکنی» کاربرد داشته و بیش تر به آرش دیگری بکار رفته، کاربرد آن بجای واژه ی «خیانت» را درست تر و سزاوارتر از «پیمان شکنی» می دانم. 

۴ ـ در اینجا به گفته ها و ترفندهای بچه گولزنک و بس ریشخندآمیز وزیر امور خارجی خودفروخته، «نخودچی کشمش های نظام» و برخی دیگر که از بازی با واژه های «دسترسی» تا «دستیابی» آغاز شد و تا «نمونه برداری از پیرامون پایگاه های نظامی»، «بازرسی های مهار شده» و پارچه کشیدن روی ساز و برگ نظامی درون پایگاه ها به هنگام بازرسی ها و مزخرفات دیگری از این دست پیش رفت، نپرداخته ام.  

۵ ـ «ایران فناوری‌های کاربردی در جنگ‌افزار اتمی را توسعه می‌دهد»، «رادیو فردا»، ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۴
http://www.radiofarda.com/content/f14_iran_military_power_advances_amid_nuclear_talks_pentagon/27053894.html 

۶ ـ همانجا 

۷ ـ در نوشتاری که دنباله ی نوشتار یادشده در پیوند زیر است، نکته هایی را در این باره یادآور خواهم شد:
«واقعیت تلخ را چون ”گِنِه گِنِه“ به خورد مردم ایران می دهند!»، ب. الف. بزرگمهر، پنجم خرداد ماه ۱۳۹۴
شوربختانه به شَوَند سرگیجه ها و سردردهای آزاردهنده و بی هنگام، کار با کندی بسیار همراه بوده و آن نوشتار، همچنان  نیمه کاره برجای مانده است. 

۸ ـ دورسنجی همتراز واژه ی لاتینی «رِموت سِنسینگ» (remote sensing) است. 

۹ ـ چنانچه ما از واپسین پیشرفت های در دسترسِ همگان یا دانشگاهی در زمینه ی دانش و فن آوری دورسنجی نیز آگاه باشیم، هرگز از اندازه ی پیشرفت های کنونی و همچنان پنهان آن در چارچوب نظامی کشورهای امپریالیستی باخترزمین و بویژه امپریالیست های «یانکی»، آگاه نخواهیم بود و نمی توانیم از آن ها آگاهی داشته باشیم. در این زمینه، تنها همین بس که به گذشته ای نه چندان دور نگاهی بیفکنیم و ببینیم که به عنوان نمونه، رایانه، نخست در نهادهای نظامی «یانکی» ها و تا چندین سال دور از دیدگان بخش های غیرنظامی بکار گرفته شد و سپس به بازار راه یافت. در بسیاری زمینه های دیگر نیز چنین است. 

۱۰ ـ پردازش تصویر (Image processing) یکی از فن آوری های هماوند با «سامانه های داده های جغرافیایی» (Geo Information Systems) است که زمینه ای از یک تصویر که در آن، گاه کم تر چیزی بدیده می آید، بگونه ای پرداخته می شود که بسیاری از آخشیج های آن زمینه و تصویر بروشنی بازشناخته می شوند. 

۱۱ ـ data processing & data modeling 

۱۲ ـ علی اکبر صالحی در گفتگو با خبرگزاری «العالم»، برگرفته از گزارش «رفع تحریم‌ها، چند هفته پس از توافق جامع هسته ای»، «جام جم»:
http://www.jamejamonline.ir/NewsPreview/1903162039464209268 

۱۳ ـ «بازرسی از مراکز نظامی، تحت هر عنوان در حکم جاسوسی است»، «رادیو فردا»، یکم خرداد ماه ۱۳۹۴
http://www.radiofarda.com/content/f2-iran-nuclear-commander-sites-inspection-like-espionage-against/27030462.html 

۱۴ ـ «جواب درخواست بازدید از اماکن نظامی ایران، ‌سرب داغ است»، «رادیو فردا»، ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۴
http://www.radiofarda.com/content/f16-iran-hossein-salami-fact-sheet/26966030.html 

۱۵ ـ همانجا 

۱۶ ـ به پندار من، دانسته و آگاهانه از سوی خود وی!


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!