«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه

پروردگارا آگاهی بباران!


مترسک ﺭﺍ ﺗﻔﻨﮓ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﺗﺎ از کشتزار پاسداری ﮐﻨﺪ؛ هنگامیکه دریافت ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ، خداوندمان (ارباب مان) شد!

خواستیم سیاست مان ﺩﯾﻨﯽ ﺷﻮﺩ، دین مان ﺳﯿﺎﺳﯽ شد!

خواستیم ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻣﺎﻥ آدموار ﺷﻮﺩ، آدمیت مان ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ شد!

خواستیم ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎی مان ﺷﺮﻳﻒ ﺷﻮﺩ، ﺷﺮﺍﻓﺘﻤﺎﻥ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ شد!

خواستیم ﺷﺎﻩ ﻭ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ، جای شان چندین و چند ﺁﻗﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ سبز شد!

خواستیم ﺩﺭﺩﻫﺎی مان ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ !

ﺩﻋﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ !

ﺩﻋﺎﯼ خِرَد سزاواریم؛ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﺮﺯمین مان ﺗﺸﻨﻪ ﯼ دانش و بینش ﺍﺳﺖ .

پروردگارا آگاهی بباران!

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی نویسی و اندک بازآفرینی درخور از اینجانب؛ برنام را نیز از متن نوشته برگزیده ام.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!