«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۲, دوشنبه

اینجا امامزاده نیست! خدا جای دیگری به شما عوض بدهد!


نوشته است:
میان دو ساختمان روبروی خانه ی ما یک شکاف هست که شده جایگاه فرماندهی یک گله کفترهای چاهی. بالکن خانه ی ما هم شده «فضله گاه» (بجای آبریزگاه) عمومی شان!

آدینه ی گذشته، دستمال به سر رفتم بالکن را پاک و پاکیزه کردم؛ روی کولرها را با شماری بطری آب معدنی تهی شده، پر کردم که جایی برای نشستن نداشته باشند؛ ولی امروز می بینم که جای تازه و بهتری، همانجا یافته اند.

آیا بهتر نیست دو تای شان را بکشم و از بالکن بیاویزم تا پندی برای سایرین شود؟

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب:    ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
یک تابلو بزنید که رویش نوشته شده باشد:
کفترهای ارژمند! اینجا امامزاده نیست! خدا جای دیگری به شما عوض بدهد!

اگر کفترهای بابصیرتی باشند، گوش خواهند کرد! مبادا آن ها را بکشید! آنگاه خون شان به گردن شماست و در «جهان باقی» روشن نیست به پادافره چنین گناهی، چه بلایی به سرتان بیاورند. (همانجا)
 
یادم رفت برایش بنویسم که در یکی از حدیث های کهن آمده که فضله ی کفترچاهی برکت دارد و روی سر هر کسی بریسد، بزودی پول هنگفتی بدست می آورد.

ب. الف. بزرگمهر    دوم شهریور ماه ۱۳۹۴
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!