مردکی است بیشرم، نابکار و
نادان و افزون بر آن به گستاخی بیمانندی آراسته. همراه با شمار بسیاری آخوندِ
بدپیشینه که برخی از آن ها چون خودِ وی با «سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه
گوربگور شده» («ساواک») همکاری نزدیک داشتند و به یاری سیاست های زیرکانه ی کشورهای
امپریالیستی و نیز ندانمکاری های چشمگیر نیروهای چپ، میوه های انقلابی بزرگ و توده
ای به دامن آلوده شان ریخته شد؛ زان پس، گام بگام اندک دستاوردهای توده های مردم در
آغاز انقلاب که هنوز استوار و پایور نشده بود را چون خوک هایی شکمباره، خُرناس
کشان زیر پا نهاده و در واپسین گام ها با خواری و سرشکستگی، تن به مزدوری و بندگی همان
ها دادند که برای سرکوب جنبش اوج گیرنده ی چپ به ناگزیر، زیر پر و بال شان را
گرفته و از روضه خوانی بر سر گور و صنّار سی شاهی درآمد به حاکمیت کشوری دیرینه رساندند.۱ آن
هنگام، هرگز به پندارشان نمی رسید به چنان درآمدهای هنگفت نفتی و دارایی های سترگ برجای
مانده از کفن دزدهای پیشین دست یابند و آنگاه که به همه ی این ها دست یافتند، سر
از پا نمی شناختند و آن همه را پیشکشی از سوی آسمان پنداشته، زدند و کشتند و چاپیدند
و ناموس مردم دریدند. چه خوش گفته بود جاودانه حافظ شیرین سخن شیراز که:
«... یا رب مباد آن که گدا
معتبر شود»!
دارایی های بادآورده، آنچنان
دیدگان پست و آزمندشان را کور نموده بود که پایانِ کار را نمی دیدند؛ گرچه، هنوز
هم برخی شان با چشمی به آسمان، آن را نمی باورند.
بر روی دوش توده های مردم جای
گرفتند و به نان و نوا و نیرویی باورنکردنی رسیدند؛ ولی با آنکه هر از گاهی ناچار
به بزرگداشت دروغین آن ها می شدند، در خِرَد خُرد و مغز خشک شده شان، جایی بیش از
«عوام الناس»، «مستضعف» و واژه های زشت و خوارشمارنده ی دیگری از اینگونه نداشتند.
اکنون، این مردک بی آبروی
ضدانقلابی که از سوی دورقاب چین هایش، «رهبر انقلاب» خوانده می شود با کاربرد
عبارت خوارشمارنده ی «حق الناس»، حقوق پایمال شده ی توده های مردم ایران را به رخ
شان می کشد و در برابر آن، «نظارت استصوابیِ» گروهی
چلغوز تمرگیده در «شورای تاریک اندیشان و واپسگرایان پاسدار سرمایه» را به پندار
خویش «حق قانونی، منطقی و عقلی»۲ برمی شمرد و در پاسخ به پرسش بجای دانشجویی۳، «قانون» را به رخ وی می کشد! «قانون» و
«قانون» هایی که بر بنیاد خواست و اراده ی «آقا» و دنبالچه های نابکارتر از خودش
که در هر جایی یک پا «آقا» هستند، گاه بکار می روند؛ گاه با اندکی آب یا چیزی
مانند آن می آمیزند تا چیزکی دیگر از آب درآیند و گاه نیز از بنیاد، کاربرد ندارند!
از همه چشمگیرتر، واپسین بخش پاسخ
مردکِ دَبَنگ به آن دانشجوست که با اشاره به «آدم ناباب
...آدم مضر ... آدم بد ... آدم حرافِ پشتهماندازی که از خارج هم حمایت شود و پول
فراوانی هم داشته باشد ...»۴، پافراتر نهادن «شورای نگهبان
سرمایه» از کاریایی۵ (وظیفه
ای) که همان «قانون» برایش روشن نموده را با خرمردِ رندی گستاخانه ای ماسمالی می
کند!
با خود می گویم:
یادش رفت یا شاید دانسته "فراموش نمود" تا «آدم
بی بصیرت» را هم در کنار دیگر ویژگی های «آدمِ بد» بر زبان آورد ...
«نخودِ آش» هم با خنده ای ریز و آزاردهنده، زیر گوشم
وزوزکنان می گوید:
... این صفت ها را که خودش بیش تر از همه دارد؛ حرّاف
نیست که هست؛ پشت هم انداز نیست که هست؛ پول فراوان ندارد که دارد؛ برادر بَرَک حسین
ازش حمایت نمی کند که می کند؛ دیگر بد و خوبش با خداست!
ب. الف. بزرگمهر ۲۱ شهریور ماه ۱۳۹۴
پی نوشت:
۱ ـ گرچه، برخی شان از همان نخست، سرسپرده ی بهره کشان بزرگ جهان بودند و تنها
صورتکی بر چهره داشتند.
۲ ـ برگرفته از پیوند زیر:
۳ و ۴ ـ همانجا
۵ ـ واژه ی کهن و زیبای «کاریا» از ریشه ی «سانسکریت» به آرشِ «وظیفه» و شایان
کاربرد در پارسی است؛ واژه های پارسی را بیش تر بکار گیریم!
***
«شورای
نگهبان، چشم بینای نظام برای انتخابات است؛ و در همهی دنیا، چنین نهادی با اسمها
و عناوین متفاوت وجود دارد ... نظارت شورای نگهبان در انتخابات، استصوابی و مؤثر
است و این نظارت این جزو حقالنّاس است،
این را باید رعایت کرد، این را باید حفظ کرد ... شورای نگهبان مراقبت میکند که
اگر به علت برخی کوتاهیها، افراد بیصلاحیت بهعنوان نامزد وارد عرصهی انتخابات
شدند، جلویش را بگیرد و این حق قانونی، منطقی و عقلی شورا است.»
پرسش
دانشجو:
آیا محروم شدن شهروندان از حق طبیعی انتخاب شدن بهوسیله
نظارت استصوابی، باعث بیاعتمادشدن مردم به پایههای نظام نمیشود؟
پاسخ
رهبر انقلاب:
جواب من این است که نه، نمیشود؛ چون نظارت استصوابی یک قانون
است و نبایستی کسی از عمل به قانون گلهای داشته باشد. این نظارت شورای نگهبان،
طبق قانون و متکی به قانون اساسی است. پایهها و ریشههایش در قانون اساسی است و
در قانون عادی هم همان تأیید شده است و وجود دارد. این نظارت هم برای شهروندان
عادی و معمولی نیست؛ این برای آن است که یک آدم ناباب، یک آدم مضر و یک آدم بد، به
این مرکزِ حساس وارد نشود. این نظارت استصوابی مخصوص مجلس که نیست؛ در مورد ریاست
جمهوری هم هست. حالا شما ببینید یک آدم حرافِ پشتهماندازی که از خارج هم حمایت
شود و پول فراوانی هم داشته باشد و خودش را به شکلهای گوناگونی بیاراید و اینجا
بیاید و کاندیدا شود و اکثریتی را هم ببرد و رئیس جمهور شود، تکلیف مملکت چه
میشود؟! نظارت استصوابی برای همین است که جلوِ آدمهایی که بر طبق قوانین کشور،
صلاحیت آمدن به این منصبِ حساس را ندارند - چه مجلس، چه ریاست جمهوری و چه در بقیه
جاهایی که این نظارت وجود دارد؛ مثل مجلس خبرگان و دیگر جاها - گرفته شود و اینها
نتوانند وارد این مراکز حساس شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر