مرد "رستم باورت" شبگرد شد
آی هامون! ریگ٬ سرخاب من است
رقص خنجر! رقص چرخاب من است
گونه هامان بوسه گاه ریگ شد
کاسه ی چشمان عاشق٬ دیگ شد
گندم اینک قصد جانم کرده است
تشنگی ها بدزبانم کرده است
رستم اینک در کجا جا مانده ای؟!
لحظه ای با "کوچه گردانت" بگو!
با سکوت تلخ مردانت بگو!
مردها ای مردها ای مردها
ای هوادار چه باید کردها
ای علم بر دوش های حرف ها
ای ز فعل "گفت" صدها صرف ها
مثل شن بادید، ای تل ماسه ها
ای هواخواهان دیگ و کاسه ها
مرگ بر توفان و توفان خوارها
مرگ بر بنداب و بر "قحط آبها"
مرگ بر دل مرده و مرداب ها
خود خوری کردیم پشت قاب ها
مانده عکسی مرده از مرداب ها
از «گوگل پلاس سیستان دُخت».
برنام را از متن سروده برگرفته ام. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر