«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

در ستایش و نکوهش خر!

خر جانوری است که نامش بدون هیچ افزوده ای، تنها یک بار در اوستا آمده است.

درازای زندگی خر ۱۵ تا ۴۰ سال است.

خر در قرآن، یک بار برای زنده شدن پس از مرگ و یک بار برای «ان انکر الصوات صوت الحمیر» بکار رفته است (نمی دانم شاید هم آواز خر خوب نباشد.(

در پژوهش های دانشمندان، باهوش ترین جانور خانگی است؛ حتی باهوش تر از سگ و گربه.

داستان شگال خر سوار در مرزبان نامه هم آمده است.

بر خلاف باور رایج، خر، خر نیست؛ باهوش است. هیچگاه یک اشتباه را دو بار پی نمی گیرد و پایش دو بار در یک چاله نمی رود!

یک بار که از خانه ی خداوندش به بیابان برود، راه برگشت را فرامی گیرد!

به گفته ی یکی از استادان، گاو از خر، خرتر است؛ چون گاو، نان را با سفره ی پلاستیکی اش می خورد و می میرد؛ ولی خر نمی خورد!

تنها دشواریِ خر در این است که اگر به بالای بام برده شود تا خود و اهل خانه را با ریزش سقف نابود نکند، پایین آمدنی نیست! این نکته ی شایان درنگی است؛ گرچه، این دشواری تنها از آنِ خر نیست که همچنین از آنِ خر یا خرانی است که خر را بالا نشانده اند!

خر در زبانزدها و سروده های پارسی نیز کاربرد بسیاری داشته و دارد. یکی از بهترین های آن در سروده ی اشرف الدین گیلانی (قزوینی) نامور به «نسیم شمال» چنین است:
لال شوم کور شوم کر شوم
لیک محال است که من خر شوم

... و در سروده ای به نام عمر عُمَر خیّام نیشابوری یا از آنِ خود وی:
خر باش که این جماعت از فرط خری
هر کو نه خر است، کافرش پندارند

... و نیز در سروده ای از «ملک الشعرای بهار»:
تا خرند این قوم، رندان خر سواری می کنند
وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند

رندان یادشده، مردم را به دو گروه خر بخش می کنند:
یکم: مقلدانی که خوب سواری می دهند، گویند پالانشان راست است؛ و
دوم: هوشمندانی که سواری نمی دهند را می گویند پالانشان کج است!

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام نیز از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!