«گفتند فردا می آیی دفتر سپاه. گفتم احضاریه
رسمی بدهید می آیم و از هیج کسی ترسی ندارم و خلافی نکرده ام. گفت فهمیده ای از
کجا زنگ می زنیم؟ پرونده بچه را هم برمیداری می آیی فردا دفتر سپاه. بعد فهمیدم به
مدرسه هم زنگ زده اند. دیروز که عارف را آوردند به من تحویل بدهند یک آقایی آنجا
بود به من گفت چرا نیامدی؟ فهمیدم ایشان بوده که تلفن کرده بود. گفتم می خواهید من
بدون قانون و بدون انجام مسیر قانونی با یک تلفن شما بیایم؟ احضاریه بدهید بیایم.
گفت ما از این به بعد با تو خیلی کار داریم. گفتم من در خدمت شما هستم در چارچوب
قانون دارم کارم را انجام می دهم. این من نیستم که باید نگران باشم کسی باید نگران
باشد که ۱۵ روز است بچه من و خانواده مرا در استرس نگه داشته. بعد از آن ما را بیرون
کردند.»
از «گوگل پلاس». دانسته نام آن گاهنامه را که با پول و یاری
دولت پلید و شغال سرشت هلند راه اندازی شده به «گاهنامه ای مزدور» دگر کردم؛
گاهنامه ای که چون دیگر گاهنامه های پارسی زبان راه اندازی شده از سوی امپریالیست
ها می کوشند خود را با دلسوز مردم بخت برگشته و از آن میان، بهاییان ایران نشان
داده و چالش های کوچک و بزرگ آن ها با رژیم اسلام پیشه را با خواست های خداوندان امپریالیست
خود سازگار نمایند؛ خداوندانی که گام بگام آن رژیم تبهکار را به مزدوری خود
واداشته و آن را رودرروی توده های سترگ مردم ایران از بهایی گرفته تا مسلمانان پاک
سرشت و ناآلوده و دین ناباوران نهاده است. نخواهند توانست با خودی و ناخودی کردن، مردم
را دگربار به جان یکدیگر بیفکنند و افکار عمومی را از سرسپردگی آشکار و خیانت های
بزرگ شان دگردیسه نمایند. سرکوب دامن گستر توده های مردم ایران، سیاست اهریمنی خودی
و ناخودی کردن آدم ها بر بنیاد باورهای دینی یا ناباوری به دین را به ضد خود
دگردیسه نموده و از مدتی پیش به این سو، بسیاری از اسلام باوران زاویه دار با رژیم
را نیز دربرگرفته است.
برنام و زیربرنام نوشتار از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر ۱۷ مهر ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر