«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ مهر ۱۸, شنبه

چشم دیدن هیچکدام تان را ندارم!

تصویرنوشته ای است چشم براه نگاهی از الله (تصویر پیوست). کسی که آن را درج کرده، بانویی است با روسری و روبنده که حتا چشم و ابرویش را به دشواری می توان دید. («گوگل پلاس»)

اینک گویی خودِ الله نادیده و ناشنیده است که در گوشم زمزمه می کند تا از زبان من برای وی پیام بفرستد:
من که چشمی برای دیدن تو و دیگران ندارم؛ اگر هم داشتم، چگونه می توانستم ترا ببینم و اندکی هم شده محظوظ* شوم؟! برای همین، چشم دیدن هیچکدام تان را ندارم!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ مهر ماه ۱۳۹۴

* در اینجا الله ناگزیر از زبان اصیل خویش که زبان پارسی را نیز گاییده، سود برده است!















هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!