یادداشتی
بایسته برای بازانتشار نوشتار زیر
نوشتار
زیر از آنِ شش سال پیش از این و جُستار آن کهنه است؛ با این همه، آن را به این
شَوَند دوباره درج می کنم که چهره ی راستینِ جریانی چپ نما با صورتکی توده ای که
سر در آخورِ یکی از پلیدترین سیاست بازان تاریخ ایران به نام اکبر نوقی بهرمانی (نامور
به اکبر هاشمی رفسنجانی) دارد را برای آن دسته از نیروهای جوان با گرایش چپ
رسوا کنم. این را هم بویژه برای کسانی از میانسالان و گرگ های باران دیده ای که به
هر شَوَندی با اینجانب، نزدیکی یا رفاقت احساس نموده و آن را بر زبان می آورند، بیفزایم
که هرگونه تبلیغ یا ترویجی از این جریان پلید و یکی دو نانخور وابسته به آن، حتا
بازانتشار برگردان نوشته ای به پارسی از فلان نویسنده ی چپ اروپایی یا بهمان کنشگر
امریکایی درج شده در گاهنامه های شان را به پای نادانی یا ناآشنایی شان نمی گذارم
و نمی توانم بگذارم؛ زیرا اگر چندین سال پیش، هنوز صورتک چنین جریانی کنار زده نشده
بود و ناشیگری های رسواگرانه ای چون آنچه در نوشتار زیر تا اندازه ای زیر ذره بین
نهاده شده از سوی ساده اندیشان به پایِ خطِ مشیِ سیاسی این جریان وابسته گذاشته می
شد، اکنون و بویژه از دوره ی برگماری آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده
به کارپردازی خیمه و خرگاه رهبری نادان تر از خودِ وی و پشتیبانی نوکرسرشتانه ی این
جریان چپ نما از وی، دست ها بیش از پیش رو شده و جایی برای نادانی یا خود را به
نادانی زدن نیست. روشن تر بگویم:
من
هر آدم کمابیش سرد و گرم چشیده ای را که برای چنین جریانی تبلیغ یا ترویج نماید، نه
تنها مزدور آن سیاست باز بیشرم که همکار پلیس سیاسی ایران می دانم.
ب.
الف. بزرگمهر ۲۲ بهمن ماه ۱۳۹۴
***
میبینید،
چگونه سازها باهم کوک شده اند؟
چه در
ایران و چه پیرامون و بیرون آن، چه آنها که دست در کاسه سرمایه داری لیبرال ایران
و هم پیمان های امپریالیست شان دارند و چه آنها که با کنجکاوی، تبلیغات پرهیاهو و
کرکننده این کاسه لیسان و مزدبگیران سرمایه را دنبال می کنند، به خوبی از نقش
هاشمی رفسنجانی و خانواده هزارفامیل وی در به نابودی کشاندن اقتصاد ایران، کوشش در
همپیوندی های تازه با اقتصاد امپریالیستی و نیز دزدی، جابجانمودن و سرمایهگذاری
سرمایه های ملت ایران در شیخک نشین های عربی کنداب (خلیج) پارس و دیگر جاهای جهان،
آگاهی دارند. نقش این خانواده مزدور سرمایه امپریالیستی در به خدمت گرفتن رسانههای
گروهی درون و بیرون ایران شاید تاکنون کمتر بررسی شده باشد. در این باره، آمار
درستی نیز در دست نیست. گرچه، برپایه بسیاری نمودارها و همسویی ها، همانند بیشتر
رسانههای ایتالیایی که به «برلوس کونی» وابسته اند، بسیاری از رسانههای ایرانی
نیز یا مستقیماً به هاشمی رفسنجانی و خانواده هزار فامیل وی تعلق دارند یا به این
یا آن شکل سیاستهای وی را می پویند و به کار می بندند.
بخش
عمدهای از رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری پارسی زبان بیرون از ایران، از
«گویا نیوز» گرفته تا حتا بخشی از گاهنامه های چپ نما، در طیف رسانههای مزدور
سرمایه امپریالیستی یا در بهترین حالت، سرمایه داری لیبرال ایرانی قرار دارند و
به پیشبرد سیاستهای ضد ایرانی و ضد انقلابی، بویژه زیر پوشش مبارزه برای دمکراسی
و «حقوق بشر»، کمکهای شایانی کرده و می کنند. در این میان، نقش گاهنامه ای چون
«پیک نت» بویژه با توجه به رابطه آشکار آن با گاهنامه چپ نمای «راه توده» که تنها
برای سردرگمی بیشتر نیروهای چپ منتشر می شود، شایان توجه بیشتری است. خط مشی این
گاهنامه آنچنان با سیاست هاشمی رفسنجانی هماهنگ است که آن را میتوان بلندگوی
نامبرده قلمداد نمود.
در
دوران کنونی و بویژه با موضع گیری نادرست، خطرناک و فرصت جویانه «نیروهای چپ
راستین»١،
امکان مانور و سردرگم نمودن هرچه بیش تر نیروهای انقلابی، برای اینگونه رسانههای مزدور
سرمایه هرچه بیشتر فراهم شده و می شود. بزرگی و اندازه خطر هنگامی بهتر به پندار
میآید که به نقشه های شوم نیروهای امپریالیستی در به دام و به بند کشیدن دوباره
ایران یا تکه پاره نمودن آن که چندان دیگر دور از تیررس شان نیست، کمی ژرف تر
نگریسته شود.
از دید
نگارنده این یادداشت، ادعای پشتیبانی گردانندگان «راه توده» و «پیک نت» از هاشمی
رفسنجانی برپایه انگیزهها و خط مشی سیاسی یکپارچه و مستدل، با توجه به تبلیغ
آشکار و نهان برای وی که بویژه در بیشتر نوشتارهای «پیک نت»، به این یا آن شکل
دیده می شود، دروغی بیش نیست. در زیر یک نمونه جالب از آن را با اندک موشکافی و
ژرف نگری بیشتر می بینید. در دو نوشته زیر که از «پیک نت» آورده شده، هماهنگی بی
مانند و بی بروبرگرد این گاهنامه مزدور با تغییر گفتار و سیاست هاشمی رفسنجانی در
رابطه با «لولوی سرخرمن» جمهوری اسلامی به روشنی به نمایش گذاشته شده است.
تا
همین دیروز، چه در این گاهنامه و چه در برخی دیگر از گاهنامه های همپالکی آن چنین
ادعا میشد که همه چیز زیر سر «ولی فقیه» رژیم است و این اوست که همه ابزارهای
نیرو را در دستان خود دارد و همه کارها از وی سرچشمه می گیرد:
«در
آستانه ٢٢ بهمن و زیر فشار مقامات راس هرم حاکمیت و روحانیت، سرانجام علیرضا بهشتی
فرزند آیت الله بهشتی، تاجیک مشاور دولت خاتمی و از معاونان سابق وزارت اطلاعات و
همچنین محسن امین زاده معاون سابق وزارت خارجه که همگی از زندانیان پس از کودتای
٢٢ خرداد بودند، موقتا آزاد شدند. این آزادی ها پس از دیدار و مذاکره آیت الله
اردبیلی و هاشمی رفسنجانی با علی خامنه ای صورت گرفته است و نشان میدهد که تمام
حوادث ٨ ماه گذشته کشور تحت تدبیر و مدیریت او انجام شده است.٢
درباره
ملاقات هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای نیز که پس از دیدار آیت الله اردبیلی و علی
خامنه ای صورت گرفت، این گزارش در سایت جرس انتشار یافت:
پس از
مراجعه ماموران برای دستگیری همسر علیرضا بهشتی و عدم توفیق آنها در دستگیری وی،
همسر وی از مخفیگاه خود با اکبر هاشمی رفسنجانی تماس گرفته و گفته است "کار
به جائی رسیده که نوه های شهید مظلوم آیت الله بهشتی باید در دهه فجر آواره باشند
و از ترس ماموران زندگی زیرزمینی داشته باشند. "
بعد
از این تماس هاشمی روز سه شنبه با علی خامنه ای دیدار می کند و در این دیدار که
طولانی گزارش شده مسائل مهمی در ارتباط با نحوه مدیریت کشور و بحران پس از انتخابات،
مسئله زندانیان و مطبوعات با وی مطرح می شود. پس از این دیدار علیرضا بهشتی و
چند تن دیگر آزاد میشوند" ...» (دیدار هاشمی و خامنه ای درباره موقعیت
بحرانی کشور، پیک نت، ١٩ بهمن ١٣٨٨)
اکنون،
با تغییر گفتار و سیاست هاشمی رفسنجانی، روشن میشود که «... احمدی نژاد که
بسیار زیرکانه، درباره وقایع بعد از انتخابات سکوت کرده تا همه هزینه سرکوب و
جنایات را علی خامنه ای پرداخت کند، ... از روز روشن تر است که او ... این
هزینه را آگاهانه متوجه علی خامنه ای کرده است. آنها با این هدف گیری، دو
نشانه را می زنند. اولا علی خامنه ای را بین مردم و حکومتیان ٣٠ سال گذشته و
روحانیون مراجع سکه یک پول کرده اند و دوم اینکه آماده می شوند تا پس از
پایان ماموریت علی خامنه ای، او را هم کله پا کنند!
هم
هاشمی و هم اردبیلی همین مسئله را به او گفته اند، اما معلوم نیست عقلش را بدست چه
کسی داده است.»
(سبزها چند برابر بودند اما شعارشان "سکوت" بود!»، پیک نت، ٢٢ بهمن
١٣٨٨)»
تغییر
لحن گفتار و چرخش، آنهم تنها در فاصله شاید سه روز، بسیار گویاست. آیا، چنین چرخش
های ناگهانی را میتوان برپایه خط مشی سیاسی یکپارچه، ناوابسته و مستدل، آنگونه که
گردانندگان «راه توده» و «پیک نت» ادعای آن را دارند، انگاشت؟
میبینید،
چگونه سازها باهم کوک شده اند؟
ب.
الف. بزرگمهر ٢۵ بهمن ماه ١٣٨٨
پی
نوشت ها:
١ ـ
گرچه با گسترش و ژرفش بیشتر بحران سیاسی ـ اقتصادی و پیگیری چنین موضع گیری نادرست
و خطرناکی کم کم در راستین بودن چنین نیروی چپی باید تردید نمود!
٢ ـ
برجسته نمایی ها همه جا از اینجانب، ب. الف. بزرگمهر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر