این یکی را نمی دانیم؛ گرچه، شعر نیکو می فرمود.
«ناصرالدين شاه مردي
مستبد به راي و خودخواه، متدين و پابند شعائر ديني ، شيفته اصلاحات و اقدامات تازه
براي تحكيم اساس سلطنت و استقرار نفوذ خويش در ميان درباريان و اطرافيان بود.
او خود را خلیفه اسلامی در عالم تشیع می دانست و به همین
مناسبت، مورخین قاجاریه، تهران را دارالخلافه خوانده اند.
ناصرالدين شاه با آنکه هیات وزیران برگزید و طبق فرمان،
آنان را در کارهای مملکت اختیار داد، لیکن هیچ وزیر و مامور عالیرتبه ای جرات و
جسارت آن را نداشت که امر مهمی را بدون اجازه شاه انجام دهد و همگی او را تواناترین رجل سیاسی کشور و ظل الله و اطاعت
از فرمان او را واجب و به منزله ی اطاعت از فرمان الهی می دانستند. بدین ترتیب، در
حقیقت زمام کلیه امور کشور در دست شخص ناصرالدین شاه بود و او به فراست دریافته
بود که اطرافیانش همگی مردم بی شخصیت و نوکرمآب هستند.
زندگی خصوصی ناصرالدين شاه و وضع حرمسرا و شیفتگی و هوسرانی و لطیفه گویی و طبع شعر
و سایر خصوصیات اخلاقی او موضوع داستان ها و روایات و حکایات متعددی است که هر کس
موافق ذوق و سلیقه خود آن ها را پرورانده و دباره ی آن ها کتابی ساخته و پرداخته
است.»۱
این پادشاه در عیاشی و کامرانی، گوی مسابقت را از جد خود
ربود و خزائن ایران را که در تمام عالم ضرب المثل بود به عیاشی صرف نمود.
آنچه محقق است از آغاز تا انجام ۱۸۳ زن اختیار کرد؛ پنج
سفر رسمی و چند مسافرت غیررسمی کرد؛ اضافه بر یکصد کرور خزانه ی ایران صرف این
مسافرت های بی معنی شد؛ در پنجاه سال سلطنت خود، ۸۳ قرارداد تجارتی و سیاسی و
سرحدی و امتیازی با دول و اتباع خارجه بست و در جمیع آن ها ایران مغبون گردید. ۳۵
از آن مقاولات و امتیازنامه ها با اخذ پیکش چشم بسته به صحه رسید.
ممالکی که در عهد سلطنت این پادشاه رسما از ایران خارج شد
از این قرار است:
افغانستان (تمام)، نصف از خاک خراسان، سیستان (قائنات)،
مرو، سرخس، مسقط، عُمانات، ترکمان (تمام)، ۱۷۳ قطعه از جزائر و سواحل خلیج فارس و
دو ثلث از بلوچستان و نیز به سرخدات آذربایجان و گیلان و مازندران و استرآباد و
کردستان از همسایگان خیلی تجاوز شده است.
در ایام سلطنت این پادشاه اعظم خساراتی که به ایران وارد
آمده است، شهادت میرزا تقی خان امیرنظام اتابک اعظم است ... و گناهی جز جلوگیری از
حرکات بچگانه پادشاه و خیرخواهی مملکت و سلطنت نداشت ...
این پادشاه را خودنمایی و تلون مزاج به درجه کمال برو و
به هر کاری اقدام کرد، ناتمام گذارد؛ فرومایگان را عزیز می خواست و برومندان را
ذلیل.
شعر نیکو می فرمود؛ پایبند نماز بود, مجالس تعزیه را دوست
می داشت؛ خویش را دیپلمات جلوه می داد ... خوش طاهر و بد باطن بود؛ هزاران تن
بیگناه را فدای نفس و شهوترانی خود ساخت؛ خدمات صادقانه را اصلا منظور نمی داشت؛
هر کس را که راغب به اصلاحات دید با خاکش یکسان ساخت ...»۲
برگرفته از کتاب «کریم شیره ای»، گردآوری و نوشته ی حسین
نوربخش؛
برنام و زیر برنام از آن من است.
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵
پانوشت:
۱ ـ ایران در دوره سلطنت قاجار، علی
اصغر شمیم، چاپ ابن سینا، بهمن ۱۳۴۲
۲ ـ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم
اللسلام کرمانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر