این «گوگل پلاس» را که باز می کنم، ناخودآگاه یاد بازار مسگرهای تهران کهنه می افتم که چند بار با مادرم آنجا رفته بودم و هر بار با سردرد از گذر آن ها بیرون می آمدم. اینجا خوشبختانه ناچار به ایست های درازمدت در برابر هر مغازه و دکه نیستی که بیش ترشان سرگرم چکش کاری دیگ های کوچک و بزرگ برای یار و دلدار شناخته یا ناشناخته ی خویش اند؛ از آنجا هنوز بیرون نیامده، در آستانه ی گذری دیگر، گیر بانویی بچه به بغل می افتی که از روی کتاب آسمانی ترا اندرز می دهد:
فرزندان عزیزم، این ها را به شما میگویم تا گناه نکنید؛ اما اگر گناهی از شما سر زند، کسی هست که برای ما نزد خدایِ پدر میانجیگری کند و بخشایش ما را از او درخواست نماید. وی، عیسی مسیح است که نمود راستی و دادگری است ...
دنباله ی سخنش را بگوش نمی گیرم و در دل می گویم:
بخدا من بی گناهم! هیچ گناه کوچک یا بزرگ، صغیره و کبیره از من سر نزده که نیازمند میانجیگری تو و آن پیامبرت باشم ... بجای اینکه از شمار اندرزگویان کم شود، هر روز بیش تر می شوند! گور پدر آن خدای بی پدر ...
ب. الف. بزرگمهر ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵
فرزندان عزیزم، این ها را به شما میگویم تا گناه نکنید؛ اما اگر گناهی از شما سر زند، کسی هست که برای ما نزد خدایِ پدر میانجیگری کند و بخشایش ما را از او درخواست نماید. وی، عیسی مسیح است که نمود راستی و دادگری است ...
دنباله ی سخنش را بگوش نمی گیرم و در دل می گویم:
بخدا من بی گناهم! هیچ گناه کوچک یا بزرگ، صغیره و کبیره از من سر نزده که نیازمند میانجیگری تو و آن پیامبرت باشم ... بجای اینکه از شمار اندرزگویان کم شود، هر روز بیش تر می شوند! گور پدر آن خدای بی پدر ...
ب. الف. بزرگمهر ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر