«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ خرداد ۲۷, پنجشنبه

من اگر ناچار به گزینش باشم ...

دمکراسی بورژوایی آب رفته را اینجا بهتر می توان بازشناخت!

«برنی سندرز» در همایشی خبری، پیش از دیدار با «هیلاری کلینتون» یا همانا ماچه سگ فروشنده ی جنگ ابزار گفت که خواستار دگرگونی هایی در روند گزینش درون ‌حزبی نامزدهاست؛ بگونه ای که گزینش ها دادگرانه تر و جوانمردانه تر انجام گیرد؛ به چهره‌ها و سیاستمداران ناوابسته فضا داده شود و «اَبَرنمایندگان»۱ از روند رای‌گیری کنار نهاده شوند.۲

همین خبر کوتاه با آنکه تنها گوشه ای از «دمکراسی بورژوایی» بیش از پیش آب رفته در کشور «یانکی» ها را به نمایش می نهد، نمودار ماهیت دیکتاتورمنشانه ی آن در چارچوبی فراگیرنده تر است؛ ماهیتی که چنانچه اندکی باریک تر به آن نگریسته شود، برای همه ی کسانی که دیدی مطلق گرایانه به مانش های اجتماعی ـ اقتصادی، سیاسی و فلسفی و از آن میان، مانش های «دمکراسی» و «دیکتاتوری» دارند و نمی توانند سویه ی طبقاتی و نسبیت آن ها در هماوندی و نزدیکی به این یا آن طبقه یا لایه ی اجتماعی را بدرستی دریابند، روشنگر و سودمند خواهد بود. با بدیده گرفتن آزمون ها و آروین های گزینش های تازه، ولی هنوز رسمیت نیافته در «حزب جمهوریخواه» و «نیمچه حزب دمکرات»، نکته ی چشمگیر دیگری نیز در هماوندی یادشده به چشم می خورد که گواه خواست و سمتگیریِ «دیکتاتوری سرمایه ی امپریالیستی» در پشت پرده ی نمایشی است که بخشی از آن به پایان خود نزدیک می شود:
میان آنچه دونالد «ترومپت» پرهیاهو و در ظاهر افسارگسیخته به عنوان نماینده ی «بازها» خواهان آن است با آنچه ماچه سگ فروشنده ی جنگ ابزار به عنوان نماینده ی «کبوترها» بر زبان رانده و می راند، نزدیکی بس بیش تری از هستی برخوردار است تا میان آن ترومپت گوش آزار و کسی چون «برنی ساندرز»!

اگر در چارچوبی درونگرایانه تر، بسته و تنگ تر۳ و با این انگاره که «حزب دمکرات»، براستی حزبی ناوابسته است به جُستار نگریسته می شد و بهره مندی های توده های مردم نیز در آن گنجانده می شد، بی هیچ گمان و گفتگو، «برنی ساندرز»، بی آنکه بخواهم درباره ی وی دست به بزرگنمایی ناشایست بزنم، نامزدی سزاوارتر بود و از بخت بیش تری برای برنده شدن در برابر نماینده ی «حزب جمهوریخواه» برخوردار می بود؛ ولی می بینیم که چنین روندی پیموده نشده و بجای وی، «ماچه سگ» از کلاه جادوییِ گزینش هایی بخوبی رهبری و سمتگیری شده، بیرون می آید؛ «ماچه سگ»ی همسو و هم آوا با آن «ترومپت گوشخراش»! نیک که نگریسته شود، این هم نمودی دیگر از آن دمکراسی پوشالی است که خواست توده های مردم در آن با آنکه چون سایه ای بزرگ و تیره، فراگیر و تا اندازه ای تهدیدآمیز خودمی نمایاند، همچنان از کم ترین نقش در کشور «یانکی» ها برخوردار است.

خوب! شما را نمی دانم؛ ولی من اگر میان دوچرخه ی نو و دوچرخه ی کهنه ای ناچار به گزینش باشم که هر دو از یک کارخانه بیرون آمده و به یک بها جلوی رویم نهاده شده اند، در برگزیدن دوچرخه ی نو کم ترین دودلی به خود راه نمی دهم.۴       

ب. الف. بزرگمهر     ۲۷ خرداد ماه ۱۳۹۵

پی نوشت:

۱ ـ «ابرنمایندگان»، گروهی از سیاست بازانِ جا خوش کرده درون این حزب یا حزب همچشم اند که فراتر از آرای نمایندگان دیگر در حزب خویش از حق رای برخوردار بوده و در بالا کشیدن نامزدی دلخواه یا توسری زدن به نامزدی ناخوشایند، توانایی های بس بیش تری دارند.

۲ ـ بنیاد خبر از تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها: «رادیو فردا» به تاریخ ۲۶ خرداد ماه ۱۳۹۵ برگرفته شده و از سوی اینجانب بازنویسی شده است.   ب. الف. بزرگمهر  

۳ ـ دانسته و آگاهانه، در اینجا از عبارت «چارچوبی درونگرایانه تر، بسته و تنگ تر» سود جُسته ام!

۴ ـ «... به وی گفتم:
حزب شما بیش از راست ترین حزب این کشور به پیشبرد سیاست های نولیبرالیسم سرمایه داری کمک نموده است ... من اگر ناچار بودم، میان حزب شما و  آن حزب، یکی را برگزینم، بی هیچ گمان و گفتگو، آن حزب را برمی گزیدم؛ زیرا روشن تر و بی پرده تر با مردم سخن می گوید و نه تنها چون حزب شما نیازمند چپ نمایی نیست که کردار اجتماعی اش با آنچه بر زبان می راند، نزدیک تر از گفتار و کردار حزب شماست ...

سپس برای آنکه گفتگو را کوتاه کنم و با وی که در پی این سخنان برانگیخته نیز شده بود، بیش تر دهان به دهان نشوم ، پرسشی شگرف در میان نهادم:
اگر دو دوچرخه از یک کارخانه، یکی کهنه و دیگری نو را به یک بها برای فروش جلوی شما بگذارند، کدامیک را برمی گزینی؟ ...»

برگرفته از  «تنها یک گزینه می ماند: یا ایدئولوژی بورژوایی یا ایدئولوژی سوسیالیستی!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۷ آذر ماه ۱۳۹۴


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!