دردِ ما را در جهان، درمان مبادا بی شما
مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما
سینه های عاشقان، جز از شما روشن مباد
گلبن جان های ما خندان مبادا بی شما
بشنو از ایمان که می گوید به آواز بلند
با دو زلف کافرت، کایمان مبادا بی شما
عقل، سلطانِ نهان و آسمان چون چتر او
تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی شما
عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده
جان ما را دیدن ایشان مبادا بی شما
جان های مرده را ای چون دم عیسی شما
مُلک مصر و یوسف کنعان مبادا بی شما
چون به نقدِ عشقِ شمس الدینِ تبریزی خوشم
رخ چو زر کردم، بگفتم کان مبادا بی شما
مولانا جلال
الدین محمد بلخی رومی (دیوان شمس تبریزی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر