پیشنماز، دیرگاه به سوی مسجد می دوید که مومنان چشم براه
بودند و فرصت درگذر. ناگاه سگی از منجلاب بیرون جسته، پوستِ تَر بتکانید و آن ناپاکی
به سراپای شیخ آمد. شیخ که بخت غُسل و دوباره وضو گرفتن نداشت، چشم بر هم نهاده،
رو بگردانید که:
انشاء الله گربه است!
برگرفته از «کتاب کوچه»، حرف الف. دفتر چهارم، زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵ (با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
برگرفته از «کتاب کوچه»، حرف الف. دفتر چهارم، زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵ (با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر