کشتی چوبی نوح با آن همه جَک و جانور که روشن نیست چگونه درون
آن جای گرفته بودند از توفانی سهمگین رَست و جایی در نزدیکی کوه آرارات به گل نشست.
کشتی فلزی تیتانیک به آن بزرگی با شماری آدم خوشگذران بر روی آن به کوه یخی برخورد
و بیش تر سرنشیانش رهسپار دوزخی پر از یخ۱ شدند! به بزرگی خدای توانا ایمان بیاورید و به
فرجام کار که همانا مرگ و نیستی است، بیندیشید! شاید که رستگار شوید و جایی درخور برای
سفری بهشتی با کشتی فضاپیمای آینده بیابید. خداوندگار زمین و آسمان ها به
ندانمکاری بزرگ و نابخشودنی۲ خویش در بیرون راندن نیای همه ی ما: «حضرت آدم»
از بهشت برین نیک آگاه است و می داند که کره ای به این کوچکی، گنجایش این همه جَک
و جانور از آن میان، بیشمار تخم و ترکه ی «هابیل» و «قابیل» را ندارد؛ از همین رو،
پذیرای کمابیش همه ی فرزندان آن حضرت و بازگرداندن شان به «جهان باقی» است که دیگر
چون روز ازل، آنچنان بهشتی نیز نیست و به دوزخ نیز آراسته شده است. چگونگی رهسپاری
به آن جهان نیز برای خداوندگار گیتی، چندان برجسته نیست؛ از مرگ در بستر پَرِ قو و
درگذشت در پی بیماری درمان ناپذیر یا ضربه مغزی گرفته تا ریسمان گره دار و مرگ در
میدان جنگ و کشتار گروهی و حتا نابودی اتمی، همگی برای وی یکیست؛ آنچه برجسته است،
بازگشت به «جهان باقی» است تا جا برای اندکی از قُماش «جرج دبلیوسی»، «برلوس کونی»،
«هیلاری همه فن حریف» و حتا تنی چند از "کمونیست" های کاسه بشقاب فروش
چینی باز شود. آه! نزدیک بود یادم برود: ... و بیگمان، چندتایی نیز از قُماشِ «شترِ
پشم اندیش» تا آنگاه که زد و خوردی در کار نیست و هوا آفتابی، سرشان را با غزلی
دلنشین گرم نموده، مهربانی به همنوع را یادآور شوند.
ب. الف. بزرگمهر ۲۷ تیر ماه ۱۳۹۵
پی نوشت:
۱ ـ کدام کودنی گفته که دوزخ باید تنها
آتشین و گداخته باشد؟!
۲ ـ اینکه چه کسی در جایگاه بخشودن وی جا خوش کرده، خود پرسشی است بس بزرگ.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر