«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ مرداد ۲۷, چهارشنبه

فردای روز آغاز «عملیات رمضان» ـ بازانتشار

خامی و نابخردی تمام عیار در رویارویی با دشمنی تا بن دندان ساز و برگ یافته!

«عملیات رمضان»، نخستین و تنها عملیات بزرگ برنامه ریزی شده، پس از پیروزی در بازپس گرفتن خرمشهر بود که با راهبرد (تاکتیک) موج نیروی انسانی انجام پذیرفت. در این عملیات که با پاتک گسترده ی دشمن همراه بود، بیش تر نیروهای ایرانی در تله های مرگبار به دام افتاده، شربت شهادت نوشیدند. حتا با نادیده گرفتن آماج این عملیات بزرگ در چنگ اندازی به خاک کشور همسایه، چگونگی برنامه ریزی و اجرای آن از سوی برنامه ریزان و فرماندهانی نابخرد و ناکارآزموده، گناهی بزرگ و  نابخشودنی بود و به بهای جان نوجوانان و جوانان بسیاری انجامید. 

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی و نیز بازآرایی همه سویه از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر 

پی نوشت: 

برچه بنیادی و چرا چنان راهبرد کهنه ای در آن عملیات برگزیده شده بود، برایم روشن نیست؛ گرچه بگمان نیرومند، بهره برداری از برتری چندی (کمّی) نیروی تن به تن ایرانی، انگیزه ی چنین برنامه ریزی و انجام رسانی آن بوده است:
خامی و نابخردی تمام عیار در رویارویی با دشمنی تا بن دندان ساز و برگ یافته!

تا آنجا که آزمون ها و آروین های ناچیز خودم در این زمینه گواه است از «خر قبرسی» فرمانده ی جنگ (محسن رضایی) که در همان دوران و پس از آن، همراه با «اُم الفساد والمفسدین» (اکبر بهرمانی) پول و پله ی فراوانی از راه داد و ستدهای پربار جنگ ابزار و کالاهای دیگر به جیب زد، بیش از این نیز نمی شد چشم داشت:
راهبردی یادآور یکی از شیوه های پرکاربرد* در جنگ های دوران تزارهای سده ی هفدهم و آغاز سده هژدهم روسیه که از دهگانان مزدور و وابسته به زمین («موژیک» ها)، چون موج نیروی انسانی یا همانا «گوشت دم توپ» در پهنه ی نبرد سود برده می شد؛ دورانی که گرچه تفنگ و توپ، جایگزین شمشیر و تیر و کمان شده بود، ولی هنوز تفنگ های خودکار جای تفنگ های سرپُر را نگرفته بودند.

من درباره ی کاربرد موج نیروی انسانی در جبهه های نبرد با نیروهای «صددام»، همان هنگام که خود نیز افسر وظیفه در کردستان بودم، چیزهایی به گوشم خورده بود؛ ولی نمی دانستم چنین راهبردی، بگونه ای برنامه ریزی شده برای عملیاتی کم و بیش بزرگ بکار گرفته شده بود. اکنون با خود می اندیشم:
آن مردک بیشرم که کودنی و کندذهنی اش برایم چون روز روشن بوده و هست، حتا سزاوار برنامی چون «خر قبرسی» نیست! صد رحمت به خر قبرسی!

ب. الف. بزرگمهر    ۳۰ دی ماه ۱۳۹۳

 http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/01/blog-post_34.html 

پارسی نویسی: 

* بجای واژه ی «رایج» می توان در بسیاری جاها از آمیخته واژه ی «پرکاربرد» سود برد.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!