با توکّل زانوی اُشتر ببند!
گفت پیغمبر به آواز بلند با توکّل زانوی اُشتر ببند! (مولوی)
می بینی آقا بیشعور؟! حتا از پیامبرت هم چیزی نیاموختی!
ب. الف. بزرگمهر ۲۵ امرداد ماه ۱۳۹۵
گفت پیغمبر به آواز بلند با توکّل زانوی اُشتر ببند! (مولوی)
...
داستان شتر پیامبر، هنگامی که در بیابان گم شده بود؛ و چون رسول از شتربان خود
پرسید:
«چرا
زانوی شتر را نبسته است؟» پاسخ شنید: «به خدا توکّل کردم!»
آنگاه،
رسول شتربان را گفت:
«از
این پس، نخست زانوی شتر را ببند و آنگاه توکّل کن! (اَعقِل و توکّل!)»
برگرفته
از «کتاب کوچه»، حرف الف. دفتر دوم، زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵
(با اندک ویرایش و پیرایش درخور از اینجانب؛ عنوان نیز از آنِ من است. ب. الف.
بزرگمهر)
http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/09/blog-post_4921.html
پی نوشت:
http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/09/blog-post_4921.html
پی نوشت:
می بینی آقا بیشعور؟! حتا از پیامبرت هم چیزی نیاموختی!
ب. الف. بزرگمهر ۲۵ امرداد ماه ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر