آیا در شرایط رخنمون بحران اجتماعی دیگری، بختی برای کامیابی
جنبش اجتماعی و فرارویی آن به انقلابی توده ای و پیروزمند هست؟!
آنچه در زیر به آن پرداخته ام، گزیده ای از سخنان احمد
علم الهدی در گردهمایی امامان آدینه ی خراسان رضوی به عنوان نماینده ی «ولی سفیه
رژیم» در استان خراسان رضوی به تاریخ ۱۷ شهریور ماه گذشته را دربرمی گیرد. کوشیده ام تا
آنجا که شدنی بود، یاوه گویی ها و مجیزگویی های وی از "رهبر" نادان و
نابکار رژیم را بزدایم و تنها آنچه از سویه ای سیاسی و اجتماعی برخوردار بود را
بازگویم. گفته های وی بویژه از این سویه برجسته است که اعترافی آشکار به شکست
سیاست در پیش گرفته شده برای داد و ستد سرراست۱ با «شیطان بزرگ» و همدستانش را به نمایش می نهد؛
اعترافی آشکار که اگر گروه نه چندان کوچک مزدوران و پاچه ورمالیده های طرفدار
گفتگوهای نامور به «هسته ای» را کنار بگذاریم، برای گروه کمابیش بزرگی از
روشنفکران که بر بنیاد گرایش های طبقاتی شان از چنان گفتگوها و قراردادهای ننگین
پیامد آن پشتیبانی نموده و شاید هنوز پشتیبانی می کنند، بگمانم سودمند و چشم گشا
باشد.
آخوند بگمان بسیار نیرومند، حُجتیه ای ـ انگلیسی که در «خُطبه» نماز آدینه
اش در حرم امام رضا به مناسبت سالگشت کودتای ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۲ ، دستِکم پنج بار،
آن را «کودتای امریکایی»۲خواند و بگمان بسیار، دانسته
فراموش نمود که افزون بر «یانکی» ها، انگلیس و مزدوران رنگارنگش از آن میان،
آخوندی بدپیشینه به نام کاشانی۳ نیز در زمینه چینی و پیروزی آن کودتا نقشی بسزا
داشته اند با بر زبان راندن اینکه «نظام اسلامی
روزبروز در برخورد با استکبار با یک شگرد تازه روبروست ...»۴،
خود را به نادانی زده، مردم را نیز نادان می انگارد که «نظام اسلامیِ» دلبند وی،
خود بخشی از شگرد به گفته ی وی: «استکبار» است؛ جُستاری که چنانچه تا همین چندی
پیش، هنوز چندان روشن نبود، امروز برای بخش سترگی از مردم ایران، چون روز روشن
است؛ بماند که آن واژه ی عربی برگرفته شده از فرآن، در پهنه ی اجتماعی و سیاسی
امروز ایران و جهان از هیچ آرش و مانشی درخور برخوردار نیست و من در اینجا آن را
به آرش سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی گرفته ام که سرچشمه ی همه ی دشواری ها و
نابسامانی های امروز توده های مردم جهان است.
آخوند آبزیرکاه که زیر فشار واقعیت های ناگوار بروشنی ناچار
به عقب نشینی و اعترافی جانگداز۵ شده با خر مرد رندی می کوشد تا بار همه ی نابخردی
ها، نابکاری ها و گناهان خیانت آمیز را بر دوش بخشی از رژیم افکنده، «دلواپسان»، «خوش
چُسان دَمِ خزینه نشینِ خیمه و خرگاه رهبری» و سایر تاریک اندیشان ریز و درشت خُمس
و زکات بگیر را که به پایان کارگردانی کامیابانه ی همکاری با «شیطان بزرگ» برای
پاسداری از «بیضه اسلام» و همراه با آن انباشت هرچه بیش تر جیب های گل و گشاد خویش،
چشم دوخته بودند، برهاند:
«اکنون در یک مثلث شوم همه
چیز را از دست دادهایم و استقلالمان را از دست دادهایم؛ یک طرف این مثلث
برجام است؛ برجامی که روز اول همه گفتند تا
تحریمها برداشته نشود، مشکلات اقتصادی حل نمیشود و تمام تحریمها وابسته
به جریان انرژی هستهای است؛ میگفتند تا انرژی هستهای به توافق نرسد، تحریمها
حذف نمیشود و به عنوان سیاست خارجی و راهگشای مشکلات هستهای و اقتصادی این راه
را باز کردند ... مکرر دولتمردان، رئیس
جمهور و وزیر امور خارجه گفتند تحریمها برداشته میشود و ما جشن رفع تحریمها را
میگیریم و بعد از اینکه تحریمها برداشته و برجام به نتیجه نرسید، گفتند ما
برای رفع تحریمها برجام را امضا نکردیم، پس سر مردم را کلاه گذاشتید اگر
برجام برای رفع تحریمها نبود؟»۶
رسوا نمودن کمابیش سربسته ی کلان دزدانِ بورژوا لیبرال
اسلام پیشه که در ماجرای «پیوند هسته ای نظام با شیطان بزرگ» سوگند یاد نموده
بودند تا «خر» را از پلِ «شیطان بزرگ» رد خواهند کرد، بیش و پیش از هر چیز دیگر،
واکنشی نومیدانه و بیش تر خودفریبانه را به نمایش می نهد. آن ها آشکارا می بینند
که «خر وامانده ی نظام» که بی هیچ زمینه و پشتوانه ی استواری به روی آن پل
نااستوار و لرزان رانده شده، نه تنها از توان گامی بیش تر به جلو نهادن برخوردار
نیست که از «گردآوری سیب های زرین و بده بستان وفا و مهربانی و شرف با
سودهای بدست آمده از فروش پشم گوسپند و چغندر قند و عرق»۷ نیز چیزی چندان دست شان را نگرفته و آن کلان
دزدان تمرگیده در «دولت زهدان اجاره ای»، هم کلاه گشادی سرشان گذاشته اند و هم آبروی
داشته و نداشته شان را نزد هر کس و ناکسی برده اند.
خرس بخور و بخواب مشهدی بیگمان می داند، خودِ «آقا بیشعور
نظام» که وی چابلوسانه «ابتکار عمل ... در رویارویی با دشمن در عرصه بینالملل
و مدیریت منطقه [را] ... از ویژگیها و برکات مقام معظم ...»۸ آن الاغ کژ و کوله بشمار آورده، گفتگوهای نامور
به «هسته ای» را از آغاز تا انجام و بسته شدن قراردادهای فراقانونی و یکی از دیگری
ننگین تر، کارگردانی نموده است. گفته های «ام الفساد و المفسدین»: اکبر نوقی
بهرمانی نامور به «هاشمی رفسنجانی» در یکی از گفتگوهای رسانه ای به تازگی انجام
شده در این باره به اندازه ای بسنده گویاست:
«قبل از اینکه دولت
آقای روحانی بیاید، با اصرار آنها و واسطهگری عمان، رهبری اجازه داده بودند، قبلش
با من هم مشورت کردند، مذاکره را شروع کردیم. ... قبل از اینکه آقای روحانی
بیایند، میدانستم رهبری میخواهند مساله حل شود. بالاخره ارادهی رهبری پشت قضیه
بود. علیرغم این همه شیطنتی که میشد و رهبری هم گاهی به مذاکرات انتقاد میکردند،
ولی تا آخر از این ها حمایت کردند و گاهی هم به حالت تقدیس رسید و به این صورت
درآمد. ما هم پیشقدم بودیم و میخواستیم حل شود و خود آقای روحانی در مذاکرات قبلی
در زمان آقای خاتمی بوده و تجربهای هم داشت و همهی زمینهها مساعد شد ...»۹ گرچه، آماج
«آقا بیشعور نظام» در بدست گیری، کارگردانی و سمت و سو دادن به آن گفتگوهای پنهانی
به یاری و همکاری یار دیرین خویش، پیش از آغاز گفتگوهای پنهانی در کشور عُمّان از
سوی اینجانب پیش بینی شده بود و از آن میان به زمینه چینی های آن در یکی از
نوشتارهای طنزآمیز خود نیز اشاره نمودم.۱۰ با آنچه آمد و نمودها و نشانه های بسیار دیگری
از گذشته تاکنون نیز گواه آن است، جایی برای پشتک وارو زدن، "نرمش
قهرمانانه" و خود را به کوچه ی علی چپ زدن برجای نمانده است.
خرس مشهدی، دنباله ی غر و لند پیچ و خم دار خود را چنین
پی می گیرد که در بخشی،بازگویی همان گفته های پیشین و به چالش کشیدن «دولت زهدان
اجاره ای» در چارچوبی تنگ و نه چندان دربرگیرنده است:
«از روز اول گفتند تا تحریمها
برداشته نشود، مشکلات اقتصادی پابرجا است. اصلاً اصل مذاکرات به عنوان خط دولت فعلی
برای حل مشکلات اقتصادی و رفع تحریمها بود و مسوولان میگفتند تحریمها برداشته میشود؛
اما امروز میگویند ”اصلاً ما برای رفع تحریمها برجام را امضا نکردیم.“ پس شما سر
مردم را کلاه گذاشتید؟ این حرفهایی که زدید، دروغ بود؟»۱۱
گفته های خرس بخور و بخواب، تنها بخشی از واقعیت را
دربرمی گیرد؛ اینکه کلان دزدانِ بورژوا لیبرال «خیمه و خرگاه نظام»، زدودن تحریم
ها را چون بهانه ای برای گره گشایی دشواری های سترگ اقتصادی ـ اجتماعی بکار برده و
با آن، پیش و بیش از همه کوشیدند تا سرِ توده های مردم ایران را شیره بمالند، سخنی
نادرست نیست؛ ولی تنها سویه ای از ماجرا و روند آغاز شده از سوی کارگردانان ماجرا
در بالای هرم ولایت بی سر و سامان را دربرمی گیرد؛ زیرا انگیزه و شَوَند آغاز
گفتگوها بگونه ای دربرگیرنده که زدودن تحریم ها و پیشکش دستاوردهای هسته ای و
غیرهسته ای به پای خوکان نیز در شکمِ آن می گنجد، دستیابی به پایوری زیست ننگین
رژیم دزدان اسلام پیشه از سوی کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها به هر بهایی بود
که هم اکنون نیز با واگذاری دربست نهشته های نفتی و کانسارهای دیگر به کارتل ها و
تراست های دیوپیکر سرمایه داری امپریالیستی بگونه ای خیانت آمیز پی گرفته می شود؛
در این زمینه، گرچه هر دو بال (جناح) «نظامِ دردِ بی درمان» با یکدیگر همکاری
نزدیک و پر و پیمان داشته و همچنان تا اندازه ای دارند، اندازه و چگالی
بهره مندی شان۱۲ از خیانت آشکار و
پنهان در پیش گرفته شده به خلق های ایران زمین، یکی نیست. به همان اندازه که تاریک
اندیشان و "دلواپسان"، سهم هرچه بزرگ تری از خیانت به بهره وری های ملی و
خلق های ایران زمین را بر دوش می کشند، بورژوالیبرال های اسلام پیشه، دربرگیرنده ی
بخش بزرگی از «دولت زهدان اجاره ای»، میهن فروشانِ سوگند خورده به پرچم «یانکی»ها
در مجلس فرمایشی و کسانی چون «اُم الفساد والمفسدین»، خود بخشی از خیانت و تبهکاری
بزرگ در راستای فروپاشی ایران زمین و گسستن پیوندهای تاریخی خلق های آن هستند. اگر
کار آن ها افزون بر نابکاری به نادانی، نابخردی و ناکارآمدی در رویارویی با اوضاع
پیش بینی نشده نیز آمیخته است، کار این ها دانسته و آگاهانه بوده و بر بنیاد آن زبانزد
توده ای۱۳ ، دزدانی چراغ در دست
هستند که گُزیده تر بار زده و می برند. به همان اندازه که این یکی ها سهم هرچه
بزرگ تری از بده بستان های نان و آبدار با کارتل ها و تراست های یادشده بدست آورده
و به بانک های اروپایی و کانادایی و امریکایی جابجا می کنند، سهم آن یکی ها پادویی،
کارچاق کنی و ابزار دستی درخور برای سرکوب توده های مردم است.
با آنکه کشورهای امپریالیستی به شَوَند ناهمتایی های
درونی سامانه ی بی سر و سامان سرمایه داری امپریالیستی۱۴ به هر دو بال رژیم تبهکار ایران نیازمندند،
جهانی شدن هر چه بیش تر سرمایه و نیاز به دورپیمایی بی سرِ خرِ آن، تاریک اندیشان
و واپسگرایان برجای مانده از همبودهای کهنه که از هیچگونه افق و دورنمای اقتصادی ـ
اجتماعی برخوردار نیستند را در روندی بیرون از خواست این و آن (روندی «عینی») به ناگزیر
خواهد روفت و امپریالیست ها با همه ی دلبستگی شان به همبودهای کهنه، کودن پروری و کمک
به واماندگی اجتماعی و فرهنگی خلق ها و ملت ها وادار خواهند شد تا در روندی جانکاه
برای توده های مردم، هر بار بخشی از آن همبودهای کهنه را از میان بردارند و در
فرجام، چنانچه نیاز افتد با ضربه ای مرگبار، برجای ماندگان را نیز به همان جهان
پنداربافانه در بالای ابرها که خود سده ها به خورد توده های ناآگاه داده اند،
رهسپار کنند.
آخوند آبزیرکاه در جای دیگری از سخن سرایی اش، گویی با ناباوری
به بازگویی واقعیت هایی آشکار می پردازد که این روزها همگی گواه آن ها بوده و هستیم:
«یک طرف قضیه قراردادها
بود و یک طرف دیگر بحث پولشوییها است و دستگاههایی که در روابط بانکی تحریم
شدهاند به مرحله خود تحریمی رسیدهاند به طوری که بانک ملت به قرارگاه خاتمالانبیاء
اعلام کرده که ما حساب شما را بلوکه میکنیم و شما یک نهاد تحریم شده هستید و
اموال شما طبق قراردادی که با آمریکا داریم باید بلوکه شود. یکی از شعبههای بانک
ملت به قرارگاه خاتمالانبیا اعلام کرده که اموالش بلوکه است و بانک سپه نیز به همین
نسبت و به نوعی ما امروز به مرحله خود تحریمی رسیدهایم. قرارداد ”ف. آ. ت. ف.“ نمونه دیگری است که کار را به مرحله خود
تحریمی رسانده و یکی از شعبات بانک ملت به قرارگاه
خاتمالانبیاء میگوید شما در لیست تحریمی هستید و ما نمیتوانیم با شما رابطه
اقتصادی داشته باشیم. پشت سرش هم بانک سپه به برخی نهادهای نظام گفته ما با شما
ارتباط نخواهیم داشت. بانکهای ما دارند خودمان را تحریم میکنند.»۱۵ و سپس با افسوس می افزاید:
«شاه به آمریکا رفت و ۲۰
سال نفت ایران را به آمریکا فروخت؛ آن روز در دنیا سر و صدا راه انداختیم؛ اما در
قراردادهای نفتی که با شرکتهای آمریکایی، فرانسوی و اروپایی بسته شده برحسب بحث
استخراج نفت و گاز یک پایگاه استخراج را مالک میشوند و مالکیت چاه نفت را در واقع
به آمریکا میدهیم. امروز با شرکتهای آمریکایی و فرانسوی قرارداد میبندند که
آنها مالکیت چاه نفت مان را در اختیار بگیرند. چنین کاری جز در عربستان هم
اتفاق نیفتاده است.»۱۶
آیا همه ی این ها دُم خروس هایی از بندهای پوشیده و پنهان
نگاه داشته از قراردادهای ننگین فراقانونی بسته شده نیست که از زیر پوستین پوسیده
و شکاف برداشته ی اسلام پیشگی بیرون می زند و رسوا می کند؟ آیا این آخوند از آن
قراردادها و بخش های پوشیده ی آن به اندازه ای درخور آگاهی ندارد؟!
آیا خرس مشهدی در جایگاه هواداری از بهره وری های ملی ایران
به بازگویی واقعیت های شناخته شده بسنده نموده یا آنکه سخن سرایی اش در چارچوب چشم
و همچشمی های پادوها و مزدوران امپریالیست های انگلیسی و «یانکی» در ایران می گنجد؟
هرچه هست که به آن در اینجا بیش تر نمی پردازم، یک نکته
با برجستگی هرچه بیش تر، خود را به نمایش نهاده است:
شکاف آشکار در بدنه ی سرتاپا پوسیده ی رژیم دزدان اسلام
پیشه و دوپارچگی یا چند پارچگی در حاکمیت ایلخانی که باز هم دامنه و گسترش بیش تری
خواهد یافت. نابودی رژیمی حرامزاده و انیرانی نزدیک است؛ گرچه همراه با بیم های
فراوان برای یکپارچگی ایران زمین و سرنوشت خلق های آن!
آن گُوه ای که باید در آن شکاف بنشیند، آن را بیش تر
بشکافد و همزمان آن را پر نموده، جایگزین آن شود، هنوز چندان کارآ نیست و در آینده
نیز تا هنگامی که یک پیشانی جایگزین و کمابیش دربرگیرنده از نیروهای پیشرو و میهن
پرست با کمینه برنامه ای روشن به سود نیروهای کار و زحمت و خلق های ایران پدیدار
نشود، کار آنگونه که باید و شاید به سود توده های مردم ایران پیش نخواهد رفت. در
انقلاب بهمن ۵۷ در شرایط تراز نیروهای جهانی بسیار بهتر از امروز و پشتوانه ی نیرومند
اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی، توده های انقلابی مردم به هنگام فرارسیدن
بحران اجتماعی فراگیر، جلوتر از رهبران سیاسی این یا آن حزب و سازمان مدعی گام
برمی داشتند و فرجامِ کار، آن شد که دیدیم:
بنایی که کژ نهاده شد و با همه ی کوشش های دیرهنگام، شتابزده
و تا اندازه ای بی چشم انداز روشن نیروهای پیشرو تا ثُریّا کژ رفت. اینک نیز بحران
اجتماعی دیر یا زود فرا می رسد؛ یا باریک تر بگویم: فرارسید؛ شکست کمابیش سختی نیز
نوش جان نمود؛ فروکش نمود؛ ولی در زیر خاکستر همچنان زنده است و باز هم شعله ور خواهد شد.
آیا در شرایط رخنمون بحران اجتماعی دیگری، بختی برای کامیابی
جنبش اجتماعی و فرارویی آن به انقلابی توده ای و پیروزمند هست؟! پاسخ من، هم آری و
هم نه است:
آری از این رو که طبقه کارگر فداکار ایران، حتا در برخی بازه
های زمانی کوتاه در این دوره، نشان داده که از آمادگی و توان سزاوار برای بهبود
کاستی ها و نارسایی های خویش برخوردار است و می تواند با شتابی درخور و در تراز
ورزیدگی، سازماندهی و سازمانیابی بهتر و سنجش ناپذیر با انقلاب بهمن ۵۷ نقش خویش
را در پیشبرد انقلاب آینده بر دوش گیرد؛ و
نه به این شَوَند که سازمان ها و حزب های مدعی رهبری طبقه
کارگر در همه ی این سال های آزگار بربادرفته، بیش از آنکه بر بنیاد برنامه ای
دانشورانه کاری درخور به پیش برده و با طبقه ی کارگر پیوند نزدیک یافته باشند به پرگویی
پرداخته و سرشتی فرقه گرا یافته اند. چشمگیرتر از هر چیز دیگر تا آنجا که خود گواه
آن بوده ام، رهبری ناتوان و ناکارآمد این حزب ها و سازمان هاست که بگمان من از توانایی
اجرای باریک و دانشورانه ی یک طرح ساده نیز برخوردار نیستند؛ چه برسد که رهبری یک
حزب و سازمان توده ای و کارگری! کاستی و نارسایی بزرگ در اینجا نهفته است. از این نکته
نیز درمی گذرم که حزب ها و سازمان های سیاسی با گرایش سوسیال دمکراتیک، در بنیاد
خود، خواهان کاری بایسته در میان کارگران نیستند. برای آن ها باید فرشی به رنگ سرخ
در پایان کارزار آماده شود تا شاید اگر آب و هوا چندان بد نباشد، قدم رنجه فرمایند.
ب. الف. بزرگمهر
۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۵
برجسته نمایی های متن و افزوده های درون [ ] همه جا از
آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
پی نوشت:
۱ ـ سرراست
از این سویه که چنین داد و ستدهایی خیانتکارانه و دور از دیدگان توده های مردم و
جریان های سیاسی از نخستین سال های انقلاب بهمن ۵۷، چه از سوی دولت بازرگان و
کسانی چون بهشتی و یزدی و دیگر سردمداران گذشته و کنونی رژیم با کشورهای
امپریالیستی بویژه با آماج جلوگیری از نیرو گرفتن بیش تر نیروهای چپ و حزب توده
ایران و سرکوبی شان همواره جریان داشته است. اگر در گذشته، گواهمندی هایی بسنده در
این باره در دست نبود، اکنون خوشبختانه گوشه هایی گاه چشمگیر و نشانه گذار در
رویدادهای تاریخی از کارکرد دزدان اسلام پیشه از پرده بیرون افتاده و در دسترس
است.
۲ ـ به گزارش پایگاه
خبری انصارحزبالله، آیتالله علمالهدی در خطبه دوم نماز جمعه، ۲۹
مرداد ۹۵ که در حرم امام رضا(ع) برگزار شد، به فرارسیدن سالروز کودتای
امریکایی ۲۸ مرداد ۳۲ اشاره کرد و گفت:
«دیروز
مصادف با روز ۲۸ مرداد، سالروز کودتای امریکایی در این کشور بود ...»
برگرفته از گزارشِ «می خواهند با حمایت از بی بندوباری
اردوکشی کنند» در پیوند زیر:
۳ ـ
خرس بخور و بخواب مشهدی، در همان خطبه ی یادشده در بالا بگونه ای فریبکارانه، جنبش
نیرومند توده ای آن هنگام و خوب سازماندهی شده از سوی حزب توده ایران را به دُم آخوند
بدپیشنه و جریانی ابزار دست انگلیس به نام «فداییان اسلام» می بندد:
«تا روزی که در عرصه نهضت ملی مردم، مجاهدی سترگ و خستگیناپذیر،
مرحوم آیتالله کاشانی (اعلیالله مقامه الشّریف) و در کنار ایشان، ایثارگران جان
برکف فدائیان اسلام به عنوان نقطه محوری دینخواهی در کشور حضور داشتند، نهضت ملی
رو به گسترش و رو به ارتقاء بود و پیروزیاش تا آنجا رسید که در سیام تیر، شاه
ناپاک را فراری کرد.»
برگرفته از گزارشِ «می خواهند با حمایت از بی بندوباری
اردوکشی کنند»
۴ ـ سخنان
احمد علمالهدی در گردهمایی امامان آدینه ی خراسان رضوی، «خبرگزاری تسنیم»، ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۵
۵ ـ نه
تنها برای رژیم تبهکار از درون پوسیده ی دزدان اسلام پیشه که برای توده های مردم
ایران!
۶ ـ سخنان
احمد علمالهدی در گردهمایی امامان آدینه ی خراسان رضوی، «خبرگزاری تسنیم»، ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۵
۷ ـ «آنها
بورژوازی را از آن جهت که پرولتاریای انقلابی پدید می آورد به مراتب بیشتر سرزنش می
کنند تا از آن جهت که به طور کلی پرولتاریا پدید می آورد. بدین جهت آن ها به هنگام مبارزات سیاسی، در تمام اقدامات قهرآمیز
علیه طبقه کارگر شرکت می ورزند و در زندگی عادی نیز به رغم تمام عبارت پردازی های
پرطمطراق خود، هیچ فرصتی را برای جمع کردن سیب های زرین و مبادله وفا و محبت و شرف
با سودهای ناشی از فروش پشم گوسفند و چغندر قند و عرق، از دست نمی دهند.»
مانیفست حزب کمونیست، کارل مارکس و فریدریش انگلس،
برگردان قهرمان زنده یاد محمد پورهرمزان، چاپ دوم، ۱۳۵۸ ، انتشارات حزب توده ایران
۸ ـ سخنان
احمد علمالهدی در گردهمایی امامان آدینه ی خراسان رضوی، «خبرگزاری تسنیم»، ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۵
۹ ـ برگرفته از گزارش
«قبل از آمدن روحانی میدانستم رهبری میخواهند مسئله هستهای حل شود»، «انتخاب»، ۱۴ شهریور ماه ۱۳۹۵
۱۰ ـ «به شاخ سرو قُمری
داستان زن ...»، ب. الف. بزرگمهر، نهم مهرماه ١٣٩١
۱۱ ـ سخنان احمد علمالهدی
در گردهمایی امامان آدینه ی خراسان رضوی، «خبرگزاری تسنیم»، ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۵
۱۲ ـ
این بهره مندی از دیدگاه تاریخی، چنانکه هم اکنون نیز نشانه هایی از آن بدیده می
آید، چندان بدرازا نخواهد کشید و بیش تر، زبانزد «از این ستون به آن ستون فرج است» را به یاد می آورد.
۱۳ ـ چو
دزدی با چراغ آید گُزیده تر برد کالا
۱۴ ـ «ناهمتایی
(تضاد) دیالکتیکی کم و بیش پیچیده و دردناک رشد سامانه ی سرمایه داری در چنین
کشورهایی [«کشورهای پیرامونی» در جهان سرمایه داری] از سویی گسترش سرمایه داری کم
و بیش بی ریشه، وابسته و انگلی را سبب می شود و از سوی دیگر همین گسترش، به دلیل
هستی ریشه دار همبودهای کهنه ی اجتماعی، در پوسته می ماند؛ رویشی درخور و ژرفایی
در آن اندازه که ریشه بگیرد و بومی شود، نمی یابد. برعکس، هرچه بیشتر با همبودهای
کهنه اقتصادی ـ اجتماعی جفت و جور می شود و گونه ای همجوش ـ و نه سامانه ـ سرمایه داری وابسته با روبناهای کهنه سیاسی ـ
اجتماعی پدید می آورد که ملات آن را حاکمیت های خودکامه و فرهنگ های واپسمانده
خاوندی و دودمانی فراهم می کنند. در اینجا، همپیوندی ژرف و ریشه دار اقتصادی ـ
اجتماعی، درآمیختگی یا آب شدن همبودهای کهنه ی اجتماعی در سامانه سرمایه داری در
کار نیست که بیشتر همجوشی در کار است و از همین رو همواره نااستوار، دچار نارسایی
های بنیادی، بی دورنما و چشم انداز اقتصادی ـ اجتماعی برجای مانده، نه تنها پیشرفت
جامعه را برنمی انگیزد که فرو ریختن و نابودی اقتصاد بومی را بی آنکه جانشینی
درخور برای آن فراهم کند، در پی دارد ...»
برگرفته از «سمتگیری سوسیالیستی، گُزینه ای دشوار، دست یافتنی،
ولی نه ناگزیر!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۰ بهمن ۱۳۸۹
۱۵ ـ سخنان احمد علمالهدی
در گردهمایی امامان آدینه ی خراسان رضوی، «خبرگزاری تسنیم»، ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۵
۱۶ ـ
همانجا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر