عمو زنجیرباف! زنجیر منُ بافتی؟
پشت کوه انداختی؟ بعله! ولی، دادمش دست «سوسن خانوم»!
برادر ارجمند جناب آقای دکتر حسن روحانی
*** در ترانه ی کهن و زیبای «عمو زنجیرباف»، «بابا» که از سفر بازگشته برای بچه ها، نخود و کشمش به ارمغان می آورد!
توکلی در نامهای خطاب به روحانی:
چرا برای خرید کالاهای اساسی ۴ شرکت با مالکیت آمریکایی معرفی شدهاند؟
چرا برای خرید کالاهای اساسی ۴ شرکت با مالکیت آمریکایی معرفی شدهاند؟
برادر ارجمند جناب آقای دکتر حسن روحانی
رییس محترم جمهور
سلام علیکم
مستحضرید که عزت ملی کمال بخش شخصیت آحاد ملت و حفظ آن
دستور موکد قرآن مجید است. حکمت این تاکید شاید این باشد که عزت ملی اسباب دوام و
قوام استقلال و برانگیزاننده دفاع از ملت و سرزمین در مقابل حملات دشمنان و ضامن
حفظ تمامیت ارضی و کسب منافع از خارجی است. در عین حال سرمایه اصلی در عرصه
دیپلماسی نیز همین است. در وضعیت فعلی که در حال انجام مذاکرات مهم پیرامون حقوق
ملت شریف ایران در مصافی ناعادلانه با دشمنان ایران و اسلام هستیم، هرچه این
عزتمندی بیشتر حفظ و تقویت شود، توفیق فرزندان انقلاب در مذاکرات افزون خواهد شد.
واضح است که نحوه مذاکرات و حواشی آن، تعهداتی که پذیرفته می شود و یا حقوقی که
کسب می گردد، در تقویت یا خدای ناخواسته تضعیف عزت موثر است و این امر نقش تعیینکننده
در دور بعدی مذاکرات دارد.
بحمدالله جنابعالی مکررا بر این امر مهم تاکید فرموده اید
که به هیچ وجه خلاف عزت ملی و غیرحکیمانه، مصلحت ها را تعقیب نمی کنید که از
سیاستمدار باسابقه ای مانند شما که سال های زیادی از عمرش را در عرصه سیاست خارجی
و امنیت ملی به مردم، دین و وطن خویش خدمت کرده است، انتظاری جز این نیست. در این
عرصه، دیپلماسی عمومی دشمن در صدد القای تذلل و تسلیم ماست و برای خط دهی به افکار
عمومی، تهاجمی و قوی تر از ما عمل می کند. در مقابل، آفند و پدافند مناسب و کافی
وجود ندارد. اگر بشود عذر سلطه خبری استکبار را تا اندازه ای پذیرفت، برخی مسائل
را که هیچ توجیه دیپلماتیک هم ندارد، نمی توان پذیرفت که تذکر یک مصداق را وظیفه
دانستم.
یکی از تعهدات حریف، آزاد کردن بخش اندکی از دارایی های
بلوکه شده در کشورهای خریدار نفت از ما بوده است. اگر در مذاکرات از حریف بپذیریم
که بانک های داخلی و خارجی را در معاملات با این ارزها، باید با توافق او معلوم
کرد، ممکن است وجهی از نظر توافقات پیشین داشته باشد. ولی چه توجیهی دارد که ما
شرکت هایی را که می خواهیم از آنان خرید کنیم به تایید آمریکا برسانیم؟
آیا جنابعالی اطلاع دارید که وزارتخانه ذیربط تنها ۸ شرکت خارجی را
برای خرید کالاهای اساسی از طریق وزارت خارجه به «۱+۵» معرفی کرده و آنان تنها ۴ شرکت را پذیرفته اند؟ آیا
خبر دارید که مالکین هر ۴ شرکت آمریکایی هستند؟
آیا می دانید این چهار شرکت در دوران دفاع مقدس به ما
کالاهای اساسی نمی فروختند؟ وقتی انتقال ارز زیر نظر آنان انجام می شود، دیگر چه
نگرانی هست که ما از کدام شرکت خرید می کنیم؟ چرا آمریکا اصرار دارد چنین امری را
بر ما تحمیل کند؟ جز این است که قصد تحقیر دارد و
میخواهد مبادی خرید و واردات ما را آن هم در کالای اساسی، محدود و به خودش
منحصرکند و بدین وسیله اهرم فشار دیگری به دست آورد و شاید هم انحصارات داخلی را
تقویت کند؟ جنابعالی به اقتضای تکلیف قانونی و با سرعت و اشتیاق از سیاست های کلی
اقتصاد مقاومتی استقبال فرمودید. در بند ۶ این ابلاغیه چنین آمده است: «ایجاد تنوع در مبادی
تأمین کالاهای وارداتی با هدف کاهش وابستگی به کشورهای محدود و خاص». ملاحظه می
فرمایید که دشمن راه معارض را برگزیده و ما هم کوتاه آمده ایم. کار دشمن
مقتضای طبیعت او است؛ ما چرا زیر این توقع ظالمانه جدید برویم؟ هنوز خیلی مانده تا
مذاکرات به نتیجه نهایی برسد. اگر در این اوائل راه ما سقف استیفای حقوق خویش
را کوتاه بگیریم و تن به زورگویی دشمن بدهیم، قدرت چانه زنی ما در مسائل مهمتر کم
نخواهدشد؟ آیا جنابعالی در جریان این امر قرار گرفته اید و اگر جواب مثبت است،
دستوری در اصلاح کار صادر فرموده اید؟ ما به سردارانی که در خط مقدم به دفاع از
منافع ملت مشغول اند، اعتماد داریم ولی آنان را مصون از اشتباه نمی دانیم و از
جنابعالی که فرمانده هستید، انتظار مراقبت بیشتری داریم. لطفا دستور فرمایید
اینجانب و ملت را از نتیجه اقدامات مطلع فرمایند.
با احترام
احمد توکلی
نماینده مجلس شورای اسلامی
۱۷
اسپند ماه ۱۳۹۲
برگرفته از «خبرگزاری فارس»:
این نامه، اندکی از سوی اینجانب، تنها در نشانه گذاری ها
ویرایش شده است؛ برجسته نمایی های متن، برنام و زیربرنام نوشتار نیز از آنِ
من است. ب. الف. بزرگمهر
پی نوشت:
مردک پفیوز پس از مشتی زر زر و حرف مفت درباره ی عزت ملی
و پوش لای پالان «حسن آقا» نهادن که نیمی از انشای دبستانی نامه اش را دربرمی
گیرد، رسیده است به اصل ماجرا که همان زیر پا نهادن عزت ملی است؛ قراردادی که بخش
های ننگین تر و از دید مردم ایران پنهان شده ی آن، آرام آرام و از آن میان در همین
نامه، سر می زنند و خودشان را نشان می دهند.
مردک نیرنگباز خودش را به کوچه علی چپ می زند و در حالی
که کم و بیش، همه ی مردم ایران نیک می دانند که چه توافقنامه ی ننگینی از سوی
حاکمیت تبهکار دستینه (امضاء) شده و هنوز بخشی از آن از دید پنهان مانده، در
شرایطی که خود «اوباما» به روشنی اعلام نموده که ۹۵ درصد تحریم ها همچنان
پابرجاست و خود همین نامه ی دبستانی بخوبی گوشه ای از آن را نشان می دهد، شعور و
بینش مردم ایران را دستِکم می گیرد که می گوید:
«اگر در این اوائل راه ما سقف استیفای حقوق خویش را
کوتاه بگیریم و تن به زورگویی دشمن بدهیم، قدرت چانه زنی ما در مسائل مهمتر کم
نخواهدشد؟»
مردک نیرنگباز می افزاید:
«ما به سردارانی که در خط مقدم به دفاع از منافع ملت
مشغول اند، اعتماد داریم ولی آنان را مصون از اشتباه نمی دانیم.» و این سرداران خط مقدم چه کسانی هستند؟ محمد جواد ظریف یا همانا «سیّد
از خر جسته» ی از سربازی فرار کرده و سال ها در کشور «شیطان بزرگ» با دسترنج مردم
ایران، خورده و خوابیده و پرورش یافته که بگمان بسیار نیرومند، مهره ای
امریکاییست؛ و دیگری بیگمان آن رشوه خوار و خیانتکار نامدار که تشت رسوایی اش از
بام جهان (و نه تنها ایران!) فرو افتاده، بیژن نامدار زنگنه است که به اندازه ای
بسی بیش تر از همه هزینه های هسته ای شدن تخم های آقایان به کشورمان زیان وارد
نموده و آبروی مردم ایران را حتا پیش شیخک های شاخاب پارس برده است! از سایر
"سرداران خط مقدم" که دست شان به خون انقلابیون و جوانان رزمنده ی میهن
آغشته است، بهتر است هیچ نگویم.
با خود می اندیشیدم که درباره ی آن به اصطلاح «عزت ملی» و دیگر یاوه گویی های این
بیشرف که هنگامی دورتر، اندیشه ی فروش نیروی کار ورزیده و دانش آموخته ی دانشگاه
های ایران به بهایی ارزان به کشورهای اروپای باختری و آمریکای شمالی را در سرمی
پروراند و رویایش بسان بسیاری دیگر از رویاهای پنبه دانه ایِ این دست تبهکاران
چسبیده به «ریسمان ولایت آقا»، نقش بر آب شده، می توان سروده ها و ترانه های
کودکانه ای چون «عمو زنجیرباف» سرود که شوربختانه نه در این کار مهارتی دارم و نه
وقتی بسنده برای کاری ارزنده و درخور؛ مگر آنکه ناچار شوم از سنگ هستی خود، چند
قطره ای با زور بیرون آورده و همراه با آن جانم را نیز بالا بیاورم! با این همه،
فراخور توان خود، اندک کوششی با الهام از ترانه ی زیبای «عمو زنجیرباف» نموده ام.
گروه همسرایان از سوی مردم ایران:
ـ عموزنجيرباف؟
ـ بـعله؟
ـ زنجير منو بافتي؟
ـ بـعله!
ـ پشت كوه انداختي؟
ـ نه خیر!
ـ بابا اومده؟
ـ نه خیر!
ـ «سوسن خانوم»*؟
ـ بـعله!
ـ چي چي آورده؟
ـ چماق و هویج!
ـ چماق واسه چی؟
ـ ... (عمو زنجیرباف در اینجا سکوت می کند؛ می داند، برای
چه ... ولی نمی خواهد خود را کوچک کند و گوشه ی چشمی هم به «سوسن خانوم» و چماقش
دارد که دلش را خدای نکرده، نرنجاند!)
ـ باصداي چي؟
ـ با صدای
خر! عَــــــــــــر عَــــــــــــر
عَــــــــــــر
ـ عموزنجیرباف؟
ـ بـعله!
ـ زنجیر منو بافتی؟
ـ بافته شد!
ـ محکمه یا که شُله؟
ـ بکش و ببین!
...
برای کودکان گول خورده و توسری
خورده ی بزرگسال:
ـ عمو زنجیرباف؟
ـ بـعله؟
ـ عزت ملی مونو
بافتی؟
ـ بـعله، بافته شد (بَبَم جان**)!
ـ دست کی دادی؟
ـ «سوسن خانوم»!
ـ واسه چی دادی؟
ـ واسه ی هویج!
ـ واسه ی هویج؟
ـ بـعله!
ـ هویج چرا؟
ـ همین و داشتند
بیش تر نداشتند!
ـ خوشمزه بود؟
ـ هنوز نخوردم
تنها بوییدم!
ـ پس سهم ما؟
کو نخود کشمش؟!***
ـ سهم شما؟! یادم نبود اصلن! در آن یکی دنیا، انشاء الله!
ب. الف. بزرگمهر
۱۸ اسپند ماه ۱۳۹۲
*
همانا «شیطان بزرگ» پیشین!
«بیا، بیا، کژدم بلا ...»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۷ بهمن ماه ۱۳۹۲
** با
صدایی آهسته، گوشنواز و دلسوزانه به گویش قزوینی!
*** در ترانه ی کهن و زیبای «عمو زنجیرباف»، «بابا» که از سفر بازگشته برای بچه ها، نخود و کشمش به ارمغان می آورد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر