این هم دستخط شلخته و خرچنگ قورباغه ی مارکس با کلی خط
خوردگی که در یکی از تارنگاشت ها آن را دیدم و برداشتم. همان آن با خود اندیشیدم:
اگر مارکس با این دستخط بدش که بیگمان در سن کودک دبستانی از
این هم بدتر بوده در ایران پا به جهان نهاده و به دبستان و دبیرستان می رفت، چه می
شد؟!
می پندارم به اندازه ای به وی سرکوفت می زدند تا ناچار می شد
بیش تر وقت خویش را به خوش نویسی بگذراند و بجای کار روی «دیالکتیک هِگِل» و خاستگاه
«سرمایه» و چگونگی پیدایش «ارزش افزوده» و این ها۱ خط نستعلیق۲ و خط کوفی و این ها بیاموزد. آنگاه روشن نبود،
چندین و چند نسل از دانشمندان چپگرا می بایستی توی سر و مغز هم می زدند تا آنچه وی
در بخشی به تنهایی و در بخشی دیگر به یاریِ دیگر دانشمند بزرگ انقلابی: «فریدریش
انگس» به انجام رسانده و آفریدند به سرانجام می رساندند. بیهوده نیست که می گویند:
هر کسی را بهر کاری ساختند ...۳
ب. الف. بزرگمهر ۱۴
مهر ماه ۱۳۹۵
پی نوشت:
۱ ـ «و این
ها» تکیه کلام و زبانزد ویژه ی «آقا بیشعور نظام» در جاهایی است که کم می آورد؛
گرچه مدتی است که دیگر بر زبان نمی آورد. گویا آن «کیف بر علیاحضرت مخدّره ی رژیم
گذشته» یا کسانی دیگر، آن را به وی گوشزد نموده و پرهیزش داده اند.
۲ ـ این هم
یکی دیگر از آن واژه های چندش آوری است که چشم دیدن آن را ندارم و با ترشرویی آن
را نوشته ام.
۳ ـ هر کسی
را بهر کاری ساختند میل آن را در دلش
انداختند (مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر