«هیچ دورهای به
اندازه این دوره ... آقا خودش را به طور تمام و کامل خرج نکرد.»* (سعید قاسمی،
از فرماندهان جنگ گرانبار شده «صددام»، کارشناس جُستارهای فرهنگی ـ بازاری و «دفاع
مقدس» در رژیم جمهوری اسلامی(!
«آقا» قربانش بروم، وادار شده هر روز پیش هر کس و ناکسی ریش گرو
بگذارد و از خودش خرج کند. هر ناکسی هم که گند و گه کاری و دله دزدی اش بیرون می
افتد یا به ریش «آقا» حواله می کنند و بلانسبت شما می گویند:
«مال بد بیخ ریش صاحبش!» یا بی رودربایستی، حریم مقدس «آقا» را شکانده،
ریش «عظیم الشان» را می چسبند؛ انگار می خواهند آنجا دخیل ببندند یا آن را جایِ «ریسمان
الهی» گرفته اند!
هرچه «آقا» فریاد می کشد:
«رها کن، ملعون!»، انگار نه انگار! و با گستاخی می گویند:
«بگو رها کند تا رها کنم!» برای همین، «آقا» ناچار شده اند ریش
مبارکشان را که در هر تار موی آن هزاران حوری بهشتی آویزانند و چنگ می نوازند (تف
بر پدر آدم دروغگو!) هر روز پرپشت تر کنند؛ زبانم لال، اگر شمارشان بیش از این ها
شود، می ترسم ریشِ «آقا» را یکسره از جا درآورند و دودمان همه ی مان را به باد
دهند!
ب. الف. بزرگمهر
٢٩ مهر ماه ١٣٩١
* برگرفته از
«آفتاب»:
***
ریشمو ول کن تا تخمتو ول کنم!
ملّا با تنبانِ خشتک شکافته در صفِ نماز ایستاده یود. چون به
سجده رفت، خایه اش برون افتاد و رندی بخت را غنیمت شمرده از عقب بگرفت. ملّا نیز بی
درنگ چنگ در ریشِ پیشنماز افکند.
پیشنماز گفت:
«سبحان الله ... رها کن ملعون!»
ملّا پاسخ داد:
«الله اکبر ... بگو رها کند تا رها کنم!»
برگرفته از «کتاب کوچه»، حرف «ت»، دفتر نخست، احمد شاملو با همکاری آیدا
سرکیسیان، چاپ سوم، ١٣٨۷ (با اندک ویرایش و پارسی نویسی از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر