«ژان بُدِن» می گوید:
«فرمانروای مطلق، جز خداوند، همه چیز را وامدار شمشیر خود است.»
هنگامی که یعقوب در نیشابور بود، زمزمه هایی برخاست که او از خوارج است و منشور و فرمانی از «خلیفه» ندارد. یعقوب دستور داد ندا دهند و فقیهان و مردم را گردآورند تا فرمانِ «خلیفه» را نشان شان دهد.
در روز مقرر، یعقوب در ردایی شاهانه بر تخت نشست. سپس دستور داد تا پیمانِ خلیفه را در ردایی یمانی بیاورند.
خدمتکار پارچه برداشت و همگان بجای نامه، شمشیری آخته دیدند.
یعقوب، تیغ را برگرفت و جنباند؛ آمدگان بیمناک شدند.
یعقوب گفت:
«تیغ را بهرِ جانِ کسی نیاورده ام. گلایه نموده بودید که یعقوب، پیمانِ امیرالمومنین ندارد. خواستم بدانید که دارم! امیرالمومنین را به بغداد نه همین تیغ نشانده است؟! مرا نیز همین تیغ بدین جایگاه نشانده است! پیمانِ من و پیمانِ امیرالمومنین یکی است!»
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام را از متن برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر
«فرمانروای مطلق، جز خداوند، همه چیز را وامدار شمشیر خود است.»
هنگامی که یعقوب در نیشابور بود، زمزمه هایی برخاست که او از خوارج است و منشور و فرمانی از «خلیفه» ندارد. یعقوب دستور داد ندا دهند و فقیهان و مردم را گردآورند تا فرمانِ «خلیفه» را نشان شان دهد.
در روز مقرر، یعقوب در ردایی شاهانه بر تخت نشست. سپس دستور داد تا پیمانِ خلیفه را در ردایی یمانی بیاورند.
خدمتکار پارچه برداشت و همگان بجای نامه، شمشیری آخته دیدند.
یعقوب، تیغ را برگرفت و جنباند؛ آمدگان بیمناک شدند.
یعقوب گفت:
«تیغ را بهرِ جانِ کسی نیاورده ام. گلایه نموده بودید که یعقوب، پیمانِ امیرالمومنین ندارد. خواستم بدانید که دارم! امیرالمومنین را به بغداد نه همین تیغ نشانده است؟! مرا نیز همین تیغ بدین جایگاه نشانده است! پیمانِ من و پیمانِ امیرالمومنین یکی است!»
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام را از متن برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر