«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ دی ۸, چهارشنبه

منافع ملی است نشانه ی انگل ها! ـ بازانتشار

به گزارش زیر اندکی باریک شوید! سخنان و انتقادهایی رویهمرفته آبکی و نرم و نازک از کسی است که نویسنده از وی با عنوان «مقام صنفی» یا همانا «اریستوکرات کارگری» نام می برد. بدک هم نیست؛ بویژه آن جمله های پرسش آمیز وی که برای برنام آن گزارش برگزیده ام:
«مگر نه اینکه کار شرافت است؟ پس چرا نیروی کار باید شرمنده خانواده‌اش باشد؟»

بماند که سخنانی نیز از زبان کارگران شیکاگوی سال ۱۸۸۶ ترسایی بازگو کرده که به درست بودن آن بدگمانم؛ گونه ای آب در شراب افزودن؟!

بامزه ترین گفته ی «آقای اریستوکرات» که نشانه های روشن گیر کردن میان دو منگنه ی انجام کاریا (وظیفه) از یکسو و پُز جانبداری از کارگران از سوی دیگر را دربردارد، پرسش زیر است که فراموش نموده بود، «روز»، «هفته» یا «سال» آن را نیز بیفزاید که انگاشته ام «در روز» آماج سخن وی بوده است:
«کجای دنیا نیروی کار ۱۵ ساعت، ۱۷ ساعت [در روز] کار می‌کند؛ ولی جزو دهک‌های پایین جامعه است؟»

آیا «آقای اریستوکرات» چشم آن را دارد که اوضاع، واژگون شده و بجای کارگران، سرمایه داران در دهک های پایین جامعه فرود آیند؟! روشن است که نه! آیا وی خواهان جامعه ای است که چنین دهک هایی در فرجام کار از میان رفته، جامعه ی کمونیستی استوار شود؟ آه! از این سهمناک تر نمی شود! بر زبان آوردنش هم تن آدم را می لرزاند. خدا انگشتان دست را هم یکسان نیافریده است ...

به هر رو از همه ی این ها که بگذریم، سخن بر سر همان «اگر»ی است که وی بگونه ای دوپهلو، اندرزگویانه، ولی در کردار برای شیره مالیدن به سر کارگران گرد آمده در آن همایش بر زبان آورده است:
«اگر منافع ملی در اولویت باشد ...» و مگر بخش سترگی از این ملت بویژه از دیدگاه چونی آن، دربرگیرنده ی کارگران یا بهتر بگویم: «طبقه کارگر» نیست که همه ی کالاها با دست و اندیشه ی آنان فرآوری می شود؟ و مگر، کلان سوداگران و بازرگانان فرمانروا بر اقتصاد و اجتماع و سیاست کشور نگونبخت مان به همراه رسته ی شکمباره ی آخوندِ خُمس و زکات بگیر از خواست و توانِ پشتیبانی از «منافع ملی» برخوردارند؟ گویند:
«آفتاب است نشانه ی آفتاب!»؛ گرچه، در اینجا به هر شَوَند درست یا نادرستی، خوش ندارم آن را بکار برم و بجای آن بهتر است، گفته شود:
منافع ملی است نشانه ی انگل ها!

در چنین «منافع ملی»، کارگر و بویژه کارگر ایرانی از چندان نقشی برخوردار نیست و باید گورش را گم کند تا از شرّ آن آسوده شویم! خدا را سپاس که میلیاردها کارگر چینی سر بزیر، گوش به فرمان و ارزان بها آفرید! خدا را سپاس که نفت و گاز را به ما برگزیدگانش ارزانی کرد و بسیاری سپاس های دیگر که در نیایش های روزانه و گاه شبانه همراه با آروغ های پیامد پرخوری های خوک منشانه، پچپچه کنان بر زبان می آید و ما نمی دانیم. چه خرسندی بزرگی که الله از زبان آن پیامبر تازی، این یکی را چون گوزِ ناغافل، باطل کننده ی نیایش، بشمار نیاورده است؛ وگرنه زمانی باز هم کم تر برای داد و ستدهای چرب و نرم و کار واجب پسندیده ی خدا و سپارش شده از سوی پیامبر می داشتیم ... ناشکر نباید بود! الحمدلله! ما به رضای تو راضی هستیم ... 

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵


***

مگر نه اینکه کار شرافت است؟ پس چرا نیروی کار باید شرمنده خانواده‌اش باشد؟


حسن صادقی، رئیس «اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری»، در مراسم راهپیمایی روز جهانی کارگر گفت:
«امروز روز مبارزه کارگران است. روزی که کارگران شیکاگو در سال ۱۸۸۶ به خیابان‌ ها آمدند تا بگویند سرمایه‌داری فقط زمانی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد که دولت آمریکا حقوق کارگر را به رسمیت بشناسد.»

این کنشگر صنفی کارگری گفت:
«آن زمان فضا به‌ گونه‌ای بود که کارگران شیکاگو به تنگ آمدند و پوزه سرمایه داری را به خاک مالیدند تا ۸ ساعت کار و مقاوله‌نامه‌های بنیادین حقوق کارگر را بپذیرد. اما ما می‌خواهیم بگوییم چرا در کشور اسلامی، ما باید شاهد نابسامانی‌ها در حوزه روابط کار باشیم؛ چرا تعیین مزد مکفی برای نیروی کار با موانع جدی روبرو است. ما آمده‌ایم بگوییم حداقل‌ها را از نیروی کار گرفته‌اند. ما شاهد دور بطلان در روابط کار در تامین اجتماعی هستیم؛ نه شاهد امنیت شغلی و تامین معاش بازنشستگان. کجای دنیا نیروی کار ۱۵ ساعت، ۱۷ ساعت [در روز] کار می‌کند ولی جزو دهک‌های پایین جامعه است؟  مگر نه اینکه کار شرافت است؟ پس چرا نیروی کار باید شرمنده خانواده‌اش باشد؟»

وی با بیان اینکه دولت‌ها هرگز خودشان را متعهد به اجرای وظایفی که در قبال کارگران داشته‌اند، ندانسته‌اند، گفت:
«ما انتظار داریم دولت روحانی با زبان خوش‌تری با ما سخن بگوید؛ به عنوان نمونه، گرچه به رسمیت شناختن حق راهپیمایی بدون مجوز برای کارگران قابل تقدیر است، اما کافی نیست. اولین خواسته ما نگاه توام با تکریم و حفظ جایگاه نیروی کار است. پس از آن، ما نیازمند تحول در نظام مزدی هستیم.»

صادقی افزود:
«نظام‌مند کردن قراردادهای موقت یکی دیگر از خواسته‌های محوری ماست؛ چرا که در ایران به نام قرارداد موقت برده‌داری می‌کنند. جای بسی تاسف است که بازرسی وزارت کار نیز جلوی این برده‌داری نوین را نمی‌گیرد.»

وی در پی به دشواری های موجود در حوزه بازنشستگی اشاره کرد و گفت:
دولت‌ها با بی‌توجهی، زمینه ی ورشکستگی تامین اجتماعی را فراهم آورده‌اند؛ چرا دولت گذشته با ۷۰۰ میلیارد درآمد، مطالبات تامین اجتماعی را پرداخت نکرد و دقیقا به خاطر همین کسری بودجه‌هاست که اکنون ۲ ماه از سال جدید گذشته، ولی هنوز تکلیف افزایش مستمری بازنشستگان معلوم نشده است. ما در زمینه ی مطالبات تامین اجتماعی، بزرگ‌ترین طلبکار دولت هستیم؛ ولی دولت‌ها برای ما ارزنی ارزش قائل نیستند و ما همین‌جا هشدار می‌دهیم که اگر مشکل صندوق‌های بیمه‌ای حل نشود، بزرگ‌ترین چالش سال ۱۴۰۰ بحران تامین اجتماعی و صندوق‌های بیمه‌ای خواهد بود. اگر منافع ملی در اولویت باشد، سازمان تامین اجتماعی به حقش می‌رسد و مشکل واحدهای تولیدی حل می‌شود.

این مقام صنفی کارگری در پایان گفت: امیدوارم رسانه‌ها پیام ما را به مجلسیان برسانند. چرا که اگر به مطالبات ما باز هم بی‌توجهی شود تجمع بعدی ما مقابل مجلس شورای اسلامی خواهد بود.

برگرفته از «ایلنا»، ۱۱ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

این گزارش از سوی اینجانب تا اندازه ای ویرایش و پارسی نویسی شده است. برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است و برنام را نیز از متن برگزیده ام.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!