«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ شهریور ۱۴, دوشنبه

ما نسل بدبختی هستیم؟! ـ بازپخشش

تصویر آقا معروفه همراه جمله ی قصاری از کتاب وی به نام «سمفونی مردگان» را با عنوان «جملات زیبا از بزرگان» درج کرده که می گوید: «ما نسل بدبختی هستیم. دست مان به مقصر اصلی نمی رسد؛ از یکدیگر انتقام می گیریم.» از «گوگل پلاس» 

می نویسم:
برخی وقت ها هم دستمان به مقصر اصلی نمی رسد و می رویم در گوشه ای از ینگه دنیا با کمک این و آن کتابفروشی دنجی باز می کنیم و در گوشه ای از آن کتابفروشی چای قندپهلو (دیشلمه) نوش جان می کنیم و سمفونی خودمان را می نویسیم. از آن دیگری انتقام نمی گیریم؛ ولی کاسه کوزه ی بدبختی خودمان را سر دیگران می شکنیم و می پنداریم چون ما بدبختیم، از سر و روی نسل مان بدبختی می بارد ... سپس یادمان می افتد که ما نیز یاد گرفته ایم، چهار کلمه سرهم کنیم و از آن عبارت های فیلسوف مآبانه بسازیم؛ پس چه بهتر که بنشینیم و کتاب پشت کتاب بیرون دهیم و به مردم بفهمانیم که ما نسل بدبختی هستیم! همین؛ والسلام!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/11/blog-post_1481.html

پی نوشت:

به هیچ رو نمی خواستم این یادداشت کوتاه سالیان پیش درباره ی این بدبخت را بازپخشش نمایم؛ تنها به پاس آن ها که در این چند روز آن را بارها خوانده و شاید گوشزد کرده اند به این کار دست یازیدم. این هم گونه ای بدبختیِ گریبانگیر ایران و ایرانی از سال های دور تاکنون است: در کنار اندک شماری از سرفرازانی ارزشمند و پایدار در کار و کرداری سازنده بسود توده های مردمِ نادان نگاه داشته شده، فرآوری نویسندگان، سرایندگان، هنرمندان و فیلسوف پیشگانی کم مایه از هر باره که بر بنیاد واماندگی تاریخی پیامد شکست های پی در پی و نیز آوازه گری و بزرگنمایی این یا آن سازمان سیاسی که بیش تر به گروهبندی و باشگاه می مانند بگونه ای ناروا و نابجا نام و آوازه ای می یابند و سپس کتاب پشت کتاب برای پول درآوردن و زندگی رویهمرفته آسوده از خود درمی کنند که در دوره ی کنونی بویژه انباشته از دزدی های ادب و اندیشه ی دیگران و به نام خود جا زدن شان است.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ شهریور ماه ۱۴۰۱

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!