ویدئوی زیبا و پرمایه ی زیر، بخشی از کتاب آوایی «نقطه آبی کمرنگ» نوشته ی کارل ساگان، ستارهشناس آمریکایی است. «نقطه آبی کمرنگ» اشاره به تصویری از سیاره زمین است که از فاصله شش میلیارد کیلومتری بوسیله ی کیهان نورد «وویجر۱» «ناسا» (سازمان کیهان نوردی ایالات متحده اتازونی) گرفته شده است. پارسی زبانی، کار بسیار سودمندی نموده و زیرنویس فارسی به آن افزوده است.
کارل ساگان در بخشی از این کارِ ویدئویی چنین می گوید:
«سیاره ی ما، نقطه ای تنها در انبوه سیاهی دربرگیرنده ی کیهان است. در این تاریکی ها، در این همه گستره ی سترگ، هیچ نشانه ای از رسیدن کمک از جای دیگر برای نجات ما از دست خودمان نیست.
زمین، تاکنون تنها جهان شناخته شده ای است که قابلیت پناه به حیات دارد. جای دیگری نیست، دستکم در آینده ی نزدیک که «گونه ی ما» بتواند به آن کوچ کند. برای بازدید آری، برای سکونت هنوز نه!
...
شاید هیچ چیز بهتر از این تصویر دور دراز از جهان کوچک ما بازنمود خودمحوری های نوع بشر نباشد. به نظر من، این مسوولیت ما را خطیرتر می سازد تا با هم مهربانانه برخورد کنیم و «نقطه آبی کمرنگ» را حفظ نموده و گرامی بداریم؛ تنها خانه ای که هرگز شناخته ایم.»
https://youtu.be/46GoOy_7MxY
در یکی از یادداشت هایم درباره ی ابزارهای با هوش ساختگی چنین نوشته بودم:
«این هم گزارش جالبی از ابزارهای با هوش ساختگی است که بی گفتگو در آینده ی نزدیک نه تنها جایگزین رایانه های "نادان" می شوند که آدمی را نیز از بسیاری کارهای ساده تا پیچیده بازنشسته خواهند نمود. "آنها" نه تنها کارهای ساده را بر دوش می گیرند که پیشه هایی چون دندانپزشکی، داروسازی و بسیاری رشته های دیگر را از چنگ آدمی به در خواهند آورد و برای کار خود کمترین دستمزدی نیز نمی گیرند. افزون بر این ها، با اعضای بدن آدم ها و حتا مغز وی پیوند خواهند یافت و نسل تازه ای از «آدمواره»* ها پدید خواهند آورد که آمیخته هایی از آدم و ابزار با ویژه کاری های فراوان و نسنجیدنی با توانایی های آدمی. شاید می پندارید:
بردگانی بسیار دلپذیر برای سامانه ی تبهکار سرمایه داری؟! نه! اجازه بدهید ... بیشتر کسی را نترسانم! تنها می توانم بگویم:
از دیدگاه تاریخی و پیشرفت شتابان دگرگونی های شگرف دانش و فن آوری، بخت بسیار کوتاهی برای ساختمان جامعه ای آدم ـ محور و نه سود ـ محور برای همه ی آدم های روی کره ی زمین بر جای مانده است. کوشش همه ی بشریت بایسته است تا با برپایی چنین جامعه ای، خود را از چنگال نابودی رهایی بخشد.
جهانی دگر، جهانی بدون جنگ، جهانی که در آن آدم گرگ آدم و بازیچه ی ساخته های دست خود (اکنون سرمایه و در آینده آدمواره ها) نباشد، شدنی است؛ ولی هیچگونه پشتوانه ای برای آن نیست. چنین جامعه ای بگونه ای خودپو و خودکار از دل اهریمن سرمایه داری بیرون نخواهد آمد؛ حتا اگر بیش از آنچه امروز زمینگیر شده، زمینگیر شود.
شاید گفته ی مارک تواین در یکی از نوشته هایش را شنیده یا خوانده باشید؟ وی، کره زمین را به شوخی چون زگیل کوچکی در پهنه کیهان انگاشته بود که با توجه به پهناوری گیتی پر بیراه هم نگفته نبود. با از میان رفتن چنین "زگیل" کوچکی، در چنان پهنه ی گسترده ای که به پندار نیز ناید، آب از آب نیز تکان نخواهد خورد و شاید "خدای گیتی و سپهر بی کرانه" که با الله قاسم الجبّارین پیامبر اسلام نیز سنجش ناپذیر است، آن را نادیده بگیرد:
چه بهتر! مشتی موجود خودپسند که می پنداشتند مرکز گیتی هستند، هر روز به جان هم می افتادند و یکدیگر را نابود می کردند، همان به که سرانجام به دست ساخته ها و فرآورده های خود نابود شوند!
باید شتافت!»**
در یکی دیگر از نوشتارهای پیشینم، از آن میان، چنین آمده است:
«اکنون به اهمیت پافشاری دانشمندان انقلابی ـ از مارکس گرفته تا لنین ـ درباره رهنمون عمل بودن فلسفه مارکسیسم ـ لنینیسم، بیش از پیش پی می برم و می دانم که چرا نابود نمودن سامانه سرمایه داری و برپایی جهانی کمونیستی، روندی خود بخودی نبوده و تنها یک امکان بزرگ است که با یافتن جایگزین های شایسته در همه پهنه های گوناگون اقتصادی ـ اجتماعی، امکان پذیر و دست یافتنی خواهد بود.
اکنون، نیک می دانم که با چشم اندازهای آینده در زمینه درآمیزی آدم ها با نرم ابزارها، پیدایش نمونه های گوناگون «آدمواره» ها، چنانچه هنوز جایگزینی برای سامانه تبهکار سرمایه داری یافت نشود، بشریت و فرهنگ آدمی از پهنه گیتی رخت بر خواهد بست و تنها شاید آنگونه که نویسنده شوخ طبع امریکایی: مارک تواین کره زمین را در میان کرات کیهانی دیگر به آن همانند دانسته بود."زگیل کوچک" همجنان برجای خود بماند!»***
چه ««نقطه آبی کمرنگ» یا به گفته ای دیگر «زِگیل کهکشان» برجای ماند یا نه، با به بن بست رسیدن سامانه ی سرمایه ی امپریالیستی و زمینگیری هرچه بیشتر آن و در شرایطی که این سامانه ی تبهکار به گونه های گوناگون سلاح های کشتار جمعی از میکروبی گرفته تا بمب های هیدرژنی و لیزری ساز و برگ یافته و تا دندان مسلّح است، زندگی نژادهای گوناگون آدمی و دیگر گونه های جانوران و گیاهان روی زمین با خطر نابودی روبروست. شتاب فزاینده ی پیشرفت های فن آوری و علمی، در شرایط هستیِ این سامانه ی جنگ افروز و ضد بشری، هر آن بر این خطر می افزاید و آن را نزدیک تر می کند.
از دید نگارنده، دیگر بخت چندان دراز مدتی برای نابودی قطعی سامانه ی تبهکار سرمایه ی امپریالیستی برجای نمانده است؛ بختی که بنا بر قوانین دیالکتیک طبیعت و جامعه تنها در دوره ی مشخصی از فرآیند تکامل پدید می یابد و پس از آن دیگر هیچگاه بدست نخواهد آمد.
برای جایگزینی سامانه ای آدموار به سود همه ی آدم ها و نیز جانوران و گیاهان روی زمین، سامانه ای که در آن بهره کشی سرمایه داری برای همیشه رخت بر بسته باشد، باید جنبید و کار و کوشش بیشتری نمود.
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ فروردین ماه ۱۳۹۰
http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/04/blog-post_11.html
* «آدمواره» را در اینجا به مفهوم همپیوندی های بسیار گوناگونی از آدم و سامانه های نرم ابزاری که در آینده برپایه دانش های گوناگون زیست فن آوری (بیوتکنولوژی) پدید خواهند آمد، بکار برده ام.
** نگاه کنید به یادداشت اینجانب بر نوشتار «فناوری روباتیک در سال گذشته»:
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2011/03/blog-post_1426.html
*** «چگونه "جهان افلاتون" به واقعیت می پیوندد!»
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2009/10/blog-post_25.html
کارل ساگان در بخشی از این کارِ ویدئویی چنین می گوید:
«سیاره ی ما، نقطه ای تنها در انبوه سیاهی دربرگیرنده ی کیهان است. در این تاریکی ها، در این همه گستره ی سترگ، هیچ نشانه ای از رسیدن کمک از جای دیگر برای نجات ما از دست خودمان نیست.
زمین، تاکنون تنها جهان شناخته شده ای است که قابلیت پناه به حیات دارد. جای دیگری نیست، دستکم در آینده ی نزدیک که «گونه ی ما» بتواند به آن کوچ کند. برای بازدید آری، برای سکونت هنوز نه!
...
شاید هیچ چیز بهتر از این تصویر دور دراز از جهان کوچک ما بازنمود خودمحوری های نوع بشر نباشد. به نظر من، این مسوولیت ما را خطیرتر می سازد تا با هم مهربانانه برخورد کنیم و «نقطه آبی کمرنگ» را حفظ نموده و گرامی بداریم؛ تنها خانه ای که هرگز شناخته ایم.»
https://youtu.be/46GoOy_7MxY
در یکی از یادداشت هایم درباره ی ابزارهای با هوش ساختگی چنین نوشته بودم:
«این هم گزارش جالبی از ابزارهای با هوش ساختگی است که بی گفتگو در آینده ی نزدیک نه تنها جایگزین رایانه های "نادان" می شوند که آدمی را نیز از بسیاری کارهای ساده تا پیچیده بازنشسته خواهند نمود. "آنها" نه تنها کارهای ساده را بر دوش می گیرند که پیشه هایی چون دندانپزشکی، داروسازی و بسیاری رشته های دیگر را از چنگ آدمی به در خواهند آورد و برای کار خود کمترین دستمزدی نیز نمی گیرند. افزون بر این ها، با اعضای بدن آدم ها و حتا مغز وی پیوند خواهند یافت و نسل تازه ای از «آدمواره»* ها پدید خواهند آورد که آمیخته هایی از آدم و ابزار با ویژه کاری های فراوان و نسنجیدنی با توانایی های آدمی. شاید می پندارید:
بردگانی بسیار دلپذیر برای سامانه ی تبهکار سرمایه داری؟! نه! اجازه بدهید ... بیشتر کسی را نترسانم! تنها می توانم بگویم:
از دیدگاه تاریخی و پیشرفت شتابان دگرگونی های شگرف دانش و فن آوری، بخت بسیار کوتاهی برای ساختمان جامعه ای آدم ـ محور و نه سود ـ محور برای همه ی آدم های روی کره ی زمین بر جای مانده است. کوشش همه ی بشریت بایسته است تا با برپایی چنین جامعه ای، خود را از چنگال نابودی رهایی بخشد.
جهانی دگر، جهانی بدون جنگ، جهانی که در آن آدم گرگ آدم و بازیچه ی ساخته های دست خود (اکنون سرمایه و در آینده آدمواره ها) نباشد، شدنی است؛ ولی هیچگونه پشتوانه ای برای آن نیست. چنین جامعه ای بگونه ای خودپو و خودکار از دل اهریمن سرمایه داری بیرون نخواهد آمد؛ حتا اگر بیش از آنچه امروز زمینگیر شده، زمینگیر شود.
شاید گفته ی مارک تواین در یکی از نوشته هایش را شنیده یا خوانده باشید؟ وی، کره زمین را به شوخی چون زگیل کوچکی در پهنه کیهان انگاشته بود که با توجه به پهناوری گیتی پر بیراه هم نگفته نبود. با از میان رفتن چنین "زگیل" کوچکی، در چنان پهنه ی گسترده ای که به پندار نیز ناید، آب از آب نیز تکان نخواهد خورد و شاید "خدای گیتی و سپهر بی کرانه" که با الله قاسم الجبّارین پیامبر اسلام نیز سنجش ناپذیر است، آن را نادیده بگیرد:
چه بهتر! مشتی موجود خودپسند که می پنداشتند مرکز گیتی هستند، هر روز به جان هم می افتادند و یکدیگر را نابود می کردند، همان به که سرانجام به دست ساخته ها و فرآورده های خود نابود شوند!
باید شتافت!»**
در یکی دیگر از نوشتارهای پیشینم، از آن میان، چنین آمده است:
«اکنون به اهمیت پافشاری دانشمندان انقلابی ـ از مارکس گرفته تا لنین ـ درباره رهنمون عمل بودن فلسفه مارکسیسم ـ لنینیسم، بیش از پیش پی می برم و می دانم که چرا نابود نمودن سامانه سرمایه داری و برپایی جهانی کمونیستی، روندی خود بخودی نبوده و تنها یک امکان بزرگ است که با یافتن جایگزین های شایسته در همه پهنه های گوناگون اقتصادی ـ اجتماعی، امکان پذیر و دست یافتنی خواهد بود.
اکنون، نیک می دانم که با چشم اندازهای آینده در زمینه درآمیزی آدم ها با نرم ابزارها، پیدایش نمونه های گوناگون «آدمواره» ها، چنانچه هنوز جایگزینی برای سامانه تبهکار سرمایه داری یافت نشود، بشریت و فرهنگ آدمی از پهنه گیتی رخت بر خواهد بست و تنها شاید آنگونه که نویسنده شوخ طبع امریکایی: مارک تواین کره زمین را در میان کرات کیهانی دیگر به آن همانند دانسته بود."زگیل کوچک" همجنان برجای خود بماند!»***
چه ««نقطه آبی کمرنگ» یا به گفته ای دیگر «زِگیل کهکشان» برجای ماند یا نه، با به بن بست رسیدن سامانه ی سرمایه ی امپریالیستی و زمینگیری هرچه بیشتر آن و در شرایطی که این سامانه ی تبهکار به گونه های گوناگون سلاح های کشتار جمعی از میکروبی گرفته تا بمب های هیدرژنی و لیزری ساز و برگ یافته و تا دندان مسلّح است، زندگی نژادهای گوناگون آدمی و دیگر گونه های جانوران و گیاهان روی زمین با خطر نابودی روبروست. شتاب فزاینده ی پیشرفت های فن آوری و علمی، در شرایط هستیِ این سامانه ی جنگ افروز و ضد بشری، هر آن بر این خطر می افزاید و آن را نزدیک تر می کند.
از دید نگارنده، دیگر بخت چندان دراز مدتی برای نابودی قطعی سامانه ی تبهکار سرمایه ی امپریالیستی برجای نمانده است؛ بختی که بنا بر قوانین دیالکتیک طبیعت و جامعه تنها در دوره ی مشخصی از فرآیند تکامل پدید می یابد و پس از آن دیگر هیچگاه بدست نخواهد آمد.
برای جایگزینی سامانه ای آدموار به سود همه ی آدم ها و نیز جانوران و گیاهان روی زمین، سامانه ای که در آن بهره کشی سرمایه داری برای همیشه رخت بر بسته باشد، باید جنبید و کار و کوشش بیشتری نمود.
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ فروردین ماه ۱۳۹۰
http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/04/blog-post_11.html
* «آدمواره» را در اینجا به مفهوم همپیوندی های بسیار گوناگونی از آدم و سامانه های نرم ابزاری که در آینده برپایه دانش های گوناگون زیست فن آوری (بیوتکنولوژی) پدید خواهند آمد، بکار برده ام.
** نگاه کنید به یادداشت اینجانب بر نوشتار «فناوری روباتیک در سال گذشته»:
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2011/03/blog-post_1426.html
*** «چگونه "جهان افلاتون" به واقعیت می پیوندد!»
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2009/10/blog-post_25.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر