با رونمایی بابک زنجانی از حضور خود در «لیگ فوتبال پاک ایران»، چهارگوش بزرگ رانت خوارانی که پهنه ی ورزش فوتبال را برای نمایش بخشی از ثروت خود برگزیده اند، کامل شد.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، با افشای بالاکشیدن سه هزار ملیارد تومانی «گروه آریا»، نخستین چیزی که موجب جلب توجه رسانه ها گردید، حضور «گروه آریا» در لیگ برتر فوتبال بود که با مالکیت تیم «داماش گیلان»، انجام می شد. دستگیری مدیر عامل «گروه آریا» و بسته شدن حساب های این گروه موجب شد تا تیم «داماش گیلان» که در آغاز «لیگ»، میلیاردی هزینه می کرد، در اواخر «لیگ برتر» حتا هزینه ی اتوبوس و پوشاک و خوراک بازیکنان خود را نداشته باشد و امیر عابدینی، مدیر تیم به «چه کنم، چه کنم» افتاد.
در مورد دوم، حسین هدایتی، بدهکار بزرگ بانکی که زیر پیگرد بودن وی حتا از سوی غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه ی قضاییه و دادستان کل کشور نیز تایید شد، حضور خود را در پهنه ی فوتبال با دلبستگی بسیار پی می گرفت و از خریداری «باشگاه استیل آذین» و هزینه های میلیاردی در آن تا خریداری بخش عمده ی «باشگاه ملوان انزلی»، خریداری «باشگاه گهر درود» و کوشش برای خریداری «باشگاه تراکتورسازی» از جمله فعالیت های وی در فوتبال ایران بشمار می آید. هدایتی که از سوی هوادارانش به «آبرامویچ ایران» مانند شده است، در اندیشه ی آن است که فعالیتی مانند میلیاردرهای یک شبه ی روسی انجام دهد.
سومین چهره ی رانت خوار فوتبال ایران، محمدرضا زنوزی، بدهکار بزرگ بانکی است که پرونده ی وی از سوی «بازتاب» روشن شد و این بدهی دستگیری وی در ابتدای امسال و آزادی او پس از واگذاری بخشی از اموالش جهت تسویه بدهی ها را در پی داشت. زنوزی با بنیادگزاری «تیم فوتبال گسترش فولاد تبریز» در پهنه ی فوتبال ایران هم پدیدار شد.
سرانجام، چهارمین رانت خوار بزرگ که در پهنه ی فوتبال نیز حضور دارد، بابک زنجانی، دلّال نفت، هواپیما، هتل و ابزارهای بهداشتی و آرایشی بود که با توجه به گردش سترگ مالی وی باید او را کاپیتان تیم «ویژه خواران» بزرگ در فوتبال ایران نامید.
بابک زنجانی مانند سایر فعالیت هایش که گزارشهایی از آن در بازتاب درج شده است، در فوتبال نیز خوش اشتهاست. او با خریداری «باشگاه راه آهن»، ماندگاری علی دایی را در آن فراهم آورد. در این فصل هزینه ی سنگینی برای بستن تیم بر وی گرانبار شد که به سایه پرسپولیس تبدیل شدن «باشگاه راه آهن» را در پی داشت که بهتر از آن نیز نتیجه می گیرد.
بابک زنجانی، اکنون پس از روشنگری درباره ی فعالیتهای اقتصادی وی از سوی «بازتاب»، تصمیم به علنی کردن حضور خود در رسانه ها گرفته و با آوردن یکی از رییس های پیشین «فدراسیون فوتبال ترکیه» و برگزاری نشستی با علی دایی و بازیکنان را آهن، از خود در فوتبال ایران هم رونمایی کرده است. این کارِ بابک زنجانی، زمینه های گزارش بعدی «بازتاب» درباره ی فعالیت های اقتصادی وی در ترکیه را فراهم نموده که موردهای بسیاری را دربرمی گیرد.
برگرفته از تارنگاشت خبری «بازتاب امروز» ۳۰ دی ماه ۱۳۹۱
این گزارش از سوی اینجانب پاکیزه، پارسی نویسی و ویرایش شده است. عنوان آن را نیز اندکی دستکاری نموده ام. ب. الف. بزرگمهر
پی افزوده:
یادآوری چند نکته درباره ی این گزارش رسواگرانه را شایسته و بایسته می دانم:
ـ نخست و پیش از هر چیز دیگر، چنین کنشگری های اقتصادی بی بند و باری که نمونه های آن، افزون بر «ولایت امام زمان» خودمان، در بسیاری از کشورهای تازه به مدار سرمایه داری کشانده شده، از آن میان، «جمهوری توده ای چین»، جمهوری های پیشین «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی»، بیش تر کشورهای اروپای خاوری و نیز برخی کشورهای دیگر چون ترکیه و ایتالیا نیز دیده می شود، همه ی نشانه های «اقتصاد سرمایه داری مافیایی» را دربر دارد که از سویه هایی با اقتصاد جاافتاده ی سامانه ی سرمایه داری در کشورهای اروپای باختری و آمریکای شمالی که این یک نیز به نوبه ی خود هر روز، بیش از پیش زمینگیر می شود، تفاوت های آشکار و گاه چشمگیری دارد. به برخی از این تفاوت ها در اینجا اشاره می کنم:
الف. اقتصاد سرمایه داری در این گروه از کشورها که بگونه ای عمده، «کشورهای پیرامونیِ» هسته ی اصلی این اقتصاد (کشورهای مادر یا «مِتروپُل» سرمایه داری) را دربرمی گیرد، اقتصادی جانیفتاده، درگیر و همراه با ناهمتایی (تناقض) های بسیار درونی در خود و از آن میان با همبودهای کهنه ی پیش از سرمایه داری است؛
ب. بخش «اقتصاد سایه» در این کشورها گسترش و دامنه ی بسیار بیش تری از «کشورهای مادر» دارد و بر بخش های عمده، بزرگ تر، گوناگون تر و درهم تنیده تری از مجموعه ی اقتصاد این کشورها چنگ انداخته است. کنش های اقتصادی باندهای مافیایی از پولشویی های کلان اقتصادی گرفته تا دستیابی به درآمدهای پلید از بازار روسپیگیری و مدیریت باندهای آدمکش، بویژه در این بخش از اقتصاد انجام و فرجام می پذیرد؛ و
ج. فرآوری کالایی بسیار سست، بی ریشه، کم دامنه و بی پشتوانه ی همپیوندی با سایر بخش های اقتصادی است؛ بخش عمده ای از اقتصاد، بر پایه ی داد و ستد کالاهای فرآوری شده در کشورهای دیگر یا با سرمایه های دیگر کشورها (نمونه ی چین) انجام می پذیرد و بخش فرآورنده ی کالایی آن نیز بگونه ای عمده دربرگیرنده صنایع «مونتاژ» (سرهمبندی) کالاهای نیمه آماده ی وارداتی است؛
د. اقتصاد این گروه از کشورها، همچنان، وابستگی های پنهان و آشکار بسیاری به «کشورهای مادر» سرمایه داری داشته، خاستگاه و پناهگاه خوبی برای هسته ی اصلی اقتصاد سرمایه داری از جذب نیروی بسیار ارزان کار گرفته تا جابجایی سرمایه و سرمایه گذاری های بزرگ و نیز «اقتصاد سایه» آن کشورهاست که در دوران های بحران اقتصادی بویژه نقش سودمندی برای «کشورهای متروپل» سرمایه داری بازی می کند (در این مورد نیز نمونه ی کشور چین از همه گویاتر است!).
به این ترتیب، با آنچه بگونه ای بسیار فشرده و شاید نارسا در بالا آمد، کنشگری های اقتصادی رانتخواران و دیگر گونه های انگل های اقتصادی، تنها بر بستر اقتصاد بلبشوی سرمایه داری در ایران فراهم آمده است. بزرگنمایی درباره ی نقش رانتخواران بی هیچگونه اشاره به چنین بستر و زمینه ای، غیرعلمی و دانسته یا نادانسته، خواه یا ناخواه، پوشاننده ی علت ها و عامل های بنیادین کشت، پرورش و گسترش چنین انگل های اجتماعی است که در گزارش بالا تنها به نمونه ای از آن ها اشاره شده است.
در بخشی از واکنش های هواخواهان پیشبرد اقتصاد سرمایه داری در ایران و همه ی کسانی که تا پیش از فروافتادن تشت رسوایی اقتصاد سرمایه داری نولیبرال از بامِ جهان، گوش همه را درباره ی برتری های «دهکده جهانی» کر نموده ـ اکنون، در این باره لالمونی گرفته یا کم تر صدایشان درمی آید! ـ و با پیگیری و اجرای موبموی دستورهای بنگاه های امپریالیستی چون «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول» در دوره ای که بویژه از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی پلید و نابکار آغاز و تاکنون در کشورمان پی گرفته شده و میهن مان را به این تیره روزی انداخته، همچنان با گستاخی بیمانندی شنیده می شود که اگر راه حل های ارائه شده در اصل بازنگری شده ی (بخوان: دستبرد زده شده!) اصل ۴۴ از سوی رهبر به مراتب نادان تر از رهبر پیشین، درست به اجرا در می آمد، ایران هم اکنون به بهشت دهکده ی جهانی دگرگون شده بود. اینگونه گفته ها که هنوز هم از سوی کسانی چون آن «رمال بی سر و پای اقتصادی» (صادق زیباکلام) که پِهِن نیز بارش نباید نمود، گستاخانه به شکل تک مضراب های هر از گاهیِ گروهِ هماوای انگل های اجتماعی در کشورمان پی گرفته می شود، این واقعیت ساده را نادیده می گیرد که در گزارش های سالیانه و نوبتی همان بنگاه های امپریالیستی یادشده، بارها و بارها و از آن میان در دوره های رییس جمهوری مهرورز سرمایه داران جهان به اجرای خوب برنامه های اقتصادی جمهوری اسلامی بر پایه ی نولیبرالیسم اقتصاد سرمایه داری اشاره شده است.
در این یادداشت با توجه به چارچوب گزارش بالا، اشاره ای بیش از این به نقش نولیبرالیسم در کشورمان نکرده و نمی کنم. توجه همه ی کسانی که می خواهند درباره ی ریشه های پدیداری چنین وضعی در اقتصاد و سیاست کشورمان بیش تر بدانند را به خواندن یکی از نوشتارهای بسیار کهنه ام که بخش عمده ای از جُستار آن همچنان از تازگی برخوردار است، در پیوند زیرجلب می کنم:
«نقش نولیبرالیسم در فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی ایران زمین ـ بازانتشار»
https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/05/blog-post_21.html
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، با افشای بالاکشیدن سه هزار ملیارد تومانی «گروه آریا»، نخستین چیزی که موجب جلب توجه رسانه ها گردید، حضور «گروه آریا» در لیگ برتر فوتبال بود که با مالکیت تیم «داماش گیلان»، انجام می شد. دستگیری مدیر عامل «گروه آریا» و بسته شدن حساب های این گروه موجب شد تا تیم «داماش گیلان» که در آغاز «لیگ»، میلیاردی هزینه می کرد، در اواخر «لیگ برتر» حتا هزینه ی اتوبوس و پوشاک و خوراک بازیکنان خود را نداشته باشد و امیر عابدینی، مدیر تیم به «چه کنم، چه کنم» افتاد.
در مورد دوم، حسین هدایتی، بدهکار بزرگ بانکی که زیر پیگرد بودن وی حتا از سوی غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه ی قضاییه و دادستان کل کشور نیز تایید شد، حضور خود را در پهنه ی فوتبال با دلبستگی بسیار پی می گرفت و از خریداری «باشگاه استیل آذین» و هزینه های میلیاردی در آن تا خریداری بخش عمده ی «باشگاه ملوان انزلی»، خریداری «باشگاه گهر درود» و کوشش برای خریداری «باشگاه تراکتورسازی» از جمله فعالیت های وی در فوتبال ایران بشمار می آید. هدایتی که از سوی هوادارانش به «آبرامویچ ایران» مانند شده است، در اندیشه ی آن است که فعالیتی مانند میلیاردرهای یک شبه ی روسی انجام دهد.
سومین چهره ی رانت خوار فوتبال ایران، محمدرضا زنوزی، بدهکار بزرگ بانکی است که پرونده ی وی از سوی «بازتاب» روشن شد و این بدهی دستگیری وی در ابتدای امسال و آزادی او پس از واگذاری بخشی از اموالش جهت تسویه بدهی ها را در پی داشت. زنوزی با بنیادگزاری «تیم فوتبال گسترش فولاد تبریز» در پهنه ی فوتبال ایران هم پدیدار شد.
سرانجام، چهارمین رانت خوار بزرگ که در پهنه ی فوتبال نیز حضور دارد، بابک زنجانی، دلّال نفت، هواپیما، هتل و ابزارهای بهداشتی و آرایشی بود که با توجه به گردش سترگ مالی وی باید او را کاپیتان تیم «ویژه خواران» بزرگ در فوتبال ایران نامید.
بابک زنجانی مانند سایر فعالیت هایش که گزارشهایی از آن در بازتاب درج شده است، در فوتبال نیز خوش اشتهاست. او با خریداری «باشگاه راه آهن»، ماندگاری علی دایی را در آن فراهم آورد. در این فصل هزینه ی سنگینی برای بستن تیم بر وی گرانبار شد که به سایه پرسپولیس تبدیل شدن «باشگاه راه آهن» را در پی داشت که بهتر از آن نیز نتیجه می گیرد.
بابک زنجانی، اکنون پس از روشنگری درباره ی فعالیتهای اقتصادی وی از سوی «بازتاب»، تصمیم به علنی کردن حضور خود در رسانه ها گرفته و با آوردن یکی از رییس های پیشین «فدراسیون فوتبال ترکیه» و برگزاری نشستی با علی دایی و بازیکنان را آهن، از خود در فوتبال ایران هم رونمایی کرده است. این کارِ بابک زنجانی، زمینه های گزارش بعدی «بازتاب» درباره ی فعالیت های اقتصادی وی در ترکیه را فراهم نموده که موردهای بسیاری را دربرمی گیرد.
برگرفته از تارنگاشت خبری «بازتاب امروز» ۳۰ دی ماه ۱۳۹۱
این گزارش از سوی اینجانب پاکیزه، پارسی نویسی و ویرایش شده است. عنوان آن را نیز اندکی دستکاری نموده ام. ب. الف. بزرگمهر
پی افزوده:
یادآوری چند نکته درباره ی این گزارش رسواگرانه را شایسته و بایسته می دانم:
ـ نخست و پیش از هر چیز دیگر، چنین کنشگری های اقتصادی بی بند و باری که نمونه های آن، افزون بر «ولایت امام زمان» خودمان، در بسیاری از کشورهای تازه به مدار سرمایه داری کشانده شده، از آن میان، «جمهوری توده ای چین»، جمهوری های پیشین «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی»، بیش تر کشورهای اروپای خاوری و نیز برخی کشورهای دیگر چون ترکیه و ایتالیا نیز دیده می شود، همه ی نشانه های «اقتصاد سرمایه داری مافیایی» را دربر دارد که از سویه هایی با اقتصاد جاافتاده ی سامانه ی سرمایه داری در کشورهای اروپای باختری و آمریکای شمالی که این یک نیز به نوبه ی خود هر روز، بیش از پیش زمینگیر می شود، تفاوت های آشکار و گاه چشمگیری دارد. به برخی از این تفاوت ها در اینجا اشاره می کنم:
الف. اقتصاد سرمایه داری در این گروه از کشورها که بگونه ای عمده، «کشورهای پیرامونیِ» هسته ی اصلی این اقتصاد (کشورهای مادر یا «مِتروپُل» سرمایه داری) را دربرمی گیرد، اقتصادی جانیفتاده، درگیر و همراه با ناهمتایی (تناقض) های بسیار درونی در خود و از آن میان با همبودهای کهنه ی پیش از سرمایه داری است؛
ب. بخش «اقتصاد سایه» در این کشورها گسترش و دامنه ی بسیار بیش تری از «کشورهای مادر» دارد و بر بخش های عمده، بزرگ تر، گوناگون تر و درهم تنیده تری از مجموعه ی اقتصاد این کشورها چنگ انداخته است. کنش های اقتصادی باندهای مافیایی از پولشویی های کلان اقتصادی گرفته تا دستیابی به درآمدهای پلید از بازار روسپیگیری و مدیریت باندهای آدمکش، بویژه در این بخش از اقتصاد انجام و فرجام می پذیرد؛ و
ج. فرآوری کالایی بسیار سست، بی ریشه، کم دامنه و بی پشتوانه ی همپیوندی با سایر بخش های اقتصادی است؛ بخش عمده ای از اقتصاد، بر پایه ی داد و ستد کالاهای فرآوری شده در کشورهای دیگر یا با سرمایه های دیگر کشورها (نمونه ی چین) انجام می پذیرد و بخش فرآورنده ی کالایی آن نیز بگونه ای عمده دربرگیرنده صنایع «مونتاژ» (سرهمبندی) کالاهای نیمه آماده ی وارداتی است؛
د. اقتصاد این گروه از کشورها، همچنان، وابستگی های پنهان و آشکار بسیاری به «کشورهای مادر» سرمایه داری داشته، خاستگاه و پناهگاه خوبی برای هسته ی اصلی اقتصاد سرمایه داری از جذب نیروی بسیار ارزان کار گرفته تا جابجایی سرمایه و سرمایه گذاری های بزرگ و نیز «اقتصاد سایه» آن کشورهاست که در دوران های بحران اقتصادی بویژه نقش سودمندی برای «کشورهای متروپل» سرمایه داری بازی می کند (در این مورد نیز نمونه ی کشور چین از همه گویاتر است!).
به این ترتیب، با آنچه بگونه ای بسیار فشرده و شاید نارسا در بالا آمد، کنشگری های اقتصادی رانتخواران و دیگر گونه های انگل های اقتصادی، تنها بر بستر اقتصاد بلبشوی سرمایه داری در ایران فراهم آمده است. بزرگنمایی درباره ی نقش رانتخواران بی هیچگونه اشاره به چنین بستر و زمینه ای، غیرعلمی و دانسته یا نادانسته، خواه یا ناخواه، پوشاننده ی علت ها و عامل های بنیادین کشت، پرورش و گسترش چنین انگل های اجتماعی است که در گزارش بالا تنها به نمونه ای از آن ها اشاره شده است.
در بخشی از واکنش های هواخواهان پیشبرد اقتصاد سرمایه داری در ایران و همه ی کسانی که تا پیش از فروافتادن تشت رسوایی اقتصاد سرمایه داری نولیبرال از بامِ جهان، گوش همه را درباره ی برتری های «دهکده جهانی» کر نموده ـ اکنون، در این باره لالمونی گرفته یا کم تر صدایشان درمی آید! ـ و با پیگیری و اجرای موبموی دستورهای بنگاه های امپریالیستی چون «بانک جهانی» و «صندوق بین المللی پول» در دوره ای که بویژه از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی پلید و نابکار آغاز و تاکنون در کشورمان پی گرفته شده و میهن مان را به این تیره روزی انداخته، همچنان با گستاخی بیمانندی شنیده می شود که اگر راه حل های ارائه شده در اصل بازنگری شده ی (بخوان: دستبرد زده شده!) اصل ۴۴ از سوی رهبر به مراتب نادان تر از رهبر پیشین، درست به اجرا در می آمد، ایران هم اکنون به بهشت دهکده ی جهانی دگرگون شده بود. اینگونه گفته ها که هنوز هم از سوی کسانی چون آن «رمال بی سر و پای اقتصادی» (صادق زیباکلام) که پِهِن نیز بارش نباید نمود، گستاخانه به شکل تک مضراب های هر از گاهیِ گروهِ هماوای انگل های اجتماعی در کشورمان پی گرفته می شود، این واقعیت ساده را نادیده می گیرد که در گزارش های سالیانه و نوبتی همان بنگاه های امپریالیستی یادشده، بارها و بارها و از آن میان در دوره های رییس جمهوری مهرورز سرمایه داران جهان به اجرای خوب برنامه های اقتصادی جمهوری اسلامی بر پایه ی نولیبرالیسم اقتصاد سرمایه داری اشاره شده است.
در این یادداشت با توجه به چارچوب گزارش بالا، اشاره ای بیش از این به نقش نولیبرالیسم در کشورمان نکرده و نمی کنم. توجه همه ی کسانی که می خواهند درباره ی ریشه های پدیداری چنین وضعی در اقتصاد و سیاست کشورمان بیش تر بدانند را به خواندن یکی از نوشتارهای بسیار کهنه ام که بخش عمده ای از جُستار آن همچنان از تازگی برخوردار است، در پیوند زیرجلب می کنم:
«نقش نولیبرالیسم در فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی ایران زمین ـ بازانتشار»
https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/05/blog-post_21.html
ـ برخلاف پنداری ساده لوحانه در نوشتار بالا ، «چهارگوش بزرگ رانت خواران» که گوشه های آن بیگمان بیش از چهار تاست، پهنه ی ورزش فوتبال را به این انگیزه برگزیده اند که سرمایه های خود را گسترش دهند؛ گردش سرمایه خود را در زمینه ای دیگر پایور نمایند؛ از امکانات تازه ای که برای پولشویی و دیگر تبهکاری اقتصادی در این پهنه بدست می آید، بهترین بهره برداری را نمایند و سرانجام جای پایشان را در بخشی دیگر از اقتصاد کشور که از جنبه های اجتماعی نیرومندی برخوردار است، استوارتر نموده، آن را به زیرمجموعه ی کنش های اقتصادی و بیش از آن مالی خود پیوست نمایند!
ـ در بخشی از نوشتار بالا تا اندازه ای با شگفتی، آمده است:
«هدایتی که از سوی هوادارانش به «آبرامویچ ایران» مانند شده است، در اندیشه ی آن است که فعالیتی مانند میلیاردرهای یک شبه ی روسی انجام دهد.» چه جای شگفتی است؟ چرا که نه؟! در حاکمیتی آنچنان پلید و تبهکار، همه ی این ها برای انگل هایی که به جان کشورمان افتاده و خمس و زکات بسیار خوب و پربرکتی نیز به آقایان می پردازند، از هرباره، فراهم است! آنچه در این گزارش آمده، تنها مشت نمونه ی خروار است!
ـ در واپسین جمله ی بند پایانی گزارش بالا، آمده است:
«این کارِ بابک زنجانی، زمینه های گزارش بعدی «بازتاب» درباره ی فعالیت های اقتصادی وی در ترکیه را فراهم نموده که موردهای بسیاری را دربرمی گیرد»
آیا گفتاری اینچنین را باید نشانه ای از تهدید به رسوا نمودن بیش تر و گونه ای درخواست باج از «آقای رانتخوار» بشمار آورد یا تنها از روی نادانی نوشته شده است؟! رسوا نمودن تبهکاری های اقتصادی و سیاسی که نیازمند اعلام پیش هنگام آن ها نیست! چنین کاری یا به آرش آن است که چنین نمودها و گواهی هایی پیشاپیش گردآوری شده و آماده به آگاهی رساندن به مردم است که در این صورت، بیگمان گونه ای تهدید برای باجگیری بشمار می آید. در کشوری که سراپای سیاست و اقتصاد آن به گند و پلشتی آلوده است، چاره ای جز به دیده داشتن این سوی جُستار نیز نیست!
ب. الف. بزرگمهر یازدهم فروردین ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/03/blog-post_31.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر