یکی از پیامدهای پیشبرد سیاست های اقتصادی سرمایه داری پس از پیدایش انحصارات بزرگ از واپسین دهه های سده ی نوزدهم ترسایی و گسترش چنگ اندازی آن ها به بسیاری از مهم ترین رشته ها و شاخه های صنعتی، مالی و بازرگانی در همه جای جهان تاکنون، رشد ناموزون اقتصادی ـ اجتماعی است. نمودهای این ناموزونی در پهنه ی جغرافیایی را که در آن برخی منطقه ها با شتاب بسیار بیش تری نسبت به منطقه های پیرامون خود گسترش یافته و به مهم ترین گره های اقتصادی ـ اجتماعی دگردیسه می شوند، چه در پهنه ی جهانی در کالبد کشورهای مادر و پیرامونی سرمایه، چه در پهنه ی کشوری ـ به عنوان نمونه: گسترش شهرهایی غول آسا چون تهران در کنار منطقه هایی بسیار کم تر گسترش یافته ـ و چه پهنه های کوچک تر منطقه ای و حتا درون شهری گواه هستیم. از دیگر نمودهای روشنِ رشد ناموزونی اقتصادی ـ اجتماعی، قطبی شدن جامعه به طبقه ها و لایه های بسیار تنگدست و بسیار توانگر است که نمودهای آن، خود را در پراکندگی جغرافیایی گروه های اجتماعی شهرها و منطقه های گوناگون و گاه در آشکارترین نمونه های آن، گسترش زاغه نشینی در کنار آسمانخراش های شکوهمند برخی از شهرهای بزرگ جهان، نشان می دهد.
با گسترش سیاست نولیبرالیسم امپریالیستی از چند دهه پیش به این سو و بویژه پس از فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی و بخش عمده ای از کشورهای سوسیالیستی اروپای خاوری، روند ناموزونی رشد اقتصادی ـ اجتماعی در همه جا شتاب بیش تر و نابودکننده ای یافته است. واکنش در برابر چنین روند نابودکننده ای، جنبش ها و انقلاب هایی است که کم و بیش همه جای جهان از امریکای لاتین و کشورهای آفریقایی و آسیایی گرفته تا خود کشورهای مادر سرمایه داری را فراگرفته است. گسترش و دامنه ی این جنبش ها که گاه اینجا و آنجا از ریشه های ژرف تری نیز برخوردار است به اندازه ای است که دوران کنونی را می توان دوران جنبش ها و انقلاب های جهانی و سرنگونی سامانه ی سرمایه داری نام نهاد؛ دورانی توفانی، همراه با فراز و نشیب های بسیار در همه جای جهان. در این گستره ی پرفراز و نشیب، بسان پیشانی (جبهه) کارزاری فراگیر به گستره ی کره زمین، برخی جاها از اهمیت جغرافیایی ـ سیاسی بیش تری نسبت به سایر جاها برخوردارند. کشور ما ایران، یکی از این منطقه ها و بگمان بسیار نیرومند، یکی از پر اهمیت ترین منطقه های پیشانی کارزار انقلاب ـ ضدانقلاب در پهنه ی جهانی است.
فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی و استقلال نسبی جمهوری های آسیای میانه و قفقاز که برخی از آن ها در گذشته، بخشی از سرزمین و فرهنگ پهناور ایران بوده و برخی دیگر، همچنان نشانه های بسیاری از فرهنگ و شهرمندی ایرانی بر پیشانی دارند، بر اهمیت جغرافیایی ـ سیاسی کشورمان بسی افزود و آن را بیش از پیش به لبه ی تیز برخورد سیاست های جهانی (و نه تنها امپریالیستی!) و برای ما ایرانیان، گرهگاه آن سیاست ها با چالش های اجتماعی ـ اقتصادی درونمرزی فرارویاند. شوربختانه، سیاست های نابخردانه و همزمان نابکارانه ای که از همان روزهای نخست انقلاب بهمن ۵۷ ، از آن میان با پیگیری راه رشد سرمایه داری به کشورمان گرانبار شد، راه های تازه ای برای پیشبرد سیاست های امپریالیستی در ایران و خاورمیانه که در پی آن انقلاب شکوهمند، یکی از پایگاه های بنیادین خود را در منطقه از دست داده بود، گشود.
با به قدرت رسیدن گام بگام نیروهای ضدانقلابی که با سودجویی از نابخردی ها و ندانمکاری های نیروهای انقلابی ـ آنارشیست مسلمان از همان نخستین روزهای انقلاب بهمن ۵۷ در حاکمیت برآمده از آن لانه کرده بودند، زمینه های برقراری پیوندهای دوباره با امپریالیست ها فراهم و پای بنگاه های بزرگ سیاستگذاری های کلان اقتصادی باخترزمین به کشورمان گشوده شد. نسخه ی آن ها برای بهبود و پیشرفت اقتصادی ـ اجتماعی در کشورمان چون سایر جاهای جهان کمابیش یکی بود:
اجرای برنامه ی اقتصادی امپریالیستی به سود بهره کشان بزرگ و کوچک جهان و ایران در کالبد گسترش هرچه بیش تر بخش خصوصی بویژه در پهنه های خدمات و بازرگانی؛ کوچک نمودن بخش های دولتی و دگردیسه نمودن آن به پیشکار یا نوکر اجرای برنامه های آن ها و جلوگیری از گسترش و نیرومندی بخش تعاونی اقتصاد به عنوان بخش پیوسته ی دولتی؛ ساده تر نمودن بازهم بیش تر سامانه ی اقتصادی کشور با واردات کالاهای گوناگون از دسته بیل ساخت اندونزی گرفته تا کارگر چینی (نیروی کار نیز کالاست! پرارزش ترین و کم ارزش ترین آن در سامانه ی سرمایه داری!)، پذیرش سرمایه گذاری های بزرگ امپریالیستی بویژه در صنعت نفت و نابودی بازهم بیش تر اقتصاد نارسای ملی ایران؛ از میان بردن و فراری دادن نیروهای کاردان کشور، پژوهشگران، نوآوران و اندیشمندان رشته های گوناگون با سیاست های سرکوبگرانه، بگونه ای که از نیش کژدم به دامن اژدهای امپریالیستی پناه برده و سپردن هرچه بیش تر پهنه های مدیریت و ساماندهی به دست مشتی بوزینه ی مقلد که بزرگ ترین هنرشان، خواندن نمازها و نیایش های روزانه و شبانه به درگاه خداوند همراه با آروغ هایی از ته گلوست، همه و همه و بسیاری نابکاری های ناگفته ی دیگر در اینجا، اقتصاد کشورمان را بسان اندام های گوارشی جانوران انگل و دیگر جاندارانی چون پشه که از خوراکی آماده (در بیش تر موردها: خون!) تغذیه می کنند، ساده نموده است. در چنین اقتصادی، گام بگام نیاز به فرآوری های صنعتی و بگونه ای کلی فرآوری کالاهای مادی و معنوی و نیز همراه با آن، طبقه ی کارگر دست ورز و اندیشه ورز زدوده شده و از میان برداشته می شود. ناموزونی رشد اقتصادی ـ اجتماعی در شرایطی که خاستگاه ارزان، فراوان و پرکار کارگران نژاد زرد (بگونه ای عمده: چینی و ژاپنی) در دسترس بزرگ سرمایه داران جهان است و فن آوری های پیشرفته در زمینه ی ساخت آدمواره ها (آدمک های ساختگی) در آستانه ی برداشتن گام هایی غول آسا به پیش برای آزاد نمودن دست و اندیشه ی بسیاری از آدمیان از فرآوری است، پیامدهای ناهمتا با هستی و فرهنگ آدمی را اینگونه نشان می دهد و این تنها سویه ای از دیگر سویه هاست که در اینجا بیش تر به آن نمی پردازم.
گزارش زیر که گوشه ای از وضعیت اندوهناک توده های تیره روز و تنگدست مردم ایران را بازتابانده، نمونه ای از پیامدهای رشد ناموزون اقتصادی ـ اجتماعی سامانه ی سرمایه داری در کشوری ثروتمند را بدست می دهد که فرمانروایی حاکمیتی ضدملی و تبهکار بر آن، دوزخی راستین برای همه ی مردمان آن پدید آورده است!
سرنگون باد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!
ب. الف. بزرگمهر دهم امرداد ماه ۱۳۹۲
http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/08/blog-post.html
اشتغال* در ۱۳ استان کشور منفی است!
گزارش مرکز آمار ایران از وضعیت شاخصهای بازار کار ایران نشان میدهد که در دوره ۸۴ تا ۹۱، نرخ بیکاری با رشد هفت دهم درصدی از ۱۱.۵ درصد به ۱۲.۲ درصد رسیده، ضمن آنکه در این مدت، وضعیت کارورزی در ۱۳ استان کشور بدتر شده است.
مرکز آمار ایران در تازه ترین گزارش آماری خود از وضعیت کارورزی و بازار کار در دوره هشت ساله دولت محمود احمدی نژاد، تاکید کرده است که از سال ۸۴ تا ۹۱، وضعیت کارورزی ۱۳ استان بدتر شده و ۲۴ استان ایران در پایان این دوره یعنی سال ۹۱، نرخ بیکاری دو رقمی دارند.
بر اساس این گزارش، از سال ۸۴ تا ۹۱، مجموعا ۵۴۲ هزار و ۷۶۹ نفر به گروه شاغلان ایران افزوده شده است که رشدی ۲.۶ درصدی را نشان میدهد؛ اما در همین دوره زمانی، گروه بیکاران ایران با شیبی ۱۰ درصدی از ۲.۶۷ میلیون نفر در سال ۸۴ به ۲.۹۴ میلیون نفر در سال ۹۱ افزوده شده است.
این آمار نشان میدهد که در دولتهای نهم و دهم، سالانه بگونه ای میانگین، ۶۷ هزار و ۸۴۶ پیشه آفریده شده، حال آنکه هر سال ۳۳ هزار و ۶۶۱ نفر به سپاه بیکاران پیوستهاند.
در میان شمارگان منتشرشده در گزارش مرکز آمار ایران، آنچه اهمیتی دو چندان دارد، سنجش نرخ مشارکت اقتصادی یا نرخ فعالیت در دو مقطع آغاز و پایان دولتهای نهم و دهم است؛ نرخ مشارکت در سال ۸۴، سال آغاز به کار محمود احمدینژاد، ۴۱ درصد بوده است، حال آنکه نرخ فعالیت یا نرخ مشارکت اقتصادی در ایران در سال ۹۱ با کاهش ۳.۳ درصدی به ۳۷.۳ درصد رسید.
کارورزی سالانه از ۱۴ هزارنفر تا یک میلیوننفر
پیش از این حسن روحانی در سخنرانی خود در میان نمایندگان مجلس شورای اسلامی، میانگین کارورزی خالص آفریده شده در هشت سال گذشته را سالانه ۱۴ هزار بخت شغلی اعلام کرد.
این آمار برای نخستین بار از سوی مسعود نیلی، اقتصاددان و مسوول تدوین برنامه سوم توسعه در دولت محمد خاتمی، اعلام شده بود. وی در برنامه زنده تلویزیونی «پایش» بر پایه ی آمار سرشماری سالانه مرکز آمار ایران گفته بود که در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، بگونه ای میانگین سالانه ۷۴۴ هزار نفر به سن کار رسیدهاند که از این تعداد ۱۳۷ هزار نفر وارد بازار کار شدهاند. به گفته وی، از میان این افراد، تنها ۱۴ هزار نفر توانستهاند پیشه ای بیابند و سالانه ۱۲۳ هزار نفر به گروه بیکاران کشور افزوده شده است.
او شمار مهمتر در این میان را بیش از ۶۰۰ هزار نفری اعلام کرده بود که به سن کار رسیده، ولی به دلیل هایی چون جذب شدن در مراکز آموزش عالی یا ناامیدی از کوشش برای یافتن پیشه اصولاً به گروه خواستاران کار نپیوسته و وارد بازار کار نشدهاند.
گزارش تازه ی مرکز آمار از وضعیت بازار کار ایران در دوره ۸۴ تا ۹۱ نیز نشان میدهد که بگونه ای میانگین هر سال ۸۹۰ هزار و ۸۸۱ نفر به سن کار رسیدهاند که از جمع این افراد بگونه ای میانگین هر سال، تنها ۱۰۱ هزار و ۵۰۷ نفر وارد بازار کار شدهاند و سالانه ۷۸۹ هزار و ۳۷۴ نفر در بند حضور در بازار کار نبوده اند.
تکرار آمار ایجاد میانگین ۱۴ هزار پیشه در سال از سوی حسن روحانی با واکنشهایی در میان دولتیها روبرو شد. اسدالله عباسی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، تاکید کرد که در دولتهای نهم و دهم، یعنی دوره ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱، هفت میلیون و ۵۰۰ هزار بخت شغلی در کشور آفریده شده که به آرش میانگین ۹۳۷ هزار و ۵۰۰ بخت شغلی در هر سال است.
محمدرضا میرتاجالدینی، معاون پارلمانی محمود احمدی نژاد نیز هفته گذشته و در حاشیه نشست هیات دولت با انتقاد از کسانی که آمارهای دولت را به چالش می کشند، گفته بود:
«آمارهای دولت را قبول نکنند، سنگ روی سنگ بند نمیشود.»
او گفته بود:
«این آمار ۱۴ هزار شغل به طور متوسط که برخی گفتهاند، حتی از برخی استانهای کوچک ما هم کمتر است. ما استانهایی داریم که سالانه ۱۰۰ هزار شغل ایجاد کردهاند و من نمیدانم چرا برخی چنین آماری را مطرح کردند.»
معاون محمود احمدینژاد، ایجاد تشکیک در آمارهای رسمی را «موذیانهترین روشهای دشمن» نامید که به گفته او «فتنه ۸۸ نیز از همین جا آغاز شد که کسی آمد و آماری نشان داد و گفت آمار دولت دروغ است.»
«فتنه» عنوانی است که اصولگرایان حامیان دولت در ایران برای توصیف اعتراضهای گسترده پس از برگزاری و اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ به کار میبرند.
جنجالها و ناهمتاییهای آماری در سالهای اخیر که مراکز رسمی اعلام آمار به دستور محمود احمدی نژاد از بیان و انتشار مرتب و منظم آمارهای اقتصادی منع شده بودند، همواره وجود داشته است که این چالشهای آماری پس از پیروزی حسن روحانی در گزینش ریاستجمهوری دوره یازدهم به اوج خود رسیده است.
گزارش مرکز آمار ایران از وضعیت بازار کار ایران با آنچه دولتیها ادعا کردهاند، فاصله بسیار دارد، البته باید تا زمان تحقق وعده معاون رییسجمهوری صبر کرد تا آمار تفضیلی و جزیی از کارورزی و بیکاری در هشت سال دولت اعلام شود تا بتوان آن آمار و ارقام را با گزارشهای رسمی مرکز آمار ایران و برآوردهای کارشناسان اقتصادی محک زد.
استانهایی با کارورزی منفی
خبرگزاری مهر، بر اساس همین گزارش آماری اخیر مرکز آمار ایران، نوشته است، وضعیت کارورزی در استانهای آذربایجان شرقی، اردبیل، اصفهان، تهران، خراسان شمالی، زنجان، سمنان، سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، گلستان، لرستان، همدان و یزد، در دوره هشت ساله از سال ۸۴ تا ۹۱ بدتر شده است و تعداد شاغلان این استانها از سال ۸۴ تا ۹۱ کاهش یافته است.
نگاهی به وضعیت کارورزی و نرخ بیکاری اعلام شده از سوی مرکز آمار ایران، نشان میدهد در سال ۸۴ تعداد ۱۰ استان ایران نرخ بیکاری تک رقمی و کمتر از ۱۰ درصد داشتهاند؛ ولی شمار این استانها در پایان سال ۹۱ به ۷ استان کاهش یافته است.
هشت سال پیش از این در چنین روزهایی، محمود احمدینژاد گفته بود که «ظرف دو سه سال مشکل بیکاری را از این کشور ریشه کن» میکند؛ ولی روایت رسمی مرکز آمار ایران از وضعیت بازار کار از این ریشهکنی خبری ندارد و جشن «ریشه کن شدن بیکاری» که آقای احمدی نژاد در نوروز سال ۹۱، نوید برپایی آن را میداد، بهانه ای برای برگزاری ندارد.
ششم امرداد ماه ۱۳۹۲
http://www.radiofarda.com/content/b22-unemployment-rate-statistical-center-iran-reported/25059099.html
* کاربرد واژه ی «کارورزی» را بجای واژه ی از ریشه ی تازی: «اشتغال» پیشنهاد می کنم.
این گزارش از سوی اینجانب، پارسی نویسی و ویرایش شده است. ب. الف. بزرگمهر
با گسترش سیاست نولیبرالیسم امپریالیستی از چند دهه پیش به این سو و بویژه پس از فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی و بخش عمده ای از کشورهای سوسیالیستی اروپای خاوری، روند ناموزونی رشد اقتصادی ـ اجتماعی در همه جا شتاب بیش تر و نابودکننده ای یافته است. واکنش در برابر چنین روند نابودکننده ای، جنبش ها و انقلاب هایی است که کم و بیش همه جای جهان از امریکای لاتین و کشورهای آفریقایی و آسیایی گرفته تا خود کشورهای مادر سرمایه داری را فراگرفته است. گسترش و دامنه ی این جنبش ها که گاه اینجا و آنجا از ریشه های ژرف تری نیز برخوردار است به اندازه ای است که دوران کنونی را می توان دوران جنبش ها و انقلاب های جهانی و سرنگونی سامانه ی سرمایه داری نام نهاد؛ دورانی توفانی، همراه با فراز و نشیب های بسیار در همه جای جهان. در این گستره ی پرفراز و نشیب، بسان پیشانی (جبهه) کارزاری فراگیر به گستره ی کره زمین، برخی جاها از اهمیت جغرافیایی ـ سیاسی بیش تری نسبت به سایر جاها برخوردارند. کشور ما ایران، یکی از این منطقه ها و بگمان بسیار نیرومند، یکی از پر اهمیت ترین منطقه های پیشانی کارزار انقلاب ـ ضدانقلاب در پهنه ی جهانی است.
فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی و استقلال نسبی جمهوری های آسیای میانه و قفقاز که برخی از آن ها در گذشته، بخشی از سرزمین و فرهنگ پهناور ایران بوده و برخی دیگر، همچنان نشانه های بسیاری از فرهنگ و شهرمندی ایرانی بر پیشانی دارند، بر اهمیت جغرافیایی ـ سیاسی کشورمان بسی افزود و آن را بیش از پیش به لبه ی تیز برخورد سیاست های جهانی (و نه تنها امپریالیستی!) و برای ما ایرانیان، گرهگاه آن سیاست ها با چالش های اجتماعی ـ اقتصادی درونمرزی فرارویاند. شوربختانه، سیاست های نابخردانه و همزمان نابکارانه ای که از همان روزهای نخست انقلاب بهمن ۵۷ ، از آن میان با پیگیری راه رشد سرمایه داری به کشورمان گرانبار شد، راه های تازه ای برای پیشبرد سیاست های امپریالیستی در ایران و خاورمیانه که در پی آن انقلاب شکوهمند، یکی از پایگاه های بنیادین خود را در منطقه از دست داده بود، گشود.
با به قدرت رسیدن گام بگام نیروهای ضدانقلابی که با سودجویی از نابخردی ها و ندانمکاری های نیروهای انقلابی ـ آنارشیست مسلمان از همان نخستین روزهای انقلاب بهمن ۵۷ در حاکمیت برآمده از آن لانه کرده بودند، زمینه های برقراری پیوندهای دوباره با امپریالیست ها فراهم و پای بنگاه های بزرگ سیاستگذاری های کلان اقتصادی باخترزمین به کشورمان گشوده شد. نسخه ی آن ها برای بهبود و پیشرفت اقتصادی ـ اجتماعی در کشورمان چون سایر جاهای جهان کمابیش یکی بود:
اجرای برنامه ی اقتصادی امپریالیستی به سود بهره کشان بزرگ و کوچک جهان و ایران در کالبد گسترش هرچه بیش تر بخش خصوصی بویژه در پهنه های خدمات و بازرگانی؛ کوچک نمودن بخش های دولتی و دگردیسه نمودن آن به پیشکار یا نوکر اجرای برنامه های آن ها و جلوگیری از گسترش و نیرومندی بخش تعاونی اقتصاد به عنوان بخش پیوسته ی دولتی؛ ساده تر نمودن بازهم بیش تر سامانه ی اقتصادی کشور با واردات کالاهای گوناگون از دسته بیل ساخت اندونزی گرفته تا کارگر چینی (نیروی کار نیز کالاست! پرارزش ترین و کم ارزش ترین آن در سامانه ی سرمایه داری!)، پذیرش سرمایه گذاری های بزرگ امپریالیستی بویژه در صنعت نفت و نابودی بازهم بیش تر اقتصاد نارسای ملی ایران؛ از میان بردن و فراری دادن نیروهای کاردان کشور، پژوهشگران، نوآوران و اندیشمندان رشته های گوناگون با سیاست های سرکوبگرانه، بگونه ای که از نیش کژدم به دامن اژدهای امپریالیستی پناه برده و سپردن هرچه بیش تر پهنه های مدیریت و ساماندهی به دست مشتی بوزینه ی مقلد که بزرگ ترین هنرشان، خواندن نمازها و نیایش های روزانه و شبانه به درگاه خداوند همراه با آروغ هایی از ته گلوست، همه و همه و بسیاری نابکاری های ناگفته ی دیگر در اینجا، اقتصاد کشورمان را بسان اندام های گوارشی جانوران انگل و دیگر جاندارانی چون پشه که از خوراکی آماده (در بیش تر موردها: خون!) تغذیه می کنند، ساده نموده است. در چنین اقتصادی، گام بگام نیاز به فرآوری های صنعتی و بگونه ای کلی فرآوری کالاهای مادی و معنوی و نیز همراه با آن، طبقه ی کارگر دست ورز و اندیشه ورز زدوده شده و از میان برداشته می شود. ناموزونی رشد اقتصادی ـ اجتماعی در شرایطی که خاستگاه ارزان، فراوان و پرکار کارگران نژاد زرد (بگونه ای عمده: چینی و ژاپنی) در دسترس بزرگ سرمایه داران جهان است و فن آوری های پیشرفته در زمینه ی ساخت آدمواره ها (آدمک های ساختگی) در آستانه ی برداشتن گام هایی غول آسا به پیش برای آزاد نمودن دست و اندیشه ی بسیاری از آدمیان از فرآوری است، پیامدهای ناهمتا با هستی و فرهنگ آدمی را اینگونه نشان می دهد و این تنها سویه ای از دیگر سویه هاست که در اینجا بیش تر به آن نمی پردازم.
گزارش زیر که گوشه ای از وضعیت اندوهناک توده های تیره روز و تنگدست مردم ایران را بازتابانده، نمونه ای از پیامدهای رشد ناموزون اقتصادی ـ اجتماعی سامانه ی سرمایه داری در کشوری ثروتمند را بدست می دهد که فرمانروایی حاکمیتی ضدملی و تبهکار بر آن، دوزخی راستین برای همه ی مردمان آن پدید آورده است!
سرنگون باد رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!
ب. الف. بزرگمهر دهم امرداد ماه ۱۳۹۲
http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/08/blog-post.html
***
اشتغال* در ۱۳ استان کشور منفی است!
گزارش مرکز آمار ایران از وضعیت شاخصهای بازار کار ایران نشان میدهد که در دوره ۸۴ تا ۹۱، نرخ بیکاری با رشد هفت دهم درصدی از ۱۱.۵ درصد به ۱۲.۲ درصد رسیده، ضمن آنکه در این مدت، وضعیت کارورزی در ۱۳ استان کشور بدتر شده است.
مرکز آمار ایران در تازه ترین گزارش آماری خود از وضعیت کارورزی و بازار کار در دوره هشت ساله دولت محمود احمدی نژاد، تاکید کرده است که از سال ۸۴ تا ۹۱، وضعیت کارورزی ۱۳ استان بدتر شده و ۲۴ استان ایران در پایان این دوره یعنی سال ۹۱، نرخ بیکاری دو رقمی دارند.
بر اساس این گزارش، از سال ۸۴ تا ۹۱، مجموعا ۵۴۲ هزار و ۷۶۹ نفر به گروه شاغلان ایران افزوده شده است که رشدی ۲.۶ درصدی را نشان میدهد؛ اما در همین دوره زمانی، گروه بیکاران ایران با شیبی ۱۰ درصدی از ۲.۶۷ میلیون نفر در سال ۸۴ به ۲.۹۴ میلیون نفر در سال ۹۱ افزوده شده است.
این آمار نشان میدهد که در دولتهای نهم و دهم، سالانه بگونه ای میانگین، ۶۷ هزار و ۸۴۶ پیشه آفریده شده، حال آنکه هر سال ۳۳ هزار و ۶۶۱ نفر به سپاه بیکاران پیوستهاند.
در میان شمارگان منتشرشده در گزارش مرکز آمار ایران، آنچه اهمیتی دو چندان دارد، سنجش نرخ مشارکت اقتصادی یا نرخ فعالیت در دو مقطع آغاز و پایان دولتهای نهم و دهم است؛ نرخ مشارکت در سال ۸۴، سال آغاز به کار محمود احمدینژاد، ۴۱ درصد بوده است، حال آنکه نرخ فعالیت یا نرخ مشارکت اقتصادی در ایران در سال ۹۱ با کاهش ۳.۳ درصدی به ۳۷.۳ درصد رسید.
کارورزی سالانه از ۱۴ هزارنفر تا یک میلیوننفر
پیش از این حسن روحانی در سخنرانی خود در میان نمایندگان مجلس شورای اسلامی، میانگین کارورزی خالص آفریده شده در هشت سال گذشته را سالانه ۱۴ هزار بخت شغلی اعلام کرد.
این آمار برای نخستین بار از سوی مسعود نیلی، اقتصاددان و مسوول تدوین برنامه سوم توسعه در دولت محمد خاتمی، اعلام شده بود. وی در برنامه زنده تلویزیونی «پایش» بر پایه ی آمار سرشماری سالانه مرکز آمار ایران گفته بود که در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، بگونه ای میانگین سالانه ۷۴۴ هزار نفر به سن کار رسیدهاند که از این تعداد ۱۳۷ هزار نفر وارد بازار کار شدهاند. به گفته وی، از میان این افراد، تنها ۱۴ هزار نفر توانستهاند پیشه ای بیابند و سالانه ۱۲۳ هزار نفر به گروه بیکاران کشور افزوده شده است.
او شمار مهمتر در این میان را بیش از ۶۰۰ هزار نفری اعلام کرده بود که به سن کار رسیده، ولی به دلیل هایی چون جذب شدن در مراکز آموزش عالی یا ناامیدی از کوشش برای یافتن پیشه اصولاً به گروه خواستاران کار نپیوسته و وارد بازار کار نشدهاند.
گزارش تازه ی مرکز آمار از وضعیت بازار کار ایران در دوره ۸۴ تا ۹۱ نیز نشان میدهد که بگونه ای میانگین هر سال ۸۹۰ هزار و ۸۸۱ نفر به سن کار رسیدهاند که از جمع این افراد بگونه ای میانگین هر سال، تنها ۱۰۱ هزار و ۵۰۷ نفر وارد بازار کار شدهاند و سالانه ۷۸۹ هزار و ۳۷۴ نفر در بند حضور در بازار کار نبوده اند.
تکرار آمار ایجاد میانگین ۱۴ هزار پیشه در سال از سوی حسن روحانی با واکنشهایی در میان دولتیها روبرو شد. اسدالله عباسی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، تاکید کرد که در دولتهای نهم و دهم، یعنی دوره ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱، هفت میلیون و ۵۰۰ هزار بخت شغلی در کشور آفریده شده که به آرش میانگین ۹۳۷ هزار و ۵۰۰ بخت شغلی در هر سال است.
محمدرضا میرتاجالدینی، معاون پارلمانی محمود احمدی نژاد نیز هفته گذشته و در حاشیه نشست هیات دولت با انتقاد از کسانی که آمارهای دولت را به چالش می کشند، گفته بود:
«آمارهای دولت را قبول نکنند، سنگ روی سنگ بند نمیشود.»
او گفته بود:
«این آمار ۱۴ هزار شغل به طور متوسط که برخی گفتهاند، حتی از برخی استانهای کوچک ما هم کمتر است. ما استانهایی داریم که سالانه ۱۰۰ هزار شغل ایجاد کردهاند و من نمیدانم چرا برخی چنین آماری را مطرح کردند.»
معاون محمود احمدینژاد، ایجاد تشکیک در آمارهای رسمی را «موذیانهترین روشهای دشمن» نامید که به گفته او «فتنه ۸۸ نیز از همین جا آغاز شد که کسی آمد و آماری نشان داد و گفت آمار دولت دروغ است.»
«فتنه» عنوانی است که اصولگرایان حامیان دولت در ایران برای توصیف اعتراضهای گسترده پس از برگزاری و اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ به کار میبرند.
جنجالها و ناهمتاییهای آماری در سالهای اخیر که مراکز رسمی اعلام آمار به دستور محمود احمدی نژاد از بیان و انتشار مرتب و منظم آمارهای اقتصادی منع شده بودند، همواره وجود داشته است که این چالشهای آماری پس از پیروزی حسن روحانی در گزینش ریاستجمهوری دوره یازدهم به اوج خود رسیده است.
گزارش مرکز آمار ایران از وضعیت بازار کار ایران با آنچه دولتیها ادعا کردهاند، فاصله بسیار دارد، البته باید تا زمان تحقق وعده معاون رییسجمهوری صبر کرد تا آمار تفضیلی و جزیی از کارورزی و بیکاری در هشت سال دولت اعلام شود تا بتوان آن آمار و ارقام را با گزارشهای رسمی مرکز آمار ایران و برآوردهای کارشناسان اقتصادی محک زد.
استانهایی با کارورزی منفی
خبرگزاری مهر، بر اساس همین گزارش آماری اخیر مرکز آمار ایران، نوشته است، وضعیت کارورزی در استانهای آذربایجان شرقی، اردبیل، اصفهان، تهران، خراسان شمالی، زنجان، سمنان، سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، گلستان، لرستان، همدان و یزد، در دوره هشت ساله از سال ۸۴ تا ۹۱ بدتر شده است و تعداد شاغلان این استانها از سال ۸۴ تا ۹۱ کاهش یافته است.
نگاهی به وضعیت کارورزی و نرخ بیکاری اعلام شده از سوی مرکز آمار ایران، نشان میدهد در سال ۸۴ تعداد ۱۰ استان ایران نرخ بیکاری تک رقمی و کمتر از ۱۰ درصد داشتهاند؛ ولی شمار این استانها در پایان سال ۹۱ به ۷ استان کاهش یافته است.
هشت سال پیش از این در چنین روزهایی، محمود احمدینژاد گفته بود که «ظرف دو سه سال مشکل بیکاری را از این کشور ریشه کن» میکند؛ ولی روایت رسمی مرکز آمار ایران از وضعیت بازار کار از این ریشهکنی خبری ندارد و جشن «ریشه کن شدن بیکاری» که آقای احمدی نژاد در نوروز سال ۹۱، نوید برپایی آن را میداد، بهانه ای برای برگزاری ندارد.
ششم امرداد ماه ۱۳۹۲
http://www.radiofarda.com/content/b22-unemployment-rate-statistical-center-iran-reported/25059099.html
* کاربرد واژه ی «کارورزی» را بجای واژه ی از ریشه ی تازی: «اشتغال» پیشنهاد می کنم.
این گزارش از سوی اینجانب، پارسی نویسی و ویرایش شده است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر