* این ویدئو و تصویر زیر آن، اندکی بیش از دوسال پیش با برنام «اطاعت از ولی فقیه با مهر کارت سبز یانکی ها!» انتشار یافته بود؛ اینک، آن را با برنامی تازه و پی نوشت زیر بازانتشار می دهم.
https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/12/blog-post_9307.html
ب. الف. بزرگمهر یکم اسپند ماه ۱۳۹۲
پی نوشت:
این آقا را بیگمان می شناسید: آموزگار درس اخلاق در دولت دهم! نمونه هایی چون وی در دم و دستگاه حاکمیت ایران کم نیستند. هر یک به فراخور روزگار خود و جایگاهی که در "ریسمان الهی" بهم زده اند، آلاف و علوفی در اینجا و آنجا ـ و چه جاهایی بهتر و امن تر از کشور «شیطان بزرگ» و «شیطان» های کوچک همدستش در اروپای باختری؟! ـ برای روز مبادا اندوخته اند. از دیدگاه خودشان، حساب همه چیز را کرده اند؛ نیک می دانند که ایران، کشور توفان ها و آتشفشان هاست و فردای روزگار روشن نیست که به سرنوشت آن آخوند پلید دوران مشروطه گرفتار نشوند؛ ولی، آنچه مرا به نوشتن این یادداشت کوچک واداشت، نه این است و نه حتا کوچک شمردن جوانان ایرانی از سوی این آخوندِ پفیوز که ننه اش به قربانش برود، دشواری جوانان ایرانی را نداشتن اخلاق پنداشته یا وانموده است!
آنچه با قرارداد ننگین ژنو و «اقتصاد مقاومتی» دستپخت «مجمع تشخیص نظام» که به گمانم جز سناریوی پیوستِ آن قرارداد ننگین برای سرکوب بیش تر روشنفکران و توده های مردم ایران بیش نیست، روشن تر می شود، نکته ای است که پیش تر در برخی یادداشت هایم با گمانه زنی اشاره کرده بودم و اکنون با باریک بینی بیش تر بر زبان می آورم:
حاکمیت تبهکار ایران، انباشته از مزدوران کشورهای امپریالیستی از بالاترین رده ها تا دُم آن است و تبهکاری های آن ها تنها در چارچوب اقتصادی نمی گنجد که سمتگیری سیاسی آگاهانه با سرشتی مزدورانه به سود کشورهای امپریالیستی دارد! نوک این "کوه یخ" را بویژه هم اکنون در وزارت امورخارجی این رژیم ضدملی و خائن می توان دید.
برای سرنگون نمودن این رژیم تبهکار و ضد ملی، دست به دست هم دهیم؛ سازمان یابیم و یگانه شویم!
ب. الف. بزرگمهر یکم اسپند ماه ۱۳۹۲
ب. الف. بزرگمهر یکم اسپند ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/02/blog-post_5778.html
این آقا را بیگمان می شناسید: آموزگار درس اخلاق در دولت دهم! نمونه هایی چون وی در دم و دستگاه حاکمیت ایران کم نیستند. هر یک به فراخور روزگار خود و جایگاهی که در "ریسمان الهی" بهم زده اند، آلاف و علوفی در اینجا و آنجا ـ و چه جاهایی بهتر و امن تر از کشور «شیطان بزرگ» و «شیطان» های کوچک همدستش در اروپای باختری؟! ـ برای روز مبادا اندوخته اند. از دیدگاه خودشان، حساب همه چیز را کرده اند؛ نیک می دانند که ایران، کشور توفان ها و آتشفشان هاست و فردای روزگار روشن نیست که به سرنوشت آن آخوند پلید دوران مشروطه گرفتار نشوند؛ ولی، آنچه مرا به نوشتن این یادداشت کوچک واداشت، نه این است و نه حتا کوچک شمردن جوانان ایرانی از سوی این آخوندِ پفیوز که ننه اش به قربانش برود، دشواری جوانان ایرانی را نداشتن اخلاق پنداشته یا وانموده است!
آنچه با قرارداد ننگین ژنو و «اقتصاد مقاومتی» دستپخت «مجمع تشخیص نظام» که به گمانم جز سناریوی پیوستِ آن قرارداد ننگین برای سرکوب بیش تر روشنفکران و توده های مردم ایران بیش نیست، روشن تر می شود، نکته ای است که پیش تر در برخی یادداشت هایم با گمانه زنی اشاره کرده بودم و اکنون با باریک بینی بیش تر بر زبان می آورم:
حاکمیت تبهکار ایران، انباشته از مزدوران کشورهای امپریالیستی از بالاترین رده ها تا دُم آن است و تبهکاری های آن ها تنها در چارچوب اقتصادی نمی گنجد که سمتگیری سیاسی آگاهانه با سرشتی مزدورانه به سود کشورهای امپریالیستی دارد! نوک این "کوه یخ" را بویژه هم اکنون در وزارت امورخارجی این رژیم ضدملی و خائن می توان دید.
برای سرنگون نمودن این رژیم تبهکار و ضد ملی، دست به دست هم دهیم؛ سازمان یابیم و یگانه شویم!
ب. الف. بزرگمهر یکم اسپند ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/02/blog-post_5778.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر