«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

مه آفرید به چه کار آید؟ بادآفرید ما را بس! ـ بازانتشار

تصویر آن به اصطلاح کارآفرین* را درج کرده و نوشته است:
«مه آفرید امیر خسروی، کار آفرینی که با بنیادگزاری پنجاه و هفت شرکت برای سی هزار نفر کار آفریده بود، بامداد امروز به دار آویخته شد.»

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

... و من در کالبد انگل هایی ناب تر از «مه آفرید» درآمده، اندیشه ی سوداگرانه شان را که چون دستگاه گوارش حشرات مکنده ی خون به عنوان خوراکی آماده و بی نیاز از دستگاه گوارشی پیچیده، بسیار ساده است و تنها به خرید یا سلف خری کالا یا فرآورده های دسترنج مردمی زحمتکش و فروش دولّاپهنای آن بی هیچ سرخری در میان می اندیشند، چنین می خوانم:
«... از این دست می خریم؛ به آن دست می فروشیم. خدا بده برکت! ... مه آفرید به چه کار آید؟ بادآفرید ما را بس!»

ب. الف. بزرگمهر سوم خرداد ماه ۱۳۹۳

http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/05/blog-post_1740.html 

* بیشرف ها، چه آمیخته واژه ی غلط اندازی ساخته اند: «کارآفرین»!

«برای سرمایه داران، تاسیس موسسات گوناگون و چرخاندن چرخ‌های اقتصادی جامعه هدف نیست. حتا برای سرمایه دار، اینکه چگونه کالایی با چه ارزش مصرف ویژه ای تولید کند، از کم ترین اهمیت برخوردار است. به این نمونه توجه کنید:
در اینجا با سرمایه داری روبرو هستیم که کارخانه نخ ریسی درست کرده است. ”او كارخانه را برای تولید نخ تاسیس نكرده و كمترین علاقه ای هم به تولید نخ ندارد. او با همین موفقیت حاضر بود كه كارخانه تولید بمب و مواد منفجره و یا تابوت سازی تاسیس كند و اگر مختار بود حتی دلش می خواست عمر خضر داشته باشد و هرگز حتی یكی از تابوت های ساخت كارخانه اش را به مصرف شخصی نرساند. كارخانه برای او محل تولید ارزش مصرف نیست. محل كسب، محل تولید سود است. او به این قصد نخ تولید می كند كه ارزش مصرف نخ حامل سودی برای او باشد ...“ (اقتصاد سیاسی، شیوه تولید سرمایه داری، زنده یاد رفیقِ قهرمان: ف.م. جوانشیر، انتشارات حزب توده ایران)»

برگرفته از بازانتشار «مگر اۥلاغ های خودمان چه مرگشان است؟!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۷ جولای ۲۰۰۸
http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/09/blog-post_9055.html

مارکس می گوید:
«در این شیوه تولید، نیروی كار برای آن خریداری نمی شود كه به وسیله خدمت آن نیرو و یا محصولی كه به وجود می آورد، نیازمندی های شخصی خریدار برآورده شود. هدف آن ارزش افزایی سرمایه خریدار است؛ یعنی تولید كالایی است كه بیش از آنچه پرداخت شده، كار در برداشته باشد. بنابر این محتوی قسمت ارزشی باشد كه خریدار بابت آن چیزی نپرداخته است؛ و با این وجود به وسیله فروش كالا نقد می شود. تولید اضافه ارزش یا افزونگری، قانون مطلق این شیوه تولید است.» (اقتصاد سیاسی، شیوه تولید سرمایه داری، زنده یاد رفیقِ قهرمان: ف.م. جوانشیر، انتشارات حزب توده ایران) همانجا 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!