تصویر پیوست را از رودخانه ی کم و بیش حشک شده ی کارون درج کرده و زیر برنام «زنده شدن زاینده رود به بهای مرگ کارون» نوشته است:
«تفاهم نامه ی جریان همیشگی آب زاینده رود، میان نمایندگان اصفهان و وزیر نیرو در شرایطی دستینه شد که نمایندگان خوزستان بارها و بارها گفته بودند که بهره برداری از تونل جابجایی آب ”کوهرنگ شماره سه“ از سرشاخه های کارون، تهدیدی بزرگ برای زیست بومِ رودخانه ی کارون است ...»
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
«پایگاه خبری عصر جنوب» نیز زیر برنام «خطری بزرگ کارون را تهدید می کند ...» گوشه ای از خرتوخری فرمانروا بر کشور در این باره را آشکار نموده، چرایی و چگونگی بحران پیش آمده را که در صورت مدیریت علمی، هماهنگ و مرکزگرا به هیچ روی پدید نمی آمد تا اندازه ای موشکافی نموده است.*
با خود می اندیشیدم:
حاکمیت تبهکار هیچ کار درستی که برای ایران انجام نداده و تا دلت بخواهد نابخردی، ندانمکاری و ناکارآزمودگی در کنار نابکاری ها و دله دزدی ها در کار بوده است و بس: بلبشویی که در دوره ی ایلخانان مغول نیز تا این اندازه پیشینه نداشت ... حتا کاری هم که تا اندازه ای نامِ «کار» بر آن بتوان نهاد به انجام می رسانند، بیش تر «از ریش، پیوند سبیل کردن» است ...
در کنار زیان های بزرگ اقتصادی و زیست بومی پدید آمده، به جان هم انداختن بیش از پیشِ مردمِ اینجا و آنجا و دشمن تراشی میان خلق های ایران زمین نیز شاید فرآورده ای ناگوارتر باشد که از سوی این رژیم و مشتی الدنگ و نابکارِ آسمانی ریسمانی بر میهن مان گرانبار شده و آن را به سوی تباهی بیش تر و از هم پاشیدگی می کشاند.
ماجرای زمینه ساز و پدیدآورنده ی آن زبانزد چنین است:
«نایب غلام (که چون روزگاری لوتی بوده و انتر می رقصانده به او نایب انتری نیز می گفته اند) از نایب های دارالحکومه ی کامران میرزا ـ نایب السلطنه ـ بود. وی هیکلی درشت، ریشی انبوه و سیاه و سبیلی کلفت داشت که نیمی از آن نبود.
روزی کامران میرزا در بازدید از یراق و چماق نایبان دارالحکومه از دیدن او به خنده افتاد و پرسید:
ـ نایب! یک لنگه ی سبیلت را کجا جا گذاشته ای؟
... و چون این شوخی نایب السلطنه، اسباب خنده ی بسیار دور وبری های چابلوس او شد، نایب غلام تصمیم گرفت تا هنگام بازگشت او این کاستی را برطرف کند. پس خود را به آرایشگری رساند و از او خواست که محل خالی سبیلش را با بریدن و چسباندن اندازه ای از ریش او پر کند و پس از آن که امرش انجام شد، بدون توجه به وضع ریش و ترمیم بریدگی چشمگیر آن، خود را به همقطارانش رساند که اکنون داشتند برای خروج کامران میرزا و انجام مراسم احترام صف می بستند.
این بار نایب السلطنه با دیدن او دچار خنده ی شدیدتری شد و گفت:
ـ نایب غلام! این بار چرا ریشت یک تا شده؟
همه به خنده افتادند؛ ماجرا دهان به دهان بازگو شد و از آن روز این زبانزد آوازه یافت که «فلانی از ریش گرفته پیوند سبیل کرده».**
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/11/blog-post_77.html
پانوشت:
* «خطری بزرگ کارون را تهدید می کند / کار ساخت تونل کوهرنگ سه برای انتقال آب کارون به اتمام رسیده»، «پایگاه خبری عصر جنوب»، ۱۴ آبان ماه ۱۳۹۳
http://www.asrejonoob.ir/
** برگرفته از «کتاب کوچه، حرف الف، دفتر دوم» از زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵ (با اندک پارسی نویسی و ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
«تفاهم نامه ی جریان همیشگی آب زاینده رود، میان نمایندگان اصفهان و وزیر نیرو در شرایطی دستینه شد که نمایندگان خوزستان بارها و بارها گفته بودند که بهره برداری از تونل جابجایی آب ”کوهرنگ شماره سه“ از سرشاخه های کارون، تهدیدی بزرگ برای زیست بومِ رودخانه ی کارون است ...»
از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
«پایگاه خبری عصر جنوب» نیز زیر برنام «خطری بزرگ کارون را تهدید می کند ...» گوشه ای از خرتوخری فرمانروا بر کشور در این باره را آشکار نموده، چرایی و چگونگی بحران پیش آمده را که در صورت مدیریت علمی، هماهنگ و مرکزگرا به هیچ روی پدید نمی آمد تا اندازه ای موشکافی نموده است.*
با خود می اندیشیدم:
حاکمیت تبهکار هیچ کار درستی که برای ایران انجام نداده و تا دلت بخواهد نابخردی، ندانمکاری و ناکارآزمودگی در کنار نابکاری ها و دله دزدی ها در کار بوده است و بس: بلبشویی که در دوره ی ایلخانان مغول نیز تا این اندازه پیشینه نداشت ... حتا کاری هم که تا اندازه ای نامِ «کار» بر آن بتوان نهاد به انجام می رسانند، بیش تر «از ریش، پیوند سبیل کردن» است ...
در کنار زیان های بزرگ اقتصادی و زیست بومی پدید آمده، به جان هم انداختن بیش از پیشِ مردمِ اینجا و آنجا و دشمن تراشی میان خلق های ایران زمین نیز شاید فرآورده ای ناگوارتر باشد که از سوی این رژیم و مشتی الدنگ و نابکارِ آسمانی ریسمانی بر میهن مان گرانبار شده و آن را به سوی تباهی بیش تر و از هم پاشیدگی می کشاند.
ماجرای زمینه ساز و پدیدآورنده ی آن زبانزد چنین است:
«نایب غلام (که چون روزگاری لوتی بوده و انتر می رقصانده به او نایب انتری نیز می گفته اند) از نایب های دارالحکومه ی کامران میرزا ـ نایب السلطنه ـ بود. وی هیکلی درشت، ریشی انبوه و سیاه و سبیلی کلفت داشت که نیمی از آن نبود.
روزی کامران میرزا در بازدید از یراق و چماق نایبان دارالحکومه از دیدن او به خنده افتاد و پرسید:
ـ نایب! یک لنگه ی سبیلت را کجا جا گذاشته ای؟
... و چون این شوخی نایب السلطنه، اسباب خنده ی بسیار دور وبری های چابلوس او شد، نایب غلام تصمیم گرفت تا هنگام بازگشت او این کاستی را برطرف کند. پس خود را به آرایشگری رساند و از او خواست که محل خالی سبیلش را با بریدن و چسباندن اندازه ای از ریش او پر کند و پس از آن که امرش انجام شد، بدون توجه به وضع ریش و ترمیم بریدگی چشمگیر آن، خود را به همقطارانش رساند که اکنون داشتند برای خروج کامران میرزا و انجام مراسم احترام صف می بستند.
این بار نایب السلطنه با دیدن او دچار خنده ی شدیدتری شد و گفت:
ـ نایب غلام! این بار چرا ریشت یک تا شده؟
همه به خنده افتادند؛ ماجرا دهان به دهان بازگو شد و از آن روز این زبانزد آوازه یافت که «فلانی از ریش گرفته پیوند سبیل کرده».**
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/11/blog-post_77.html
پانوشت:
* «خطری بزرگ کارون را تهدید می کند / کار ساخت تونل کوهرنگ سه برای انتقال آب کارون به اتمام رسیده»، «پایگاه خبری عصر جنوب»، ۱۴ آبان ماه ۱۳۹۳
http://www.asrejonoob.ir/
** برگرفته از «کتاب کوچه، حرف الف، دفتر دوم» از زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵ (با اندک پارسی نویسی و ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر