«دژخیم بیشرم نظام» که «امام شناس» نیز شده و از وی با برنام «بزرگوار» یاد می کند، در هماوندی با نقش تبهکارانه و کاسه ی داغ تر از آش شدنش به پیروی از سیاست های پلیدی که آن هنگام زیر پوستین اسلام از آن میان بدست فرومایگانی چون وی جامه ی عمل پوشید و داغ ننگی تاریخی بر پیشانی رژیم جمهوری اسلامی نهاد، می گوید:
«امام بزرگوار به ما یاد داد که در زمین دشمن بازی نکنیم و صحنه مبارزه و بازی را ما تعیین و ترسیم میکنیم و نقشه را خودمان میکشیم ... من خیلی آرامم و در طول تمام این سالها یک شب هم بیخوابی نکشیدهام؛ چون سعی کردهام طبق قانون و شرع عمل کنم ...» (مصطفا پورمحمدی، هشتم شهریور ماه ۱۳۹۵)
با خود می اندیشم:
من هم اگر چنان بازیچه و ابزاری به نام «خدا» در آستین داشتم که هر کار ناشایست یا تبهکاری ام را بر گردن وی بنهم، شب ها آسوده سر بر بالین می نهادم؛ ولی اگر همان خدا، فردای روزگار که شاید چندان دور نیز نباشد، دستور بدار آویخته شدنت را داد، آماده ای با همان آرامش، بسوی ریسمان گرهدار الهی گام برداری یا آن را به گردن «شیطان» افکنده، دَبّه درخواهی آورد؟ بیگمان، می دانی که دست خدا بدرازای تاریخ نه از آستین این و آن که از آستین توده های مردم بیرون آمده و گاه تبهکاران را پادافرهی سخت داده است. در آینده نیز چنین خواهد بود.
این ها را به این شَوَند برایت می نویسم که می دانم ـ و تاریخ چنین می گوید ـ آن هنگام که رژیم تبهکار کنونی که تو یکی از مزدورانش هستی در تنگنای بیش تری گرفتار آید، در نخستین گام های رو به مرگ خویش، ناگزیر خواهد کوشید با فدا کردن چند بزی بلاگیر خود را از تنگنا برهاند؛ و تو فرومایه، خواه ناخواه، یکی از بهترین بزهای بلاگیر چنین «نظام» بی سر و سامانی خواهی بود تا بار همه ی گناهان رژیم تبهکارت را چون چلیپایی سنگین بر دوش بکشی. در چنان هنگامه ای که امیدوارم هرچه زودتر به پیشواز آن برویم، روشن خواهد شد که تا چه اندازه به آنچه لگدمال و تباه کرده ای، خواهی بالید.
ب. الف. بزرگمهر نهم شهریور ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/08/blog-post_408.html
«امام بزرگوار به ما یاد داد که در زمین دشمن بازی نکنیم و صحنه مبارزه و بازی را ما تعیین و ترسیم میکنیم و نقشه را خودمان میکشیم ... من خیلی آرامم و در طول تمام این سالها یک شب هم بیخوابی نکشیدهام؛ چون سعی کردهام طبق قانون و شرع عمل کنم ...» (مصطفا پورمحمدی، هشتم شهریور ماه ۱۳۹۵)
با خود می اندیشم:
من هم اگر چنان بازیچه و ابزاری به نام «خدا» در آستین داشتم که هر کار ناشایست یا تبهکاری ام را بر گردن وی بنهم، شب ها آسوده سر بر بالین می نهادم؛ ولی اگر همان خدا، فردای روزگار که شاید چندان دور نیز نباشد، دستور بدار آویخته شدنت را داد، آماده ای با همان آرامش، بسوی ریسمان گرهدار الهی گام برداری یا آن را به گردن «شیطان» افکنده، دَبّه درخواهی آورد؟ بیگمان، می دانی که دست خدا بدرازای تاریخ نه از آستین این و آن که از آستین توده های مردم بیرون آمده و گاه تبهکاران را پادافرهی سخت داده است. در آینده نیز چنین خواهد بود.
این ها را به این شَوَند برایت می نویسم که می دانم ـ و تاریخ چنین می گوید ـ آن هنگام که رژیم تبهکار کنونی که تو یکی از مزدورانش هستی در تنگنای بیش تری گرفتار آید، در نخستین گام های رو به مرگ خویش، ناگزیر خواهد کوشید با فدا کردن چند بزی بلاگیر خود را از تنگنا برهاند؛ و تو فرومایه، خواه ناخواه، یکی از بهترین بزهای بلاگیر چنین «نظام» بی سر و سامانی خواهی بود تا بار همه ی گناهان رژیم تبهکارت را چون چلیپایی سنگین بر دوش بکشی. در چنان هنگامه ای که امیدوارم هرچه زودتر به پیشواز آن برویم، روشن خواهد شد که تا چه اندازه به آنچه لگدمال و تباه کرده ای، خواهی بالید.
ب. الف. بزرگمهر نهم شهریور ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/08/blog-post_408.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر