از امیرکبیر پرسیدند:
در این مدت زمان کم، چطور مملکت را از دزدان پاک کردی؟
گفت:
من خود دزدی نمی کردم و نمی گذاشتم زیردستم دزدی کند. او هم که می دید من نمی گذارم دزدی کند، نمی گذاشت زیردستش دزدی کند و تا آخر همینطور ...
اگر من دزدی می کردم تا آخر دزدی می کردند و کشور می شد دزدخانه؛ همه هم دنبال دزد می گشتیم و چون همه مان دزد بودیم، هیچ دزدی را هم محکوم نمی کردیم ...
از «گوگل پلاس»
بر بنیاد نوشته ی بالا گفتگویی پندارآمیز با «آقا بیشعور نظام» سر و سامان دادم و از وی پرسیدم:
چگونه در زمانی کوتاه کشور را به این روز نشاندی؟
فرمود:
اصل ۴۴ قانون اساسی که هنوز موی دماغِ گشودن چارتاق دروازه های اقتصادی کشور بروی کارآفرینان جهان و ایران بود ـ گرچه برادر از دست رفته مان: «استوانه نظام»، پیش تر آن را تا اندازه ای گشوده بود ـ را پاره کردیم و آن را از نو نوشتیم. به آن آقائه، کارپرداز آن هنگام مان که سپس موی دماغ مان شد نیز فرمودیم تا سازمان برنامه و بودجه را لوله کند و از سر راه بردارد. پس از آن، دیگر همه چیز آسان شد. به هر کارآفرینی که پیشگام شد، خوشامد گفتیم و یادآور شدیم که ما به ریز و شپش کارها کاری نداریم؛ هر کار می کنید، بکنید؛ ولی دور از چشم مردم بکنید! این را هم افزودیم که نماز و روزه و طاعات و عبادات و خمس و زکات را فراموش نکنند و بدانند که الله در توبه را باز گذاشته است. دیگر بیش از این چیزی نمی توانستیم بگوییم. بحمدلله جاده کوبیده شده و همه چیز روشن بود. اگر من این کارها را نمی کردم، این همه کارآفرین و مدیر، یکی از دیگری پاکدست تر و خوشدست تر، چگونه پرورده می شد؟
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
در این مدت زمان کم، چطور مملکت را از دزدان پاک کردی؟
گفت:
من خود دزدی نمی کردم و نمی گذاشتم زیردستم دزدی کند. او هم که می دید من نمی گذارم دزدی کند، نمی گذاشت زیردستش دزدی کند و تا آخر همینطور ...
اگر من دزدی می کردم تا آخر دزدی می کردند و کشور می شد دزدخانه؛ همه هم دنبال دزد می گشتیم و چون همه مان دزد بودیم، هیچ دزدی را هم محکوم نمی کردیم ...
از «گوگل پلاس»
بر بنیاد نوشته ی بالا گفتگویی پندارآمیز با «آقا بیشعور نظام» سر و سامان دادم و از وی پرسیدم:
چگونه در زمانی کوتاه کشور را به این روز نشاندی؟
فرمود:
اصل ۴۴ قانون اساسی که هنوز موی دماغِ گشودن چارتاق دروازه های اقتصادی کشور بروی کارآفرینان جهان و ایران بود ـ گرچه برادر از دست رفته مان: «استوانه نظام»، پیش تر آن را تا اندازه ای گشوده بود ـ را پاره کردیم و آن را از نو نوشتیم. به آن آقائه، کارپرداز آن هنگام مان که سپس موی دماغ مان شد نیز فرمودیم تا سازمان برنامه و بودجه را لوله کند و از سر راه بردارد. پس از آن، دیگر همه چیز آسان شد. به هر کارآفرینی که پیشگام شد، خوشامد گفتیم و یادآور شدیم که ما به ریز و شپش کارها کاری نداریم؛ هر کار می کنید، بکنید؛ ولی دور از چشم مردم بکنید! این را هم افزودیم که نماز و روزه و طاعات و عبادات و خمس و زکات را فراموش نکنند و بدانند که الله در توبه را باز گذاشته است. دیگر بیش از این چیزی نمی توانستیم بگوییم. بحمدلله جاده کوبیده شده و همه چیز روشن بود. اگر من این کارها را نمی کردم، این همه کارآفرین و مدیر، یکی از دیگری پاکدست تر و خوشدست تر، چگونه پرورده می شد؟
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر