بنا به گزارش رسانه های باختری، عربستان و متحدینش از کشورهای سنی مذهب منطقه و برخی از کشورهای عضو «شورای همکاری کشورهای عرب خلیج»، نیمه شب دیشب یورش گسترده ای همراه با بمباران هوایی مواضع «حوثی» ها در یمن آغاز نموده اند که همچنان پی گرفته می شود.
فرستاده ی عربستان به «ایالات متحد» در هماوندی با این یورش که از سوی امپریالیست های «یانکی» نیز از هرباره پشتیبانی می شود، در یک همایش خبری گفته است:
«عملیات برای پشتیبانی از دولت قانونی یمن و جلوگیری از گسترش جنبش ریشه دار ”حوثی“ انجام پذیرفته و کشور پادشاهی ”عربستان سعودی“، ”شورای همکاری کشورهای عرب خلیج“ و دیگر متحدان این گروهبندی به درخواست رییسجمهور قانونی یمن پاسخ دادهاند.»
تا آنجا که می دانم، دخالت نظامی در امور کشوری دیگر بر بنیاد قانون های پذیرفته شده جهانی در «سازمان ملت ها»، تنها آن هنگام قانونی است که:
الف. بگونه ای رسمی و مورد تایید «سازمان ملت ها» از سوی دولت رسمی کشور درخواست کننده انجام پذیرفته باشد؛ و
ب. کشور درخواست کننده از سوی کشور سوم یا جریان های تروریستی پشتیبانی شده از بیرون آن کشور، تهدید شده باشد.
با آنکه همه ی چالش های پیرامون یمن را بدرستی نمی دانم، برایم این اندازه روشن است که مورد «الف» اشاره شده در بالا که از سوی آن فرستاده ی رژیم عربستان سعودی گواه گرفته شده، تنها تا اندازه ای درست است؛ زیرا در کشور یمن از مدت ها پیش جریان های دوگانه ای در بخش های گوناگون خاک آن کشور فرمانروا بوده اند که ریشه در گذشته های دورتر و بخش شده ی آن کشور به دو نیمه ی «یمن جنوبی» و «یمن شمالی» دارند؛ بنابراین، گواه گرفتن «پشتیبانی از دولت قانونی یمن» که گویا به درخواست «رییسجمهور قانونی» (؟!) آن کشور انجام پذیرفته، گواهی سست و نادرست است؛ زیرا در هیچکدام از گزارش ها که ناچار شدم چند تایی از آن ها را بخوانم و همگی از روی همدیگر رونویسی شده اند، سخنی از تایید «سازمان ملت ها» به میان نیامده است. بماند که مسوولین ریز و درشت آن سازمان جهانی که هر روز نیز پوشالی تر از گذشته می شود، گماشتگان کشورهای امپریالیستی یا همانا «ششلول بندهای دمکرات جامعه جهانی» هستند؛ همان کشورهایی که با بهره برداری از ندانمکاری های سهمگین جمهوری تبهکار اسلامی و رهبر دَبَنگش که بیش از نوک دماغ خویش را نمی بیند و کشورهای وابسته و پلیدی چون عربستان سعودی و شیخک نشین های شاخاب پارس و دیگران، آتش جنگ میان آیین های گوناگون کیش اسلام با یکدیگر، میان یهود با اسلام و سایر کیش ها را برافروخته اند.
مورد «ب» اشاره شده در بالا، پایه و بنیادی در کشور یمن ندارد؛ و اگر داشته باشد، چنگ اندازی های همین کشورهای یورشگر همراه با «شیطان بزرگ» را دربرمی گیرد. اینکه رژیم جمهوری اسلامی تا چه اندازه در آنجا نقش آفرین بوده یا رسانه های آبزیرکاه باخترزمین، این نقش را تا چه اندازه با گزافه گویی و بزرگنمایی، برجسته نشان داده اند تا سپس ماهی های چاق و چله تری از آبِ گل آلود بگیرند، چندان آگاه نیستم؛ گرچه، امیدوارم کشورمان در رویدادهای درونی یمن کم ترین نقشی نداشته باشد. آماج من از نوشتن این یادداشت نیز همین نکته بوده است که با گواه گرفتن بهانه های ریشخندآمیز فرستاده ی عربستان در همایش خبری یادشده، نادرستی چنگ اندازی در امور سیاسی و از آن بدتر کارهای خودسرانه ی نظامی در کشوری دیگر را یکبار دیگر یادآور شده، فرجامِ کار را که می تواند پیامدهای شومی برای میهن مان دربر داشته باشد به آن رهبر دَبنَگ نابکار گوشزد کنم!
اگر یورش نزدیک به ۱۰ کشور یا شاید بیش تر به خاک سرزمینی دیگر و به هر بهانه ای ناشایست، غیرقانونی و تبهکارانه است، چنگ اندازی های رژیم تبهکار جمهوری اسلامی در خاک عراق یا هرجای دیگر نیز به همان اندازه ناشایست، غیرقانونی و تبهکارانه است و باید از آن پرهیز نمود. از آن بدتر، گفته های دَبَنگ دیگری از کارگزاران خیمه و خرگاه رهبری است که از این چنگ اندازی ها با برنام «صدور انقلاب» یاد کرده و نمی داند که از دیدگاه دانشورانه که جای سخنی افزوده تر درباره ی آن، اینجا نیست، انقلاب، صادرکردنی یا حتا کاشتنی نیست! بهترین نمونه ی دردناک آن، اندیشه و کردار نادرست «چه گوارا» در کاشتن انقلابی به شیوه ی انقلاب کوبا در کشوری دیگر از کشورهای «آمریکای لاتین» بود که شکست وی، گرچه هیچ چیز از منش انقلابی و دوست داشتنی وی به عنوان آدمی راستکردار در میان انقلابیون و مردم جهان نمی کاهد، بیش از شکستی فیزیکی در یک نبرد کوتاه چریکی، شکست چنان انگاره ی نادرستی بود. در کشور خودمان نیز نمونه ای از چنین برخوردی را دیرزمانی پیش گواه بوده ایم.
این را نیز ناگفته نگذارم که یاوه های آن کارگزار خیمه و خرگاه رهبر درباره ی «صدور انقلاب»، بیش از آن ریشخندآمیز است که بخواهم به آن بپردازم؛ تنها اشاره ای بود و بس! کدام انقلاب؟! انقلاب به اصطلاح اسلامی که اقتصادش مال خر و گاو است و یکی دیگر از آماج هایش، چادر کردن زنان و صیغه شدن های یکساعتی است؟! به این که انقلاب نمی گویند؛ انقلاب به این آرش است که دگرگونی و بهبود در وضع زندگی توده های زحمتکش، ستمدیدگان و رنجبران پدید آید! می بینید، چه شوخی های ریشخندآمیز و گزنده ای می کنند؟ بیشرم ها آرش کمابیش هر واژه یا زبانزدی را در کشورمان واژگون نموده اند؛ بگونه ای که حتا «مانند کون ملا پاک است!» نیز آرش و کاربرد خود را در میهن مان از دست داده است!
از این نیز که بگذریم، سخن بر سر کمک و یاری نرساندن به نیروهای هم اندیش و در یک راستای سیاسی در جاهای دیگر نیست! چنین کمک هایی راه هایی دیگر دارد که مهم تر از همه گسترش آگاهی و کمک به سازمان یابی نیروهای پیشرو از راه هایی ناسرراست بگونه ای است که چارچوب های پذیرفته شده ی جهانی را زیر پا نگذارد و گزک دست نیروهای امپریالیستی ندهد. همینجا به عنوان یک نمونه، پیشنهادی در میان می گذارم:
بجای نمایش های نیرو در خاک عراق و بزرگنمایی های دوسویه ی سرداری ساختگی در آنجا که هم رسانه های ایرانی و هم رسانه های امپریالیستی به آن دست می یازند، چرا در خاک سوریه و با اجازه ی دولت آن کشور برای آزادی بیش از ۵۰۰۰ زن و دختر جوان که حتا دخترکان خردسالی نیز برخلاف شریعت پذیرفته شده اسلام اهل سنت و شیعه از سوی اهریمنان «داعش» به بردگی جنسی واداشته شده اند، یک عملیات کماندویی برنامه ریزی نمی کنید و به اجرا درنمی آورید؟!
من آدمی مذهبی نیستم و به نیرویی بیرون و برتر از طبیعت به نام خدا، الله یا هر نام دیگری نیز باور ندارم؛ ولی چه تفاوتی می کند؟ حتا اگر چنین باوری داشتم با خود می گفتم:
اجر و ثواب رهایی آن زنان و دختران جوان کرد که پاره تن ما ایرانیان نیز هستند با هر کیش و آیینی که دارند، هزاران بار بیش تر از نمایش های نیرو زیر چتر پشتیبانی هوایی و زمینی «یانکی» ها در کشور عراق است! بماند و پیش تر در یادداشت های دیگری نیز به آن اشاره نموده ام که بازیچه ی دست امپریالیست های «یانکی» در عراق شدن از این ها فراتر و ننگی است بر دامن مردم ایران.
امیدوارم آنچه می نویسم و از دل و جان نیز برخاسته و از شما چه پنهان، در میان سرگیجه های گاه کشنده ام، آنگاه که اندکی کاهش می یابند با احساس مسوولیت و پاسخگویی در برابر مردم ایران و وجدان خود می نویسم، بر دل و جان هر آنکه جویی عقل در سر دارد و تن به سرسپردگی اربابان و بهره کشان ایران و جهان نداده، بنشیند!
با سرنوشت مردم ایران بازی نکنید و نگذارید که رژیمی تباه و فرسوده از درون، تنها برای رهایی خود و بیش تر از این ستون به آن ستون پریدن، شما و مردم ایران را به بازی بگیرند!
نگذارید کسانی که حتا دو گام جلوی پای خود را نیز نمی توانند ببینند و بشناسند با هر بار تصمیم گیری های نابجا و نادرست، میهن مان را به کام نیستی بکشانند!
گول چهره های آراسته و بزک کرده ی «ششلول بندهای دمکرات جهان» را نخورید! آن ها در همان آن که چاقوهای شان را تیز می کنند، برای مردم ایران شادباش نوروزی نیز می فرستند.
ب. الف. بزرگمهر ششم فروردین ماه ۱۳۹۴
http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_676.html
فرستاده ی عربستان به «ایالات متحد» در هماوندی با این یورش که از سوی امپریالیست های «یانکی» نیز از هرباره پشتیبانی می شود، در یک همایش خبری گفته است:
«عملیات برای پشتیبانی از دولت قانونی یمن و جلوگیری از گسترش جنبش ریشه دار ”حوثی“ انجام پذیرفته و کشور پادشاهی ”عربستان سعودی“، ”شورای همکاری کشورهای عرب خلیج“ و دیگر متحدان این گروهبندی به درخواست رییسجمهور قانونی یمن پاسخ دادهاند.»
تا آنجا که می دانم، دخالت نظامی در امور کشوری دیگر بر بنیاد قانون های پذیرفته شده جهانی در «سازمان ملت ها»، تنها آن هنگام قانونی است که:
الف. بگونه ای رسمی و مورد تایید «سازمان ملت ها» از سوی دولت رسمی کشور درخواست کننده انجام پذیرفته باشد؛ و
ب. کشور درخواست کننده از سوی کشور سوم یا جریان های تروریستی پشتیبانی شده از بیرون آن کشور، تهدید شده باشد.
با آنکه همه ی چالش های پیرامون یمن را بدرستی نمی دانم، برایم این اندازه روشن است که مورد «الف» اشاره شده در بالا که از سوی آن فرستاده ی رژیم عربستان سعودی گواه گرفته شده، تنها تا اندازه ای درست است؛ زیرا در کشور یمن از مدت ها پیش جریان های دوگانه ای در بخش های گوناگون خاک آن کشور فرمانروا بوده اند که ریشه در گذشته های دورتر و بخش شده ی آن کشور به دو نیمه ی «یمن جنوبی» و «یمن شمالی» دارند؛ بنابراین، گواه گرفتن «پشتیبانی از دولت قانونی یمن» که گویا به درخواست «رییسجمهور قانونی» (؟!) آن کشور انجام پذیرفته، گواهی سست و نادرست است؛ زیرا در هیچکدام از گزارش ها که ناچار شدم چند تایی از آن ها را بخوانم و همگی از روی همدیگر رونویسی شده اند، سخنی از تایید «سازمان ملت ها» به میان نیامده است. بماند که مسوولین ریز و درشت آن سازمان جهانی که هر روز نیز پوشالی تر از گذشته می شود، گماشتگان کشورهای امپریالیستی یا همانا «ششلول بندهای دمکرات جامعه جهانی» هستند؛ همان کشورهایی که با بهره برداری از ندانمکاری های سهمگین جمهوری تبهکار اسلامی و رهبر دَبَنگش که بیش از نوک دماغ خویش را نمی بیند و کشورهای وابسته و پلیدی چون عربستان سعودی و شیخک نشین های شاخاب پارس و دیگران، آتش جنگ میان آیین های گوناگون کیش اسلام با یکدیگر، میان یهود با اسلام و سایر کیش ها را برافروخته اند.
مورد «ب» اشاره شده در بالا، پایه و بنیادی در کشور یمن ندارد؛ و اگر داشته باشد، چنگ اندازی های همین کشورهای یورشگر همراه با «شیطان بزرگ» را دربرمی گیرد. اینکه رژیم جمهوری اسلامی تا چه اندازه در آنجا نقش آفرین بوده یا رسانه های آبزیرکاه باخترزمین، این نقش را تا چه اندازه با گزافه گویی و بزرگنمایی، برجسته نشان داده اند تا سپس ماهی های چاق و چله تری از آبِ گل آلود بگیرند، چندان آگاه نیستم؛ گرچه، امیدوارم کشورمان در رویدادهای درونی یمن کم ترین نقشی نداشته باشد. آماج من از نوشتن این یادداشت نیز همین نکته بوده است که با گواه گرفتن بهانه های ریشخندآمیز فرستاده ی عربستان در همایش خبری یادشده، نادرستی چنگ اندازی در امور سیاسی و از آن بدتر کارهای خودسرانه ی نظامی در کشوری دیگر را یکبار دیگر یادآور شده، فرجامِ کار را که می تواند پیامدهای شومی برای میهن مان دربر داشته باشد به آن رهبر دَبنَگ نابکار گوشزد کنم!
اگر یورش نزدیک به ۱۰ کشور یا شاید بیش تر به خاک سرزمینی دیگر و به هر بهانه ای ناشایست، غیرقانونی و تبهکارانه است، چنگ اندازی های رژیم تبهکار جمهوری اسلامی در خاک عراق یا هرجای دیگر نیز به همان اندازه ناشایست، غیرقانونی و تبهکارانه است و باید از آن پرهیز نمود. از آن بدتر، گفته های دَبَنگ دیگری از کارگزاران خیمه و خرگاه رهبری است که از این چنگ اندازی ها با برنام «صدور انقلاب» یاد کرده و نمی داند که از دیدگاه دانشورانه که جای سخنی افزوده تر درباره ی آن، اینجا نیست، انقلاب، صادرکردنی یا حتا کاشتنی نیست! بهترین نمونه ی دردناک آن، اندیشه و کردار نادرست «چه گوارا» در کاشتن انقلابی به شیوه ی انقلاب کوبا در کشوری دیگر از کشورهای «آمریکای لاتین» بود که شکست وی، گرچه هیچ چیز از منش انقلابی و دوست داشتنی وی به عنوان آدمی راستکردار در میان انقلابیون و مردم جهان نمی کاهد، بیش از شکستی فیزیکی در یک نبرد کوتاه چریکی، شکست چنان انگاره ی نادرستی بود. در کشور خودمان نیز نمونه ای از چنین برخوردی را دیرزمانی پیش گواه بوده ایم.
این را نیز ناگفته نگذارم که یاوه های آن کارگزار خیمه و خرگاه رهبر درباره ی «صدور انقلاب»، بیش از آن ریشخندآمیز است که بخواهم به آن بپردازم؛ تنها اشاره ای بود و بس! کدام انقلاب؟! انقلاب به اصطلاح اسلامی که اقتصادش مال خر و گاو است و یکی دیگر از آماج هایش، چادر کردن زنان و صیغه شدن های یکساعتی است؟! به این که انقلاب نمی گویند؛ انقلاب به این آرش است که دگرگونی و بهبود در وضع زندگی توده های زحمتکش، ستمدیدگان و رنجبران پدید آید! می بینید، چه شوخی های ریشخندآمیز و گزنده ای می کنند؟ بیشرم ها آرش کمابیش هر واژه یا زبانزدی را در کشورمان واژگون نموده اند؛ بگونه ای که حتا «مانند کون ملا پاک است!» نیز آرش و کاربرد خود را در میهن مان از دست داده است!
از این نیز که بگذریم، سخن بر سر کمک و یاری نرساندن به نیروهای هم اندیش و در یک راستای سیاسی در جاهای دیگر نیست! چنین کمک هایی راه هایی دیگر دارد که مهم تر از همه گسترش آگاهی و کمک به سازمان یابی نیروهای پیشرو از راه هایی ناسرراست بگونه ای است که چارچوب های پذیرفته شده ی جهانی را زیر پا نگذارد و گزک دست نیروهای امپریالیستی ندهد. همینجا به عنوان یک نمونه، پیشنهادی در میان می گذارم:
بجای نمایش های نیرو در خاک عراق و بزرگنمایی های دوسویه ی سرداری ساختگی در آنجا که هم رسانه های ایرانی و هم رسانه های امپریالیستی به آن دست می یازند، چرا در خاک سوریه و با اجازه ی دولت آن کشور برای آزادی بیش از ۵۰۰۰ زن و دختر جوان که حتا دخترکان خردسالی نیز برخلاف شریعت پذیرفته شده اسلام اهل سنت و شیعه از سوی اهریمنان «داعش» به بردگی جنسی واداشته شده اند، یک عملیات کماندویی برنامه ریزی نمی کنید و به اجرا درنمی آورید؟!
من آدمی مذهبی نیستم و به نیرویی بیرون و برتر از طبیعت به نام خدا، الله یا هر نام دیگری نیز باور ندارم؛ ولی چه تفاوتی می کند؟ حتا اگر چنین باوری داشتم با خود می گفتم:
اجر و ثواب رهایی آن زنان و دختران جوان کرد که پاره تن ما ایرانیان نیز هستند با هر کیش و آیینی که دارند، هزاران بار بیش تر از نمایش های نیرو زیر چتر پشتیبانی هوایی و زمینی «یانکی» ها در کشور عراق است! بماند و پیش تر در یادداشت های دیگری نیز به آن اشاره نموده ام که بازیچه ی دست امپریالیست های «یانکی» در عراق شدن از این ها فراتر و ننگی است بر دامن مردم ایران.
امیدوارم آنچه می نویسم و از دل و جان نیز برخاسته و از شما چه پنهان، در میان سرگیجه های گاه کشنده ام، آنگاه که اندکی کاهش می یابند با احساس مسوولیت و پاسخگویی در برابر مردم ایران و وجدان خود می نویسم، بر دل و جان هر آنکه جویی عقل در سر دارد و تن به سرسپردگی اربابان و بهره کشان ایران و جهان نداده، بنشیند!
با سرنوشت مردم ایران بازی نکنید و نگذارید که رژیمی تباه و فرسوده از درون، تنها برای رهایی خود و بیش تر از این ستون به آن ستون پریدن، شما و مردم ایران را به بازی بگیرند!
نگذارید کسانی که حتا دو گام جلوی پای خود را نیز نمی توانند ببینند و بشناسند با هر بار تصمیم گیری های نابجا و نادرست، میهن مان را به کام نیستی بکشانند!
گول چهره های آراسته و بزک کرده ی «ششلول بندهای دمکرات جهان» را نخورید! آن ها در همان آن که چاقوهای شان را تیز می کنند، برای مردم ایران شادباش نوروزی نیز می فرستند.
ب. الف. بزرگمهر ششم فروردین ماه ۱۳۹۴
http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_676.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر