گفتگوی دو لات اسلام پیشه در کنار دیوار خانه ای که قرار بود از آن بالا بروند
آن دو پیش تر خانه ای که در آن زنی تنها زندگی می کند را نشان کرده و بارها درباره ی وی که خوش بر و رو نیز هست، گفتگوهایی داشته اند. این گفتگوها که زمینه ای روانی برای انجام کاری نابکارانه، هسته ی آن را دربرمی گیرد، ناخودآگاه رنگی از جانبداری های تند (تَعَصُّب) مذهبی و پایمال کننده ی هوده ی زن بخود می گیرد؛ جانبداری هایی برخاسته از زمینه های اجتماعی و "فرهنگ" وامانده ی لایه های اجتماعی کم و بیش گسترده ای از «لُمپن پرولتاریا» که رژیم تبهکار دزدان اسلام پیشه، همواره به آن ها دامن زده و می زند.
برای آن دو لات، نام هایی برنگزیده ام و نیازی به آن نیز نیست؛ نمونه های آن دو در جامعه ی ایران کم نیستند.
لات نخست که از قد و قواره ای بلندتر از دیگری برخوردار است و خود، در انجام چنان تبهکاری پیشگام بوده و به دیگری پیشنهاد داده:
ـ خب! من دستام بلندتره، قلاب بگیر تا برم بالا.
لات دومی:
ـ می دونم آتشت خیلی تنده و دلت چقدر جوش می زنه؛ ولی اینجوری کار تمیز و پاکیزه ای نیس!
ـ چطو؟! مگه راه دیگه ای هم هس؟!
ـ مگه آقا نگفت که «آتش به اختیار به معنای کار فرهنگی خودجوش و تمیزه»؟
ـ خُب؟!
ـ خُبُ و زهر مار! معناش اینه که شعله ی فتیله رو باس [بایست] کمی پایین بکشی و کار فرهنگی بکنی!
ـ کار فرهنگی کدومه؟! چرا کُ. می گی؟!
ـ بجای بالا رفتن از دیوار، بهتره بریم زنگ خونه رو بزنیم؛ اینجوری تمیزتره و تو چشم هم نمی زنه ...
ـ خُب که چی؟!
ـ هیچی! وقتی درُ باز کرد، بهش می گیم: خانوم اومدیم شما رو تمیز بکنیم! (هر دو لات می خندند) ... اینجوری یخورده هم می گیریمش و گیجش می کنیم ... (بار دیگر می خندند و پیشنهاد تا اندازه ای مورد پسندِ لات نخست که آماده ی از دیوار بالا رفتن است، قرار می گیرد).
ـ خُب اگه قبول نکرد، چی؟!
ـ اولا تا بیاد بفهمه، طول داره. اگر هم قبول نکرد، اونوقت دیگه تقصیر خودشه و گناه از گردن ما برداشته می شه ... ثانیا بعدن هم کسی چیزی نمی تونه بگه؛ ما فقط گفته ایم: اومدیم تمیز کنیم؛ همین! اینجوری بهتره و خدا هم پشت و پناه ماس [ماست]؛ نترس، بیا!
ـ بزن، بریم! ...
ب. الف. بزرگمهر ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۶
آن دو پیش تر خانه ای که در آن زنی تنها زندگی می کند را نشان کرده و بارها درباره ی وی که خوش بر و رو نیز هست، گفتگوهایی داشته اند. این گفتگوها که زمینه ای روانی برای انجام کاری نابکارانه، هسته ی آن را دربرمی گیرد، ناخودآگاه رنگی از جانبداری های تند (تَعَصُّب) مذهبی و پایمال کننده ی هوده ی زن بخود می گیرد؛ جانبداری هایی برخاسته از زمینه های اجتماعی و "فرهنگ" وامانده ی لایه های اجتماعی کم و بیش گسترده ای از «لُمپن پرولتاریا» که رژیم تبهکار دزدان اسلام پیشه، همواره به آن ها دامن زده و می زند.
برای آن دو لات، نام هایی برنگزیده ام و نیازی به آن نیز نیست؛ نمونه های آن دو در جامعه ی ایران کم نیستند.
***
لات نخست که از قد و قواره ای بلندتر از دیگری برخوردار است و خود، در انجام چنان تبهکاری پیشگام بوده و به دیگری پیشنهاد داده:
ـ خب! من دستام بلندتره، قلاب بگیر تا برم بالا.
لات دومی:
ـ می دونم آتشت خیلی تنده و دلت چقدر جوش می زنه؛ ولی اینجوری کار تمیز و پاکیزه ای نیس!
ـ چطو؟! مگه راه دیگه ای هم هس؟!
ـ مگه آقا نگفت که «آتش به اختیار به معنای کار فرهنگی خودجوش و تمیزه»؟
ـ خُب؟!
ـ خُبُ و زهر مار! معناش اینه که شعله ی فتیله رو باس [بایست] کمی پایین بکشی و کار فرهنگی بکنی!
ـ کار فرهنگی کدومه؟! چرا کُ. می گی؟!
ـ بجای بالا رفتن از دیوار، بهتره بریم زنگ خونه رو بزنیم؛ اینجوری تمیزتره و تو چشم هم نمی زنه ...
ـ خُب که چی؟!
ـ هیچی! وقتی درُ باز کرد، بهش می گیم: خانوم اومدیم شما رو تمیز بکنیم! (هر دو لات می خندند) ... اینجوری یخورده هم می گیریمش و گیجش می کنیم ... (بار دیگر می خندند و پیشنهاد تا اندازه ای مورد پسندِ لات نخست که آماده ی از دیوار بالا رفتن است، قرار می گیرد).
ـ خُب اگه قبول نکرد، چی؟!
ـ اولا تا بیاد بفهمه، طول داره. اگر هم قبول نکرد، اونوقت دیگه تقصیر خودشه و گناه از گردن ما برداشته می شه ... ثانیا بعدن هم کسی چیزی نمی تونه بگه؛ ما فقط گفته ایم: اومدیم تمیز کنیم؛ همین! اینجوری بهتره و خدا هم پشت و پناه ماس [ماست]؛ نترس، بیا!
ـ بزن، بریم! ...
ب. الف. بزرگمهر ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر