بر پایه ی نوشته های تاریخی، ژولیوس سزار، یکی از فرمانروایان رومی، پیش از آغاز هر جنگی با دشمن یا در هنگامه ی جنگی که بالا گرفته و به گاهِ سرنوشت ساز رسیده بود، در ارابه ی خویش می نشست؛ راه های گوناگون پیروز شدن را می سنجید و درباره ی هر کدام، گاه زمانی دراز می اندیشید و سپس دست از اندیشیدن می شست و با دلاوری به پیشواز آینده می شتافت. یک بار که وی بر یکی از دشمنان خویش در «آسیای کوچک» (ترکیه کنونی) به آسانی پیروز شده بود، درباره ی آن پیروزی به نوشتن سه واژه بسنده نمود:
«آمدم؛ دیدم؛ پیروز شدم.»۱
ناگفته نماند که کارنامه ی این سردار تیزهوش و کاردانِ تاریخی، رویهمرفته انباشته از پیروزی های کوچک و بزرگ در جنگ های گوناگون بوده است. با خود می اندیشیدم با همه ی بیجا بودن سنجش وی با کسی چون «آقا بیشعور نظام»، چنانچه کارنامه ی این یکی را فشرده کنیم، چگونه از آب درخواهد آمد. هرچه کوشیدم، نتوانستم آن را در سه واژه بچکانم و با چشم پوشی های بسیار، کم تر از چهار واژه از آب در نیامد:
«آمدیم؛ قاپیدیم؛ تیزیدیم؛ وادادیم.»۲
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ تیر ماه ۱۳۹۶
پی نوشت:
۱ ـ گُرته ی نوشته از کتاب «تاریخ دنیای قدیم»، «ف. پ. کوروفکین»، برگردانِ غلامحسین متین، برگرفته شده است.
۲ ـ چون وی خود را سزاوار یا ناسزاوار، همیشه ما می داند و ما می خواند، اینگونه نوشتم. برای وی نیز بد نیست؛ زیرا هم بار سنگینش با آن یکی، نامور به «امام راحل»، بخش می شود و هم از دیدگاه تاریخی، دربرگیرنده تر است و همه ی کوسه کوزه ها بر سر وی نمی شکند. همچنین به پاس آن فرمانروای کاردان تاریخی، ناگزیر به کاربرد واژه های شیواتری شدم.
«آمدم؛ دیدم؛ پیروز شدم.»۱
ناگفته نماند که کارنامه ی این سردار تیزهوش و کاردانِ تاریخی، رویهمرفته انباشته از پیروزی های کوچک و بزرگ در جنگ های گوناگون بوده است. با خود می اندیشیدم با همه ی بیجا بودن سنجش وی با کسی چون «آقا بیشعور نظام»، چنانچه کارنامه ی این یکی را فشرده کنیم، چگونه از آب درخواهد آمد. هرچه کوشیدم، نتوانستم آن را در سه واژه بچکانم و با چشم پوشی های بسیار، کم تر از چهار واژه از آب در نیامد:
«آمدیم؛ قاپیدیم؛ تیزیدیم؛ وادادیم.»۲
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ تیر ماه ۱۳۹۶
پی نوشت:
۱ ـ گُرته ی نوشته از کتاب «تاریخ دنیای قدیم»، «ف. پ. کوروفکین»، برگردانِ غلامحسین متین، برگرفته شده است.
۲ ـ چون وی خود را سزاوار یا ناسزاوار، همیشه ما می داند و ما می خواند، اینگونه نوشتم. برای وی نیز بد نیست؛ زیرا هم بار سنگینش با آن یکی، نامور به «امام راحل»، بخش می شود و هم از دیدگاه تاریخی، دربرگیرنده تر است و همه ی کوسه کوزه ها بر سر وی نمی شکند. همچنین به پاس آن فرمانروای کاردان تاریخی، ناگزیر به کاربرد واژه های شیواتری شدم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر