خبر زیر از برخی سویه ها بسیار دردناک و شایان درنگ است؛ باز
هم خودکشی بویژه در میان جوانان بگونه ای جهشی افزایش چشمگیری یافته و دامنه ی آن
کمابیش نوجوانان و حتا گاه کودکان را نیز دربرگرفته است؛ بگمانم چون و چرای آن،
روشن تر از آن است که بخواهم در اینجا به آن بپردازم و در چارچوب این یادداشت کوچک
نیز نمی گنجد؛ تنها اشاره ای است و بس! با این همه، نمونه ی زیر چشمگیرتر و گواه
آشکار بلای جانسوزی است که بر سر مردم و بوِیژه جوانان ایران آورده اند:
روز یکشنبه، هفتم آبان ماه ۱۳۹۶، محمد علیجانی، دانشجوی
دارنده ی نشان زرّین المپیاد ادبی کشور در دانشگاه بهشتی، خود را از بالای ساختمان
دانشکده حقوق دانشگاه تهران پرت کرد و در راه بیمارستان جان باخت.
از «گوگل پلاس» با
ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
بلای جانسوزی که با
پدرسوختگی هرچه بیش تر و با دستیازی به بهانه های ریشخندآمیز و گستاخانه ای چون
بازی با «نهنگ آبی» از پاسخگویی به آن سر بازمی زنند. آیا درباره ی این یکی: «دانشجوی
دارنده ی نشان زرّین المپیاد ادبی» نیز می توان بازی با «نهنگ آبی» را بهانه نمود؟!
گرچه، آن رهبر پوشالی به اندازه ای پررو و دریده است که برای این یک نیز
بهانه ای دیگر خواهد تراشید:
خوب! وقتی نهنگ آبی داریم به یک معنا نهنگ خشکی هم داریم!
کسی چه می داند شاید با چنین نهنگی بازی کرده و به سرش زده تا خودش را پرت کند؟!
ما که کف دست مان را بو نکرده ایم ...
... ولی آیا «نهنگ های خشکی» در این ولایت تیره روز، همین
مردک بی پدر مادر و دیگر کلان دزدان اسلام پیشه نیستند؟
ب. الف. بزرگمهر هفتم آبان ماه ۱۳۹۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر