اگر درویش خان در دوره
ی «آقا بیشعور نظام» پا به جهان می نهاد ...
در روز دوم آذرماه ۱۳۰۵،
درویشخان، استاد برجسته ی تار درگذشت. غلامحسین، فرزند حاجی بشیر نامور به «درویشخان»
در سال ۱۲۵۱ خورشیدی زاده شد. پدرش سهتار مینواخت و چون به موسیقی دلبسته بود،
پسرش را به رشته ی موسیقی آموزشگاه «دارالفنون» فرستاد. درویشخان، تار را نزد «آقا
حسینقلی» آموخت و پس از سال ها در نواختن تار و بویژه سه تار مهارت یافت و بهترین
شاگرد استاد خود شد ... (از گوگل پلاس و «ویکی پدیا پارسی»)
با خود می اندیشم:
اگر «درویش خان» در دوره ی
«آقا بیشعور نظام» پا به جهان می نهاد، باز هم همین راه را می پیمود و استاد برجسته
ی تار و سه تار می شد؟ بیگمان، نه! آدم ها نه تنها فرآورده ی پدر و مادر که بیش از آن، فرآورده ی دوران اجتماعی ـ اقتصادی خویش هستند. شاید چیزی مانند
آنچه در زیر آورده ام، رخ می داد و پدری که خود انگ و نشان روزگارِ تازه بر جان و
روانش نشسته و از رنگی به رنگِ دگر درآمده به پسر بچه اش که چوبی بلند یافته و با
آن به پندار خود تار می نوازد با تندی می گوید:
ـ این کارها یعنی چه؟ می
خواهی لَهو و لَعَب بیاموزی و بزرگ که شدی با مشتی قِرتی و رقاص، سر مردم را گرم
کنی؟! تو باید قرآن بخوانی تا در هر دو جهان رستگار شوی، بابام جان! همین فردا ترا
نزد استاد طوسی گندمکار* می برم که قرآن را
از برّ است و نوایی خوش نیز دارد. بلند شو و آن چوب را هم دور بینداز! اگر یکبار
دیگر ببینم، چوبی در دست گرفته ای و به خیال خودت تار و سه تار و اینا می
نوازی، پوستت را می کنم! ...
ب. الف. بزرگمهر دوم آذر ماه ۱۳۹۶
* پدر، نام درستِ خانوادگی "استاد"
که «گندم نژاد» است را نادرست بر زبان می آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر