دو برگردان کوتاه، برگرفته از دو کتاب مذهبی به زبان عربی است که چگونگی راهپیمایی به سوی گور امام حسین را از زبان امام صادق بازگو می کند:
کردارهایی بادآور «مناسک حج» و «چرخیدن به دور خانه خدا» در کعبه!
به درستی یا نادرستی فرموده های آن امام و وعده هایی که به نمایندگی از سوی خداوند به بازدید کنندگان از گور آن امام شهید داده یا سپارش می کند، کاری ندارم. تنها دو نکته، چشمم را می گیرد:
«... پاى برهنه، بسان بنده ای خوار راه برو»؛ و
«گام هایت را کوتاه بردار؛ زیرا خداوند متعال به ازای هر گام، یک حجّ و یک عُمره برای تو می نویسد ...»
«... پاى برهنه، بسان بنده ای خوار راه برو»؛ و
«گام هایت را کوتاه بردار؛ زیرا خداوند متعال به ازای هر گام، یک حجّ و یک عُمره برای تو می نویسد ...»
با خود می اندیشم:
چرا بسان بنده؟ و آن هم بنده ای سرافکنده؟! مگر هرکس که آن هنگام به زیارت آن امام می رفته از نوادگان مردم کوفه بوده که وی را به آمدن و بازستاندن تخت خلیفه گری دلگرم نمودند و سپس دستش را در حنا گذاشته، رهایش کردند؟! و فراموش نکنیم که میان این امام و آن امام، دستِکم ۶۰ سال فاصله باید باشد؛ و آیا آن ها که در پی آمده و می آیند، باید چوبِ گناهِ مردمِ کوفه ی آن هنگام را بخورند؟!
چرا بسان بنده؟ و آن هم بنده ای سرافکنده؟! مگر هرکس که آن هنگام به زیارت آن امام می رفته از نوادگان مردم کوفه بوده که وی را به آمدن و بازستاندن تخت خلیفه گری دلگرم نمودند و سپس دستش را در حنا گذاشته، رهایش کردند؟! و فراموش نکنیم که میان این امام و آن امام، دستِکم ۶۰ سال فاصله باید باشد؛ و آیا آن ها که در پی آمده و می آیند، باید چوبِ گناهِ مردمِ کوفه ی آن هنگام را بخورند؟!
انگیزه ی حسابگرانه ی آن حضرت برای کوتاه گام برداشتن، ناخودآگاه، سیب زمینی سرخ کرده های مادرم را زنده می کند که به هر انگیزه ای و بگمانم بیش تر اقتصادی، دست بالا به اندازه ی یک سیب زمینی کوچک که سرخ کرده ی آن را در کودکی بسیار دوست داشتم از آنِ من می شد و هر بار می دیدم که سهمِ من، برخلاف سهم بچه های بزرگ تر خانواده به تکه های رویهمرفته ریزی بخش شده اند؛ شاید به این انگیزه که بیش تر به دیده ی کودکی خردسال بیاید! اندکی سیب زمینی سرخ کرده که ته بشقاب آن را نیز می لیسیدم و ناخودآگاه با گردنی کج ـ تا اندازه ای بسان سرافکندگی سپارش شده ی از سوی آن حضرت! ـ به سراغ بشقاب خواهر بخشایشگرم کشیده می شدم که سه سالی از من بزرگ تر است. نمی دانم؛ شاید مادرم مرا نه کودک که کودن می انگاشت!
ب. الف. بزرگمهر ششم آذر ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/11/blog-post_853.html
***
برگردان نخست:
از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
كسى كه پياده به زيارت گورر حسين بن علی عليه السّلام برود، خداوند متعال به هر گامى كه بر مى دارد، هزار حسنه برايش ثبت و هزار گناه از وى ناپدید مى فرمايد و هزار درجه جایگاهش را بالا مى برد؛ پس فرمود:
هنگامی که به رود فرات وارد شدى، نخست غسل كن! سپس كفش هايت را بر گردنت آويزان کن و پاى برهنه، بسان بنده ای خوار راه برو.۱
برگردان دوم:
گام هایت را کوتاه بردار؛ زیرا خداوند متعال به ازای هر گام، یک حجّ و یک عُمره برای تو می نویسد و با قلب ترسیده (خاشع) و چشم گریان، راه را بپیما و این زمزمه (اذکار) را در راه بسیار بگو:
«تکبیر»، «تهلیل» (لا اله الا اﷲ گفتن)، «ستایش خداوند»، «صلوات بر پیامبر صلّی الله علیه و آله»، «صلوات بر حسین بن علی علیه السلام»، «لعن بر دشمنان حسین بن علی السلام»، و «تبرّی (دوری جستن) از کسانی که کشتن حسین بن علی علیه السلام را بنیان نهادند.۲
هر دو از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
پانوشت:
۱ ـ عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ هُوَ يَقُولُ: مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ علیه السلام مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ؛ فَإِذَا أَتَيْتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ، وَ عَلِّقْ نَعْلَيْكَ وَ امْشِ حَافِياً، وَ امْشِ مَشْيَ الْعَبْدِ الذَّلِيل.
(كامل الزيارات، ص ۱۳۳)
۲ ـ وَ قَصِّرْ خُطَاكَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَكْتُبُ لَكَ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حِجَّةً وَ عُمْرَةً، وَ سِرْ خَاشِعاً قَلْبُكَ، بَاكِيَةً عَيْنُكَ، وَ أَكْثِرْ مِنَ التَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِ صلّی الله علیه و آله، وَ الصَّلَاةِ عَلَى الْحُسَيْنِ خَاصَّةً، وَ الْعَنْ عَلَى مَنْ قَتَلَهُ، وَ الْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ ذَلِكَ عَلَيْه.
(مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۷۱۸ - ۷۱۹)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر