تصویری که به پیوست می بینید، غلامعلی جعفرزاده ایمنآبادی، نماینده
ی گماشته شده به نام مردم رشت در مجلس فرمایشی از سوی «خیمه و خرگاه نظام» است که
همین چند روز پیش به شَوَند درخواست حقوق بیش تر برای خود و دیگر بیکارگان و بله
قربانگویان تمرگیده در آنجا و نیز کارهای انجام نداده اش، مردم رشت ،«سنگِ پا» به
وی پیشکش دادند. اینجانب نیز به پاس آن مردم هوشمند و آزاده، فرنامِ برازنده ی «آقای
سنگِ پا» به کونش می بندم.
«آقای سنگ پا» که گویا دستیار ریاست یک گروهبندی (فراکسیون)
در آن مجلس با نام شگرفِ «فراکسیون نخست مستقلین ولایی» نیز هست به هر شَوَندی که
بر من روشن نیست و می تواند از خود شیرینی برای برادر تازی ـ انگلیسی تمرگیده بر
ریاست آنجا گرفته تا همراهی با بیشینه گَلّه (گَلّه ی اکثریت) برای کوبیدن کَمینه گله
ی (گَلّه ی اقلّیت) خرگاه را دربر گیرد، در سخنرانی اش در همانجا بخت و وقت را
غنیمت شمرده تا همه ی کاسه کوزه های چرایی و چگونگیِ جنبش مردم ایران را بر سر
«تندروها و دلواپسان» بشکاند. گزیده ای از گفته های وی چنین است:
«آنچه مسلم است، حرف مردم حق است و دولتها باید دولت
رفاه بوده و به فکر رفاه مردم باشند. فکر میکنم اتفاقاتی
که افتاد، منجر به آن خواهد شد که مجلس در بحث بودجه و همچنین در بحث هدفمندی با
وسواس بیشتری نسبت به تصویب لایحه بودجه و بویژه حذف یارانهبگیران اقدام خواهد
کرد.
مساله این است که طی روزهای اخیر تندروها و دلواپسان در
سخنرانیهای خود به بهانه تخریب دولت روحانی، بالا تا پایین نظام را زیرسوال
برده و مورد انتقاد قرار دادند و وقتی شهروندان وارد این سخنرانیها میشوند
با این مواجه میشوند که همه دزد هستند، همه خراب کرده و هیچچیز سر جای خود نیست؛
آیا واقعیت مملکت این است؟ آیا اگر از دولتی خوشمان نمیآید باید اصل و اساس جمهوری
اسلامی را زیرسوال ببریم؟!
هماکنون شعارها و بیانات افرادی که در میان تجمعکنندگان
حضور دارند، اظهارات همین افراطیونی است که خود را انقلابی میدانند. این دلواپسان
باید بدانند با این رویه ریشه دولت را تخریب نمیکنند، بلکه ریشه و اساس نظام را
مورد هجمه قرار میدهند و با این رویکردها نظام را به چالش میکشند.
شاهد بودیم دلواپسان به بهانه حقوقهای نجومی چقدر سر و صدا
کرده و ملت را نسبت به انقلاب و نظام بدبین کردند و سستی و کاهلی بانک مرکزی درحل
مشکلات موسسات مالی نابخشودنی است؛ چرا که خسارتهای زیادی به ما وارد کرده و
امروز کار بهجایی رسیده که کسی ۴۰ سال پول و ثروت مملکت را دزدیده و رفته یا
کسانی در ۸ سال دفاع مقدس ستون پنجم دشمن بوده و گرای سربازان ما را به دشمن میدادند،
از آن طرف مرزها دلسوز مردم شدهاند.
مردم دیگر نگران گرانیها نباشند؛ چرا که مجلس برنامهای
برای افزایش قیمت حاملهای انرژی ندارد و قول میدهیم در بحث هدفمندی یارانهها هیچ
نیازمندی را از قلم نیاندازیم. به بیان دیگر این تجمعات
پیامی از سوی مردم بود که این پیام اکنون از جانب مجلس و دولت دریافت شده است و
نیاز به نگرانی نیست و ضرورتی به ادامه تجمعات نیست.
امیدواریم کسانی که عامل ناراضیتراشی هستند، سر عقل آمده و
با همراهی هم، کشتی انقلاب را به سرمنزل مقصود برسانیم.»۱
«آقای سنگ پا» بی هیچ گمان و گفتگو، درست دریافته که «اصل و
اساس جمهوری اسلامی» به چالش کشیده شده و این نخستین بار نیز نیست؛ ولی اینکه چنین
چالشی، چه از سرِ خریّت یا بگمان نیرومندتر، مردم فریبی و در سایه نهادنِ «دولت
زهدان اجاره ای» به سخنرانی ها و هیاهوی حساب شده و بودارِ۲ بگفته ی وی: «تندروها و دلواپسان» هماوند شود، برداشتی
کوته بینانه و بس نادرست است. این توده های میلیونی مردم ایران اند که نه تنها
نظامِ سگ مذهب اسلام پیشگان را به چالش کشیده اند که می خواهند بالا پایین آن را
نیز یکی کنند. بر بنیاد گفته های خود «آقای سنگ پا» در سخنرانی یاد شده، از انتقاد
و بهبود (اصلاح) و اینا سخن به میان آوردن به شوخی بیمزه ای می ماند:
«... سستی و کاهلی بانک مرکزی
در حل مشکلات موسسات مالی نابخشودنی است؛ چرا که خسارتهای زیادی به ما وارد کرده
و امروز کار بهجایی رسیده که کسی ۴۰ سال پول و ثروت مملکت را دزدیده و رفته
یا کسانی در ۸ سال دفاع مقدس ستون پنجم دشمن بوده و گرای سربازان ما را به دشمن میدادند،
از آن طرف مرزها دلسوز مردم شدهاند» و مگر تنها همان یک تن است که پول و
سرمایه ی کلانی بار زده و برده است؟ افزون بر آنکه سخن به میان آوردن از «ستون
پنجم دشمن ... از آن طرف مرزها» نیز در خوش بینانه ترین برخورد، نشانه ی
کودنی است؛ زیرا «ستون پنجم» تنها آنگاه که این سوی مرز باشد از آرش و مانش
برخوردار می شود؛ همه ی آنان که آن سوی مرز، دلسوز مردم شده اند را نیز نمی توان
دشمن آنان بشمار آورد. چه بسا آدم های پاک باخته ای که کار و زیست و خورد و خوراک
روزانه و حتا تندرستی خود را نیز در راه پیشبرد آرمان های انقلابی و مردمی به آرش
راستین آن زیر پا نهاده و در راه رهایی میهن شان از چنگ رژیمی ایران بربادده،
شبانه روز می کوشند. چنین مرزبندی هایی، جز یاوه گویی های پیش پا افتاده و تاریخ
مصرف گذشته بیش نیست که سال ها پیش تر بر زبان کژدم گزیده ی «بصیرت العظما» یا
همانا «آقا بیشعور نظام» رانده شد و تنها اندکی پس از آن، نادرستی خود را نشان داد
و پایور نمود. دوست و دشمن مردم، هم درون و هم برون کشور جای دارند. بنابراین،
کوشش برای دادن نشانی نادرست، کاری بیهوده است و هم اکنون، اگر نگویم همه، بسیاری از
مردم ایران و حتا جهان نیک می دانند که سر تا پای دَم و دستگاه دیوانسالاری رژیم
دزدان اسلام پیشه که بگونه ای ریشخندآمیز «ولایت» نام گرفته، انباشته از خبرچینان،
زنهارخواهان و کلان دزدانی است که گُزیده تر برند کالا!
به این ترتیب، سخن بر سرِ سرنگونی رژیمی است که بر بنیاد
کارکرد نزدیک به چهار دهه ی آن، انگ و نشانِ تبهکارترین رژیم تاریخ ایران را بر
پیشانی داغ بسته ی خود دارد؛ واقعیتی که آن را به هیچ رو نمی توان نادیده گرفت و شست
و پاک نمود یا در آن دست برد:
واقعیتی به حقیقت پیوسته و در متن تاریخ نقش بسته!
از این ها گذشته، مگر «دولت زهدان اجاره ای»، بخشی از رژیم
سگ مذهب اسلام پیشگان نیست که «آقای سنگ پا» چنین فرمولبندی سفسطه آمیز و
نیرنگبازانه ای را بکار برده است:
«... به بهانه تخریب دولت روحانی،
بالا تا پایین نظام را زیرسوال برده و مورد انتقاد قرار دادند»؟!
اینکه توده های مردم ایران، بدرستی بازو یا بالِ «اسلام
پیشگانِ بورژوا لیبرال» و دولت نماینده شان، نامور به «زهدان اجاره ای» را در کُلِّ
«رژیم ولایت فقیه»، آماج پرخاش های خویش قرار داده و همراه با آن، کُل «رژیم ولایت
فقیه» را به چالش کشیده و خواهان سرنگونی آن هستند، نشانه ای از هوشمندی فراوان شان
و مایه ی بالندگی و سرفرازی هر ایرانی پاکدامن و میهن پرستی است. شعارهای مردم در
چند شبانه روز گذشته، بخوبی نشانگر این هوشمندی و آن خواست است؛ از «مرگ بر جمهوری
اسلامی!» و «مرگ بر دیکتاتور!» گرفته تا «اسلام را پله کردند، مردم را ذله کردند»
و «سید علی حیا کن، مملکت را رها کن!» و بویژه: «می میریم، می میریم، ایران را پس
می گیریم» که این واپسین شعار، نشان از آگاهی گسترش یافته ی مردمی دارد که نیک می
دانند با رژیم و دولتی دستیار و نوکر سرسپرده ی بیگانگان و فشرده ی سخن: ضد ملی و
زنهارخواه سر و کار دارند. در اینجا، سخن بر سر بهانه جویی مردم در کار نیست؛ آن
ها می بایستی دشمنان ایران در کانونمندترین نقطه ی آن را آماجِ خشم سپندینه ی خویش
قرار می دادند و از دید من، بسیار درست، همانجایی را نشانه گرفتند که «آقای سنگ
پا» در همین سخنرانی، آشکار و پنهان به پشتیبانی از آن برخاسته است.
کوچک نمودن آنچه مردم در خیابان های بسیاری شهرها فریاد زدند
ـ و برجسته ترین نمونه های آن ها را در بالا یادآور شدم ـ و گنجاندن شان در خواست
های اقتصادی که در سخنان «آقای سنگ پا» چنین بازتابی یافته:
«آنچه مسلم است، حرف مردم حق است و دولتها باید دولت
رفاه بوده و به فکر رفاه مردم باشند. فکر میکنم اتفاقاتی
که افتاد، منجر به آن خواهد شد که مجلس در بحث بودجه و همچنین در بحث هدفمندی با
وسواس بیشتری نسبت به تصویب لایحه بودجه و بویژه حذف یارانهبگیران اقدام خواهد
کرد.»، افزون
بر آنکه نشانه های روشن واپس نشینی رژیم از سیاست های دستور داده شده از سوی
نهادهای اقتصادی کشورهای امپریالیستی چون «بانک جهانی» و «صندوق جهان پول» را به
نمایش می نهد، در خوش بینانه ترین برخورد، نشانه ای از نادانی و خودفریبی «آقای
سنگ پا»ست؛ گرچه در اینجا دشوار بتوان خوش بینانه برخورد نمود؛ زیرا وی، چنانچه از
ترس آفتابی شدن میان توده های مردم در خیابان ها، شعارهایی چون «مرگ بر جمهوری
اسلامی!»، «مرگ بر دیکتاتور!» و «می میریم، می میریم، ایران را پس می گیریم» را نشنیده
باشد، در رسانه های همگانی و نامور به «اجتماعی» دیده و شنیده است. افزون بر این و
از دیدگاه تاریخی، چنانچه خواست توده های مردم، تنها در چارچوب های اقتصادی می گنجید،
چه نیازی به سرنگونی رژیم شاه گوربگور شده و پایان بخشیدن به «خاور خودکامگی
دیرینه پا» بود؟! این نکته ای شایان درنگ است که در اینجا به آن بیش تر نمی
پردازم. این نیز بماند که خواست های اقتصادی به نوبه ی خود و در چارچوب هایی بسته
به اندازه ی دربرگیرندگی آن ها، سیاسی نیز هستند؛ درست همانگونه که هر یک از خواست
های رستایی (صنفی) کارگران در هر جایی از چارچوب سیاسی ویژه ی خویش نیز برخوردار
است..
«آقای سنگ پا» سپارش نموده و سوگند یاد کرده است که:
«مردم دیگر نگران گرانیها نباشند؛ چرا که مجلس برنامهای
برای افزایش قیمت حاملهای انرژی ندارد و قول میدهیم در بحث هدفمندی یارانهها هیچ
نیازمندی را از قلم نیاندازیم. به بیان دیگر این تجمعات
پیامی از سوی مردم بود که این پیام اکنون از جانب مجلس و دولت دریافت شده است و
نیاز به نگرانی نیست و ضرورتی به ادامه تجمعات نیست.»
«آقای سنگ پا»، بیگمان این زبانزد که می گوید: «توبه ی گرگ،
مرگ است» را شنیده و آرش آن را نیک می داند. با این همه به نمایندگی و از زبان همه
ی دزدان اسلام پیشه که تاکنون، آزمون های پی در پی ـ و از آن میان، بتازگی در «نیشکر
هفت تپه» ـ پشت سر نهاده و بارها سوگند یاد نموده و هر بار، سوگندشان را شکسته اند،
باز هم به مردم بجان آمده از فشارهای اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی سپارش می کند که
پیام تان را گرفتیم؛ بفرمایید به خانه های تان برگردید! مردم که مغز خر نخورده اند
که چنین یاوه گویی ها را بگوش بگیرند و در مورد خود وی، دو گزینه ی بسیار ناهمتا و
۱۸۰ درجه روبروی هم از کار درمی آید:
یا گاگول مغز خر خورده ای است یا همان «آقای سنگ پا» که از
رو نمی رود که بگمانم همین دومی، درست باشد. شَوَندی دیگر بر شناخت باریک مردم رشت
از این گماشته ی فرومایه به نام آن ها در خرگاهِ مجلس!
به هر رو با همه ی به دست و پا افتادن های این نماینده ی
فرمایشی و دیگر پادوهای رژیم برای بگفته ی وی: «به سرمنزل مقصود رساندن کشتی
انقلاب» که چیزی جز بازی ریشخندآمیزی با واژه ها نیست، دست و پا زدن های رژیم
تبهکار برای پرشی دیگر از این ستون به ستونی دیگر به پایان خود نزدیک تر شده است.
پیام هوشمندانه ی توده های مردم ایران در همه جا روشن تر از آن است که بتوان آن را
چون دوره ی شاه گوربگور شده به بیگانگان، «دستِ اجنبی»، «اتحاد سرخ و سیاه» و
مانند آن ها هماوند نمود:
رژیم دزدان اسلام پیشه باید گورش را از سرزمین باستانی ایران
گم کند و به فراموشخانه ی تاریخ سپرده شود!
ب. الف. بزرگمهر دهم دی ماه ۱۳۹۶
پی نوشت:
۱ ـ برگرفته
از گزارش «جعفرزاده ایمنآبادی :دلواپسان بهبهانه تخریب دولت، حاکمیت را زیرسوال بردند»، «دنیای اقتصاد»
نهم دی ماه ۱۳۹۶ (برجسته نمایی های متن همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
۲ ـ به میدان
درآمدن یا به میدان فرستاده شدنِ «گروه جن گیران و امام زمانی ها» و کنشگری های
بودارِ «بز عزازیل نظام»، مردک پیزُری: احمدی نژاد، سرراست یا ناسرراست، آماجمند
یا بگونه ای غریزی، در چارچوب یکی از تازه ترین اینگونه چاره جویی ها [کژدیسه نمودنِ گرایش
به چپ بویژه در میان کارگران و زحمتکشان پیرامون آن به شوند شکستِ همه سویه ی
سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی نولیبرالیسم سرمایه داری در کشورمان] می
گنجد و از دید من، برجسته ترین آماج های آن، کاستن از روندِ سرریز شتابنده ی نیروهای
درمانده ی درون و پیرامون رژیم که باور خود به راستی و درستی رژیم تبهکار و رهبر
دروغگو و نیرنگباز آن را از دست داده و راهی دیگر می جویند و جلوگیری از گرایش
نیرومند بسوی چپ است
برگرفته از پی نوشتِ نوشتار از چندین روز پیش آماده ی انتشار
و نیازمند ویرایش فرجامین، ولی هنوز درج نشده ی «به الف بچه ی نادان و زبان درازی
می ماند که الفبای خوب نیاموخته اش را به وی آموزش دهی»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر