«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ دی ۱, جمعه

ما در برابر الله و رسول الله مسوول هستیم

«مگر مردم این سرزمین در یک قبرستان که هنرمندان این کشور در آنجا به خاک سپرده شده‌اند، چه کار می‌کنند که باید زنان‌شان از مردان‌شان جدا باشند؟ چه کسی و با کدام مقرره قانونی به خود این اختیار را می‌دهد که برای مردم که ولی‌نعمتان این کشور هستند تعیین‌تکلیف کند؟ تفکیک جنسیتی در قبرستان ظهیرالدوله، علاوه بر آن که خلاف منافع ملک موقوفه است، توهین آشکاری به ملت ایران محسوب می‌شود.» برگرفته از گزارش «جدایی جنسیتی در گورستان ظهیرالدوله!»، «ایسنا»  ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۶

پاسخ از زبان مسوول اسلامی گورستان:
چکار می کنند؟! خوب می خواستی چکار نکنند؟! همان رفتارهای زشتی که در جاهای دیگر می کنند؛ سر گورها نشسته، بجای خواندن فاتحه و یاد خدا و پیامبر اسلام کردن به همدیگر چشمک می زنند و قرار و مدار می گذارند. از این بدتر و نارواتر می خواهید؟! گورستان آمدن را بهانه کرده اند تا همین کارهای حرام را پی بگیرند. هر چه هم می گوییم ، آدم بشو نیستند. تازه، ما از مرده ها هم چشم مان آب نمی خورد. خوب! کالبدشان خاک شده، روح شان که نمرده! چه بسا نیمه شب ها که این دور و بر ها پرنده پر نمی زند و تنها شماری گورخوابِ گیج و منگ برای خفتن می آیند، بسیاری شان از گورها بیرون می آیند و هر چه قر در کمر دارند، خالی می کنند: از «بابا کَرَم» گرفته تا حتا «رقص مردگانِ»* این خارجی ها که خدا لعنت شان کند. می دانید اینجا بیش تر کسانی که در گور خفته اند، زمانی هنرمند و مطربی و اینا بوده اند. آیا از این بدتر سراغ دارید؟! برای همین، مسوولان نظام تصمیم گرفته اند، گورهای زنان مرده را هم از مردان مرده جدا کنند و میان شان دیوار بلند بکشند که دستِکم تا اندازه ای جلوی کارشان گرفته شود. می دانید که روح، دیوار و اینا سرش نمی شود. اسلام که تاب اینگونه جلف بازی ها و کارهای دور از شان و منزلت آدمی را ندارد. حالا برخی ممکن است فکر کنند، خوب! برای زن و شوهری که در کنار هم بخاک سپرده شده اند، حتمن قانونی جداگانه دارد؛ خیر! آن ها تا زمانی که زنده بودند، زن و شوهر بوده اند. اکنون که مرده اند، بر اساس شریعت، دیگر زن و شوهر بشمار نمی روند. چه بسا زنِ نیکوکار و خداترسِ جان سپرده ای که الله در آن جهان، بهشت به وی ارزانی فرموده و به عنوان حوری به مسلمین آنجا خدمت می کند، هوای شوهرش در زمانی که زنده بود را بکند و با هم قرار بگذارند تا یک تُک پا اینجا بیایند و روی سنگ گورهای خود لهو و لعب راه بیندازند. روح است دیگر و بهشت هم که در و دروازه ی درست و حسابی ندارد. پژوهش های اسلامی بتازگی نشان داده که روح با شتاب نور این ور و آنور می رود. می بینید چه اندازه کار دشواری است و ما نباید بگذاریم، خدای نکرده کسی که به بهشت راه یافته، برای یک لغزش کوچک، راهی دوزخ شود. نه! چنین کارهای ناشایستی برای آن ها به همان اندازه ی زندگان جزا دارد و ما در برابر الله و رسول الله مسوول هستیم.

خوب! همین اندازه که گفتیم بس تان است. حالا گورتان را گم کنید و دیگر از این پرسش های هشت من نُه شاهی از خودتان در نکنید که من وقت ندارم و باید یک تابی در گورستان بزنم و سر و گوشی به آب بدهم.

ب. الف. بزرگمهر   یکم دی ماه ۱۳۹۶

* به موسیقی بسیار زیبای زیر به نام «رقص مرگ» یا «رقص مردگان» اثر «کامیل سن سانس» گوش فرا دهید! می شنوید، چگونه سبکبار با استخوان هایشان، شادمانه و گاه دیوانه وار به پایکوبی و جست و خیز سرگرمند؟! زمانِ بسیار کمی دارند و باید خوب از آن بهره مند شوند ... و اینک، نوای خروس سحری و پایانِ جشن و پایکوبی است؛ سپیده می دمد و تا نیمه شبی دیگر تاریکی نمناک گور!

برگرفته از نوشتار «در ولایت امام زمان، ساعت هم باید دوازده امامی باشد!»، ب. الف. بزرگمهر  ١۷ شهریور ماه ١٣٩١



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!