آماج امپریالیست ها از توش و توان انداختن جنبش
پرخاشگرانه ی توده های مردم و جلوگیری از فرارویی آن به جنبش انقلابی خوب سمت و سو
یافته با خواست های روشن اقتصادی ـ اجتماعی است!
سزاوارترین کاری که دَم و دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها و
لات بی سر و پای تمرگیده بر بالای آن می توانند در این بازه ی تاریخی برای توده
های مردم ایران به انجام برسانند، انتشار بی درنگِ سیاهه ی دارایی های مادربخطاترین
دزدانِ جهانِ هستی۱ یا
همانا اسلام پیشگان بیشرم و آبروی فرمانروا بر میهن مان در نخستین گام و در پی،
بستن همه ی حساب های بانکی شان برای بازگرداندن آن به مردم ایران در آینده ای است
که رژیمی ملی و ایرانی در کشورمان بر سرِ کار آمده باشد. به اینکه چنین کاری از آن
دَم و دستگاهِ به نوبه ی خویش، نادرست و تبهکار در پهنه ی جهانی سر خواهد زد، در
یادداشت یاد شده در پی نوشت شماره ی یکم، اندکی پرداخته ام و بگمانم برای بسیاری
از مردم ایران روشن باشد که «آب، آب را می جوید؛ تبهکار، تبهکار را» و هیچگونه
جداگانگی در کوچک و بزرگ بودن شان در سنجش با یکدیگر، شیوه ی بده بستان ها و
اندازه ی دله دزدی های شان و اینکه به عنوان نمونه، «رجب طیّب»، «ناتان یابو»۲ را بجوید یا آخوندِ پستان مادر گزیده: حسن
فریدون روحانی شده، لات بی سر و پای «یانکی» را نیست. بنابراین با یاری گرفتن از
گفته ی هر از گاهی بر زبان آمده از سوی لات بی سر و پای «یانکی»: «خواهیم دید» که
به چنان کار سزاواری دست خواهند یازید یا نه!
ناسزاوارترین کارهایی که دَم و دستگاه دیوانسالاری یاد شده و
تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ شان: «رادیو فردا» که به باور
من، شایسته ی نام بهتری چون «رادیو دیروز و پریروز» است، می توانند به انجام
برسانند و در هنگامه ی جنبش تازه ی توده های مردم ایران، سخت دست اندر کار آنند را
بگونه ای فشرده در زیر برمی شمارم و پرداختن به چرایی و چند و چون آن را چنانچه
بایسته آید به یادداشت یا نوشتاری جداگانه وامی نهم:
الف. ادعاهای پی در پی و
ریشخندآمیز لات بی سر و پای «یانکی» در زمینه ی پشتیبانی از مردم ایران؛ کسی که
چندی پیش، سرزمین و مردم «جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق
کره» را به نابودی با بمب هسته ای تهدید نمود، نمی تواند پشتیبان مردم
یا باریک تر: توده های مردم در هیچ جایی از جهان از آن میان، «ایالات متحد» باشد.
«توئیت» بازی های وی که بخوبی تراز اندیشگی این آدم نابخرد را نشان می دهد، بیش از
هر چیز دیگر به چلغوزهای کفتر یا پرنده ای دیگر می ماند که در هر پرش کوتاه خود، یکی
از آن ها را بر جای می نهد: «توئیت»، «توئیت»، «توئیت»، ...
ب. پشتیبانی دروغین وی از جنبش
مردم ایران، نه تنها کمکی به این جنبش نمی کند که چون ترمزی جلوی گسترش دامنه ی آن
را می گیرد و در آن رخنه پدید می آورد. این پشتیبانی، دو گزینه ی بسیار ناهمتا و
۱۸۰ درجه رودرروی یکدیگر را به پندار می آورد:
ـ یا با گاگولی سر و کار داریم که با آماج نیکی در سر (حُسن
نیّت)، ناآگاهانه راه دوزخ را برای ایرانیان فرش می کند؛
ـ یا با دَم و دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها با همه ی
کارشناسان و ویژه کارانش روبروییم که چنین آش خوش بویی را برای ایرانیان فراهم نموده
و آن را به لات بی سر و پای «یانکی» سپرده اند تا زیر پوششی لات منشانه همراه با
هیاهو و گزافه گویی هایی چشم آشنا بخورد مردم ایران بدهد.
بگمانم جز برخی کهنه آخوندهای خنگ که هنوز جداگانگی میان یک
آدم با همبود آدمیان و هماوندی میان «کل و جزء» را درنمی یابند و می پندارند، این
یک (همبود آدمیان) همان یک آدم همراه با شماری دیگر آدم است و بس، برای کم تر آدمی
ناروشن است که ما نه با لات بی سر و پای «یانکی» که با دَم و دستگاه دیوانسالاری دراز
و پهنِ «یانکی» ها سر و کار داریم؛ بویژه آنکه پافشاری بیش از اندازه بر پشتیبانی
از «پرخاش های آشتی جویانه (اعتراضات مسالمت آمیز)»، نه تنها در کمابیش همه ی
چلغوزهای «توئیتیِ» لات بی سر و پای «یانکی» بگونه ای گمان برانگیز و چشم آزار پی
گرفته شده که در برخورد سایر سیاست بازان آن کشور به رویدادهای ایران نیز بر همین سویه
ی آشتی جویانه بودن پرخاش ها پافشاری شده و می شود. خوب! آمدیم و برخلاف سپارش و
پند و اندرزی اینچنین که افزون بر لات بی سر و پای «یانکی» و دیگر سیاست بازان آن
کشور بر زبان دیگران و از آن میان، حزب ها و سازمان های ایرانی تبارِ کاریکاتورِ «سوسیال
دمکراسی» باخترزمین نیز رانده شده، کار به خشونت کشیده شد. آیا در چنان شرایطی که
به عنوان نمونه: «... در دو روز گذشته، خشونت سازمانیافته ی نیروهای
سرکوبگر رژیم ولایت فقیه را شاهد بودهایم»۳ «نباید گذاشت رژیم با کشاندن جنبش به بیراهه
ی خشونت، جنبش اعتراضی گسترده ی تودهها را از بدنه ی اجتماعی آن جدا کند و با
حمله ی گسترده و سرکوب خونین و خشن، جنبش درحال نضجگیریِ تودهها را سرکوب و مردم
را از ادامه ی مبارزه ناامید کند.»۴؟!
آیا اگر کشیده ای به یکی از گونه هایت نواخته شد، باید
آنگونه که درباره ی عیسا مسیح ساخته و پرداخته شده و تبلیغ می شود، گونه ی دیگرت
را نیز جلو بیاوری تا باز هم کشیده ای دریافت کنی؟! اگر لات بی سر و پای «یانکی»
همین شیوه را سپارش می کند، آیا خود از چنان آمادگی برخوردار است که اینجانب به
نمایندگی از سوی مردم «جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق
کره»، توده های مردم و خلق های پا به میدان کارزار نهاده ی ایران و هر خلق
و ملت دیگری که وی سخنانی تهدیدآمیز یا خوارشمارنده درباره شان بر زبان رانده،
کشیده ای جانانه به هر دو گونه ی وی بزنم و دل خودم را نیز کمی خنک کنم؟ و آیا
تندی و زد و خورد را توده های مردم بر رژیم ها گرانبار می کنند یا آن ها که
مزدوران شان به باتوم و همه گونه ابزارهای سرکوب ساز و برگ یافته اند، مردم را
وادار به رویارویی می کنند؟ آیا توده ی مردمی که به شَوَند اوجگیری جنبش
پرخاشگرانه و سرکوبگری سازمان یافته به کانون های شناخته شده ی رژیم ضدانقلابی
فرمانروا در برخی از شهرهای ایران یورش برده اند را می توان از این کار بازداشت و سپارش
نمود:
نه! این، کارِ آدم های مودب۵ و باتربیت نیست! چنین کاری «... تنها بهنفع
نیروهای سرکوبگر رژیم و مخالفان جنبش مردمی خواهد بود.»۶ «...
افراد معترض ... باید خواستههای خود را به دور از تخریب اموال عمومی [بگونه ای عمده همان
سطل های آشغال آتش زده شده در برخی شهرها!]، خشونت، هتک حرمت و توهین
به مقدسات و هویت ملی کشورشان به صورت مدنی و آرام فریاد کنند.»۷
آیا پافشاری لات بی سر و پای «یانکی» بر پیگیری «پرخاش های
آشتی جویانه» به این آرش نیست که در کردار، هم جنبش پرخاشگرانه ی توده های
مردم را از توش و توان انداخته، جلوی فرارویی آن به جنبش انقلابی خوب سمت و سو
یافته با خواست های روشن اقتصادی ـ اجتماعی را بگیرد و هم رژیم سرافکنده و تبهکار
کلان سوداگران و بازرگانان و خُمس و زکات بگیران شان را ناتوان تر کرده، باز هم
بیش تر بدوشد و همزمان، زمینه را برای گرفتن ماهی گنده تری از آب گل آلود فراهم
کند؟ آیا چنان پافشاری حساب شده ای که مشتی الف بجه ی سیاسی گمان برانگیزِ تمرگیده
در حزبی با پیشینه ی رویهمرفته درخشان در دوره ای از تاریخِ خود نیز آن را بگونه
هایی دیگر پی می گیرند، ترس امپریالیست های «یانکی» و امپریالیست های اروپایی و
انگلیسی از برآمد جنبشی توده ای را نشان نمی دهد؟
مگر آماج راهپیمایی های پرخاشگرانه ی توده های مردم در خود
آن نهفته و مردم برای راهپیمایی، راهپیمایی می کنند که باید همواره آشتی جویانه
باشد؟! از دید من، راهپیمایی های توده های مردم در شهرها بهنگام خود می تواند و باید
همانگونه که نمونه ای از آن در شهر قهرمان ایذه رخ داد با یورش
به کانون های بنیادین رژیم در تهران و دیگر شهرها برای برانداختن رژیم سزاوارِ
سرنگونی پی گرفته شود؛ وگرنه، کاری نیمه کاره از آب در خواهد آمد و چون کِشی کشیده
شده در جلوی چهره ات، گسسته شده و چشم و چالت را زخمی خواهد نمود. اینکه یکی از
آماج های راهبردی (تاکتیکی) رژیم تبهکار به هرج و مرج کشاندن۸ جنبش توده
ای و پراکنده تر نمودن آن است، سخن نادرستی نیست؛ ولی هنگامی که می گوییم:
«رژیم مترصد است تا جنبش اعتراضی
تودهها را به خشونت کشانده و آن را مانند سال ۱۳۸۸ بهشدت سرکوب کند!» ۹ افزون بر ترساندن بیجای مردمی
هنوز نپیوسته به توده های دلاوری که با همه ی سرکوب رژیم، پای در میدان کارزار
نهاده اند از «به خشونت کشانده شدن»، جُستارِ خشک مغزانه ای ساخته ایم که گویا
هرگز نباید به آن دست یازید! چنین برداشتی در خوش بینانه ترین برخورد، یاوه
ای بیش نبوده و با آماج جنبش توده ای و فرارویی آن به جنبشی انقلابی برای بدست
گرفتن فرمانروایی (حاکمیت) ناسازگار است؛ زیرا رژیم با پای خود گورش را گم نمی کند
و در فرجامِ کار باید با نیروی توده ها سرنگون شود! با چنان برخورد سازشکارانه ای
که نمونه ای دیگر از آن، پیشنهاد بسیار نابجای «همه پرسی» است،۱۰ توده های مردم دلاور را به سازش با رژیم تبهکار فراخوانده
ایم؛ سازشی مرگبار که چنانچه به آنجا انجامد، نه تنها زیست و کار و بارِ توده های
مردم میهن مان از این نیز بدتر خواهد شد و شرایطی چون آنچه در نخستین جنگ جهانی از
سوی امپریالیست های انگلیسی های بی وجدان بر میهن مان گرانبار شد و نیمی از مردم
ایرانِ آن هنگام از گرسنگی از پای درآمدند، بر توده های مردم گرانبار شود و این
بار، حتا از کشوری به نام ایران نیز نشانی برجای نمانَد.
با آنچه تا اینجا در بندهای «الف» و «ب» آمد، روشن است که امپریالیست
ها بسرکردگی «یانکی» ها، خواهان سرنگونی رژیم تبهکار اسلام پیشگان بدست توده های
مردم ایران نیستند و آن را برای خود و بگاه بایسته که شاید نیازی به آن نیز
نباشد، می خواهند. نمودها و نشانه های دیگری نیز گواه این سخن است که در اینجا
به آن ها نمی پردازم و تنها به نکته ای بیم برانگیز و شایان درنگ برای همه ی
مردم و سازمان های سیاسی و سندیکایی کنشگر ایران اشاره می کنم که چنانچه
روی دهد، نه تنها کشورهای امپریالیستی از آن بهره ی فراوان خواهند برد که موش های
توسری خورده ی اسلام پیشه نیز برای رها شدن گریبان شان از چنگ توده های مردم و زایش
بهانه ای نیکو برای سرکوب گسترده (چون آغاز جنگ با رژیم «صددام»!)، سخت به آن
نیازمندند: جنگ افروزی به یاری و همدستی و همچشمی رژیم تبهکار دیگری به نام
عربستان یا باریک تر بگویم: عربستان زیر چکمه ی خاندان پلید، نوکرسرشت و خرپول سعودی!
این جنگ افروزی، حتا در آن اندازه که به یکی دو موشک پرانی از هر دو سو و نشانه
گیری مُرغدانی شیخک ها و خرسک های آنجا از این سو بسنده شود، کمک شایانی برای رژیم
پوشالی و سزاوار سرنگونی دزدان اسلام پیشه خواهد بود تا همچنان از ستونی به ستون
دیگر بپرد و هر بار امتیازهای تازه تری به امپریالیست ها و نوکران منطقه ای آن بدهد؛
و
ت. برخیزاندن سگ مرده هایی چون
«نیم پهلوی» و ننه ی نیم تاجش از گورهای خویش و به نمایش واداشتن شان به
ایراندوستی و پشتیبانی از توده ی مردم ایران که گویا در یک همه پرسی، خاکِ تاج و تخت
سرنگون شده تکانده شده و این بار بر سر «نیم پهلوی» جای خواهد گرفت؛ و در کنار آن،
پرگویی های هر از گاهی برای بزرگنمایی «قحبه قجر»ی که ویژه کاری برجسته و بزرگ
ترین هنرش تاکنون، نشست و برخاست با سازمان های خبرچینی کشورهای امپریالیستی بوده
است و بس!
همه ی این ها و «سناریوهایی» چون آنچه در بند «ت» از آن بگونه
ای فشرده یاد شد و در فرجامِ کار، هیچکدام از کم ترین بُردی برخوردار نیستند، نشان
می دهد که امپریالیست ها بسرکردگی «یانکی» ها نه تنها در رفتار خود با مردم ایران،
راستگو و درستکار نیستند ـ و اگر بودند، جای شگفتی داشت ـ که همه ی کوشش خویش را
برای پراکنده نمودن جنبش به پاخاسته بکار می برند تا از درون آن و در گام نخست
به یاری «دولت زهدان اجاره ای»، زمینه های بایسته برای پیشبرد دیگر آماج های
راهبردی خویش را فراهم نمایند. آن ها نیک می دانند با مردمی سر و کار دارند که
افزون بر کامیابی های درخشان تاریخی در همه ی زمینه های دانش و فن و هنر، نخستین
انقلاب بزرگ (انقلاب مشروطیت) در پهنه ی آسیا را در دوران رویش و گسترش بورژوازی در
جهان سازمان دادند؛ در دوران «جنگ جهانی دوم»، پیشرفت هایی بسیار بزرگ و در برخی
موردها خیره کننده در زمینه های گوناگون اجتماعی، آن هم در بازه ی زمانی کوتاه داشتند
و سپس در انقلاب سترگ توده ای بهمن ۱۳۵۷، یکی از پایدارترین آبخُست های جهان
سرمایه داری (دومین منطقه ی برجسته از دیدگاه جغرافیای سیاسی پس از آلمان باختری
در آن هنگام!) را به آتشفشانی پر از گُدازه و لرزان در زیر پای امپریالیست ها
فرارویاندند. آن ها نیک درمی یابند که پیشبرد نقشه های اهریمنی شان با همه ی گند و
گهی که رژیم سزاوار سرنگونی اسلام پیشگان بدرازای نزدیک به چهل سال در میهن مان پدید
آورده، در اینجا برخلاف برخی جاهای دیگر با دشواری های بزرگ تری روبروست. جنبش
کنونی مردم ایران، نمونه ای از آن همه است. آن را پاس داریم و به بار بنشانیم!
ب. الف. بزرگمهر ۱۴
دی ماه ۱۳۹۶
پی نوشت:
۱ ـ «انتشار
سیاهه ی دارایی های مادربخطاترین دزدانِ جهانِ هستی، کمکی بس ارزشمند به جنبش مردم
ایران است»، ب. الف. بزرگمهر ۲۳ آذر ماه
۱۳۹۶
۲ ـ «آب، آب
را می جوید؛ رجب طیّب، ناتان یابو را»، ب. الف. بزرگمهر هفتم تیر ماه ۱۳۹۵
۳ ـ برگرفته
از اعلامیه ی شماره ی ۲ کمیته مرکزی حزب توده ایران، دهم دی ماه ۱۳۹۶ (برجسته نمایی
های متن و افزوده های درون [ ] از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
۴ ـ برگرفته
از اعلامیه ی شماره ی ۳ کمیته مرکزی حزب توده ایران، ۱۲ دی ماه ۱۳۹۶
۵ ـ واژه ی
از ریشه عربی «مودّب» یا «تأدیب شده» را در اینجا دانسته به آرشِ «رام شده» و
«اهلی» آورده ام.
۶ ـ برگرفته
از اعلامیه ی شماره ی ۲ کمیته مرکزی حزب توده ایران، دهم دی ماه ۱۳۹۶
۷ ـ گفته ای
از مصطفا معین، وزیر علوم در دولت جان ننه شان: «اصلاحات»، برگرفته از گزارش «مردم
اعتراضات خود را به صورت مدنی بیان کنند ...»، «ایلنا»
۱۳ دی ماه ۱۳۹۶ (برجسته نمایی های درون [ ] همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
۸ ـ چنانچه آن
الاغ های سیاسی که آرش و مانش و بار بسیاری واژه های زبان پارسی را نیز از یاد
برده و آن ها را با شلختگی بکار می گیرند، بجای واژه ی «خشونت»، واژه ی «هرج و مرج
جویی» بکار می بردند، درست تر بود؛ ولی سخن بر سر کاربرد این یا آن واژه به تنهایی
نیست؛ خواست طبقاتی آن ها که بخش سترگی شان از لایه های میانگین به بالای جامعه ی
ایران برخاسته و همگی از خیزش کارگران و زحمتکشان و فرودستان جامعه ترسی سرشتی
دارند، در اینگونه موردها مودب تر و آشتی جوتر از همیشه از آب درمی آیند و هیچ
جداگانگی نیز در کار نیست که کدام پرچم را در دست گرفته و نمایش می دهند: پرچم
هایی دروغین!
۹ ـ برگرفته
از اعلامیه ی شماره ی ۲ کمیته مرکزی حزب توده ایران، دهم دی ماه ۱۳۹۶
۱۰ ـ چنانچه
بخت با من یار باشد، در این باره یادداشت جداگانه ای خواهم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.