«فکر می کردم عزیزانم سه ماه دیگر و برای بازگشایی مدارس می آیند، اما
مهرماه آمد و فرزندانم نیامدند. درخواست اجازه تماس تلفنی دادم تا حداقل صدایشان
را بشنوم، اجازه ندادند. آذرماه آمد. روز تولد بچه هایم شد، تقاضای تلفن کردم تا
تولدشان را تبریک بگویم، اجازه ندادند. در بند زنان اوین، برخلاف تمام زندان های
کشور، تلفنی برای تماس با خانواده ها وجود ندارد و قدغن است ... یک سال است که
ارتباط من با دو فرزند خردسالم در حد پرسیدن احوال شان از خواهر و برادرم است ...
صدایشان را فراموش کرده ام ... من خواسته ای جز امکان تماس تلفنی با فرزندانم
ندارم. اگر خواسته بزرگ، نامعقول، غیراخلاقی، غیرقانونی و ضدامنیتی است بگویید و
قانعم کنید؟ اگر یک مادر که به زعم حکومتی مجرم شناخته شده، باید از شنیدن صدای
کودکانش محروم شود، اعلام کنید، اگر نه به من مادر اجازه دهید تا صدای فرزندانم را
بشنوم ...» نرگس محمدی
او خواستی جز شنیدن صدای فرزندانش ندارد؛ ولی خواست
بیشینه مردم ایران، آزادی او و دیگر زندانیان سیاسی در بند است و نه چیزی کم تر از
آن. بی پدر مادرها! وی و دیگر زندانیان سیاسی ایران را آزاد کنید! این خواستی
دربرگیرنده، نه تنها در ایران که در همه ی جهان است. گردن ننهادن به این خواست
فراگیر که پشتیبانی از ساده ترین حقوق آدمی را نیز دربردارد، بسیار زودتر از آنچه
می پندارید، گردن سگ مذهب تان را هر اندازه ستبر نیز که شده باشد، خواهد شکست؛ بار
گناهان بیشمارتان را خواهد افزود و زودتر گورتان را گم خواهید کرد. آزادی نرگس
محمدی و سایر زندانیان سیاسی به سود خود شما نیز هست و زمینه ی پولشویی های کلان
تان در بانک های اروپایی و آمریکایی که برای آن از هرباره جان می دهید را نیز بهتر
فراهم می کند. با چنین کاری، خداوندان راستین شما دزدان بیشرم و آبرو در روی زمین
نیز دستاویز سزاوارتری برای فریب بیش تر مردم کشورهای خود و جهان در «عابد شدن
گربه» و پوششی درخور برای دستیابی به بخش سترگی از آن سرمایه های بادآورده، خواهند
یافت.
ب. الف. بزرگمهر
۱۲ تیر ماه ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر