«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ دی ۱۶, شنبه

همه پرسی، خودِ ماییم که پای در میدان داریم!

پیشنهاد همه پرسی (رفرندام) در شرایط کنونی که مردم در خیابان ها با رژیم تبهکار و تا بن دندان به جنگ ابزار ساز و برگ یافته درگیرند و جلوی گلوله می روند، پیشنهادی سازشکارانه، بسیار نابجا و نشانه ای از ترس لایه های رویهمرفته نازک خوب پروار شده ی میانگین به بالای اجتماعی از جنبش توده های مردم و فرودستان ایران است.

نزدیک به یک هفته پیش، آن هنگام که جوش و خروش توده های مردم ایران اوج تازه ای گرفته بود، آقای هنرمندی که به چند و چون هنر وی و اینکه تا چه اندازه و در کدام زمینه یا زمینه ها هنرمند است، کاری ندارم، همراه با زمینه چینی درخور و در میان نهادن پرسش هایی چون: «این لشکرکشی برای چیست؟»، «این همه ترس از تظاهرات برای چیست؟» و «اگر یک نظام سیاسی پایگاه مردمی داشته یاشد، لشکرکشی و کشتار نمی کند» به این نتیجه رسید که «اگر معتقد به پایگاه مردمی هستید، اجازه رفراندم بدهید»! بگمانم همان هنگام برای وی روشن بود که این لشکرکشی و سرکوب توده مردم که بی درنگ، گلوله بستن جوانان پرخاشگر در دورود و برخی شهرهای دیگر را بهمراه داشت، برای چیست؛ ولی نادرستی گفته ی آقای هنرمند در نتیجه گیری ناشیانه ی وی نهفته و همزمان، نابجا بودن آن را نیز برُخ می کشد؛ زیرا رژیمی که از پایگاه و پشتوانه ی مردمی برخوردار باشد، همچنانکه زیر بار زور بیگانه به قراردادهایی ننگین تن در نمی دهد، نیازی به همه پرسی نیز ندارد و کسی نمی تواند بگوید:
بالای چشمت ابروست! «جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق کره»، نمونه ای از چنین رژیمی است که با همه ی فشارهای سنگین سیاسی و اقتصادی و نظامی امپریالیست ها برهبری «یانکی» ها و همیاری های آشکار و پنهان رژیم مافیایی روسیه و کاسه بشقاب فروش های بیشرم و اکنون، پس از تحریم نفتی آن کشور سرفراز، باید افزود: تبهکار چینی، همچنان استوار ایستاده و زیر بار زور هیچ رژیمی نمی رود.

به گذشته ای دورتر که برگردیم ـ و ناچارم برای دریافت بهتر جُستار، برای آقای هنرمند و دیگرانی مانند وی با این انگاره که از سرِ ناآگاهی دهان گشوده و نسنجیده چیزی پرانده، کمی روده درازی کنم! ـ پس از انقلاب پیروزمند بهمن ۱۳۵۷ نیز به همه پرسی «جمهوری اسلامی، آری یا نه» نیازی نبود و آن همه پرسی جز گوری از پیش چال شده برای زنده بگور کردن یکی از شعارهای سه گانه ی آن انقلاب شکوهمند توده ای یا همانا «آزادی» به آرش دربرگیرنده ی آن از آزادی بیان و قلم گرفته تا آزادی برپایی سازمان های رستایی ـ سیاسی کارگران و زحمتکشان انقلابی که بر دوش آن ها پیروز شد و گنجاندن آن همه در تابوت اسلام ادعایی از روسری و توسری و چادر و شورای اسلامی گرفته تا حزب های رنگارنگ اسلامیِ یادآورِ «حزب کرامت و سلامتِ»۱ زنده یاد عزیز نسین و فشرده ی سخن: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش، نه کلمه کم»، بیش نبود. بگمانم برای آقای هنرمند، همچنین روشن بود و هست که رژیم یا بگفته ی وی «نظام سیاسی» از پایگاه مردمی برخوردار نیست؛ ولی آیا چنین رژیمی ددمنش جز با فشار و توسری کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها که چنانچه کار به آنجا بینجامد، ریزه خواران روسی و چینی نیز برای گرفتن سهمی درخور، دیر یا زود به آن خواهند پیوست، تن به "نرمش قهرمانانه" ی دیگری می دهد و زیر بار همه پرسی می رود؟ بگمانم پاسخ آن، چنانچه آقای هنرمند و دیگرانی چون وی تاکنون به این سویه ی روند همه پرسی و فرآیند آن که به کجا خواهد کشید، نیک نیندیشیده باشند۲ اینک تا اندازه ای هم شده، روشن شده باشد.

با این همه، آنچه در نوشته ی آقای هنرمند چشمگیرتر بود و درست به همین شَوَند از سوی تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» بی کم ترین درنگ در هوا قاپیده شد، نبود پیشنهادی روشن درباره ی پرسش همه پرسی است! چیستانی که روشن شدن آن گویا بر دوش «از ما بهتران جهان» یا همانا خداوندان زَر و زور و نیرنگ جهان سرمایه نهاده شده است! در این باره، کسی که به پندار من، همچنان پایی استوار درون «خیمه و خرگاه نظامِ» پوسیده دارد و برای بوکشیدن و خبرچینی به هر سوراخ سنبه ای سر می کشد به یاری آقای هنرمند شتافته و بی آنکه بداند، دست خود و بازوی نولیبرال های اسلام پیشه ی «خیمه و خرگاه نظام» که کلّه گنده ترین های شان در «دولت زهدان اجاره ای» جا خوش کرده اند را در پیشبرد چنان پیشنهادی بسود خداوندان «یانکی» و دیگر کشورهای امپریالیستی رو نموده است. وی در پاسخ به پرسش باریکِ پرسشگر درباره ی درونمایه ی همه پرسی که «شما خواستار برگزاری یک رفراندوم یا همه پرسی در ایران شده اید. در این رفراندوم پیشنهادی شما اصولا چه سوالی باید مطرح شود؟»۳چنین می گوید:
«جمهوری اسلامی، آری یا نه. کما این که ما سابقا هم یک چنین رفراندومی داشتیم و بنای این نظام بر همان استوار است. ما طبق گفته خود آقایان، خود آقای خمینی که می گفت نظام شاهنشاهی خیلی هم خوب، ولی مردم شما را نمی خواهند، الان هم به مردم این فرصت را بدهند که با امنیت بیایند در خیابان تظاهرات کنند. چه جوری است که ما وقتی می خواهیم از این نظام تعریف کنیم، می توانیم سفارت عربستان را هم آتش بزنیم؟ ولی وقتی که به عنوان یک منتقد یک شیشه می شکنیم، می شویم اغتشاشگر؟ به هر حال این مردم تا زمانی که تکلیف خودشان را با این نظام روشن نکنند، همچنان متنفر و خشمگین اند و این خشم را در خودشان می پرورانند؛ مثل یک کشاورزی که گیاه خاصی را می پروراند تا محصول خاصی را به دست بیاورد. این مردم هم خشم را خواهند پرورانید برای یک محصول بزرگ. آن محصول، رفراندوم بهترین شیوه اش است و منصفانه هم هست. اگر این ها معتقدند که در دل تک تک مردم ایران جای دارند، اگر معتقدند بخشی از این مردم توسط اجانب ساماندهی می شوند، بیایند و یک رفراندوم بگذارند؛ تحت نظارت مجامع جهانی؛ و مقبولیت خودشان را به معرض امتحان بگذارند و اطمینان داشته باشند، ضرر نمی کنند.»۴ 

اگر پیشنهاد همه پرسی از سوی آقای هنرمند، بیش از هر چیز دیگر، ترس لایه هایِ رویهمرفته نازکِ خوب پروار شده ی میانگین به بالای اجتماعی از جنبش توده های مردم و فرودستان میهن مان را بازمی تاباند، پیشنهاد پادوی سرگشته ی نظام که چون بیش تر «اصلاح طلبان» و «خوش چُسان درون و پیرامون خزینه ی رهیری» از بویایی نیرومندی در یافتن سمت و سوی باد و جهتگیری بهنگام و سازگار با آن برخوردار است، سمت و سو یافته تر و بودارتر است؛ به این شَوَند که همه پرسی دوباره ای چون «جمهوری اسلامی، آری یا نه» تا اندازه ای به این می ماند که اندکی پیش از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷، یک همه پرسی با درونمایه ی «رژیم پادشاهی، آری یا نه» برگزار می شد. آیا توده های مردمی که بسان امروز در خیابان های شهرها و روستاهای بزرگ سراسر ایران رژه می رفتند و شعار «مرگ بر شاه» سر می دادند به چنان همه پرسی نیاز داشتند؟! روشن تر از روز است که چنین نیازی برای توده های مردم در کار نبود. هستی میلیونی آن ها و شعارهای کوبنده شان در کمابیش همه ی شهرها و روستاهای بزرگ، کمابیش بسان امروز، بخودی خود، همه پرسی بشمار می آمد و امروز نیز چنین است. خریّت همراه با خرمردرندی مزدور سرگشته ی «خیمه و خرگاه نظام» نیز در همینجا چشمگیرتر است؛ زیرا چنانچه همه پرسی پیشنهادی اش: «جمهوری اسلامی، آری یا نه» برگزار شود و بگمان بسیار نیرومند، فرزندان و نوه های همان توده مردمی که آن هنگام با ۹۸ درصد به آن رای آری دادند با همین درصد یا شاید بیش تر به آن رای منفی خواهند داد، آنگاه همچنان، جایگزین «جمهوری اسلامی» ناروشن برجای خواهد ماند. با آنکه توده های مردم ایران باهوش تر از آن هستند که به چنان همه پرسی بزبان فلسفه ی کهن: «سَلبی» تن در دهند، انگار که چنان همه پرسی کودنواری به بار نشیند. آیا آنگاه توده های مردم باید دست نگاه دارند و سماق بمکند تا جایگزین آن روشن شود؟! آیا توده های مردم تا این اندازه خرند یا آقای خرمرد رند خودش را به خریّت زده است؟

از آنچه در بند بالا آمد به نتیجه ی دیگری نیز می رسیم که دریافت آن بگمانم چندان دشوار نیست:
همه پرسی، اگر نه همیشه ولی در بیش تر موردها برای سویه ای حقوقی و قانونی دادن به کاری که پیش تر به بار نشسته و توده های انبوه مردم آن را در اینجا و آنجای جهان به نمایش نهاده و پایور نموده اند، برگزار می شود. به عنوان نمونه، برای رسمیت بخشیدن به قانون اساسی پس از انقلاب در یک کشور یا پیوستن چند ملت و خلق گوناگون برای پدید آوردن کشوری نوپدید یا جدا شدن بخشی از یک سرزمین از بخش های دیگر آن چون نمونه ی کردستان آنسوی مرز. بزبان فلسفه و منطقی که آخوندها و نوچه های شان نیز آن را خوب آموخته اند: کاری ایجابی (در برابر کاری سلبی)!

آیا این بگفته ی بر و بچه های ادب آموخته تر از من در «گوگل پلاس» که بحای گویش پرکاربرد کُرّه خر که من با همه ی زنندگی آن، در اینجا کاربرد آن را بیشتر می پسندم: «گورخر»، این ها را درنمی یابد؟! بگمانم اگر از چنان هنرمندی نتوان چشم دریافت و چگونگی کاربرد «همه پرسی» را داشت، این یکی بی هیچ گمان و گفتگو آن را می داند و در میان نهادن چنین پیشنهاد جفنگی، در هنگامه ای که مردم در خیابان ها با رژیم تبهکار و تا بن دندان به جنگ ابزار ساز و برگ یافته درگیرند و حتا جلوی گلوله می روند، پیشنهادی سازشکارانه، بسیار نابجا و زمینه سازی برای فرستادن مردم به دنبال نخود سیاه و شکاف انداختن در جنبشی است که بیش از هر چیز، نیازمند یگانه شدن و کانونمند شدن بر جُستارهای بنیادین خود برای دستیابی به پیروزی است. افزون بر آنکه چنین پیشنهادی، چنانچه به بوته ی عمل در آید، پای آنچه «جامعه جهانی» نامیده شده و جز ششلول بندهای آقا بالاسر و زورگوی جهان آرشی ندارد را به چنگ اندازی در امور سیاسی میهن مان، بیش از پیش باز می کند. ناگفته نگذارم که با دستینه نمودن قرارداد ننگین و مایه سرشکستگی ایران و ایرانی، پای همه ی کشورهای امپریالیستی، ریزه خواران روسی و چینی و حتا مافیای اسلامی ترکیه به سیاست کشورمان باز شده است. همه پرسی حتا در آنجا و آن هنگام که به شوند تراز کمابیش یکسان نیروهای دو سوی پیشانی درگیر در نبرد طبقاتی درون کشور، هیچیک از توان چیرگی بر دیگری برخوردار نباشد، باز هم بسود نیروهای بیگانه و بیش از همه کشورهای امپریالیستی برای چنگ اندازی های بیش تر خواهد بود. «... امپریالیست ها بسرکردگی ”«یانکی»“ ها نه تنها در رفتار خود با مردم ایران، راستگو و درستکار نیستند ـ و اگر بودند، جای شگفتی داشت ـ که همه ی کوشش خویش را برای پراکنده نمودن جنبش به پاخاسته بکار می برند تا از درون آن و در گام نخست به یاری ”دولت زهدان اجاره ای“، زمینه های بایسته برای پیشبرد دیگر آماج های راهبردی خویش را فراهم نمایند.»۵

نکته های دیگری هم در این باره ناگفته ماند که شاید به بهانه ای دیگر، در نوشتار یا یادداشتی دیگر به آن ها اشاره نمایم.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۶ دی ماه ۱۳۹۶

پی نوشت:

۱ ـ زنده یاد عزیز نسین، طنزنویس بزرگ ترکیه و جهان در یکی از داستان هایش به نام: «حزب کرامت و حزب سلامت»، پوشالی بودن گروهبندی ها و باندهایی که نام "حزب" و مانند آن بر خود می گذارند را در کالبد داستانی زیبا، نشان داده است. در بخشی از یکی از یادداشت هایم در این زمینه چنین آمده است:
«آیا گروهبندی های خلق الساعه ای که به یکباره از آدم های ابن الوقت پر می شود و با نخستین سرماخوردگی سیاسی "رهبر" آن از هم می پاشد را حزب می دانید و می نامید؟ در اینجا، جای گفتگوی گسترده در این باره نیست؛ ولی اگر داستان همچنان زیبای طنزنویس بزرگ دوران ما: عزیز نسین را به نام «حزب کرامت، حزب سلامت» خوانده باشی یا بخوانی، همانندی بسیاری میان آن دو "حزب" داستان وی با گروهبندی های ریشخندآمیزی چون «حزب اراده ملی» (یا «حزب عرّاده ملی»!) که یکی از آن به گفته ی شما «۲۱ حزب بزرگ ایران» است، خواهی دید و به پوشالی بودن همه ی آن ها پی خواهی برد. برای آگاهی بیش تر شما و دیگران این را هم بگویم که در کشورمان، به جز حزب توده ایران، حزب یا سازمانی راستین که دارای ساختار، برنامه و اساسنامه، استراتژی و تاکتیک های مرحله ای باشد و بر پایه ی یگانگی اراده و عمل کار خود را پی گیرد، نداشته و هنوز هم نداریم. این ها را با نادیده گرفتن چپ یا راست بودن این یا آن حزب می گویم ...»
«گفتگویی که به یکبار خواندن می ارزد!»، ب. الف. بزرگمهر، ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۲

برگرفته از پی نوشت نوشتار «ساختارها و ساز و کارهای سیاسی و اجتماعی درخور انقلابی ملی ـ دمکراتیک»، ب. الف. بزرگمهر  ۱۶ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲
http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/05/blog-post_2699.html

۲ ـ این را نیز باید یادآور شوم که در میان نهادن چنان پیشنهاد نسنجیده ای را با این خوش بینی که از سرِ نادانی بر زبان آقای هنرمند آمده، انگاشته ام؛ وگرنه طنزی گزنده در پاسخ به چنان پیشنهادی بکار می گرفتم!

۳ ـ برگرفته از گزارش «محمد ...ی زاد: باید همه پرسی برگزار شود»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۱۴ دی ماه ۱۳۹۶ (برجسته نمایی های متن از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر)

۴ ـ همانجا (با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر)

۵ ـ برگرفته از نوشتار «جنبش کنونی مردم ایران را پاس داریم و به بار بنشانیم!»، ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ دی ماه ۱۳۹۶


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!