«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مرداد ۸, دوشنبه

شیرین زبانی های رهبر و سنجش کارکرد وی با کشاورزی نمونه! ـ بازپخشش

متن پیام رهبر جمهوری اسلامی در زیر آمده است. با نادیده گرفتن این نکته که در این پیام، بگونه ای تردستانه، نوروز باستانی، جشن بزرگ ملی ایران، کوچک شمرده شده و بجای «شاد باد!» یا «مبارک باد!» با کنار گرفتن خود و گونه ای برتربینی ریشخندآمیز به گفتن «امیدواریم که ... برای ملّت ایران و برای همه‌ی ملّت هایی که نوروز را گرامی می دارند، مبارک باشد»۱ بسنده شده و «حضرت زهرا» و «بقیه الله»۲ و «ارواح مُطهّر» را برجسته تر از آیینی ریشه دار و شناسه ی هر ایرانی نهاده، سایر نکته های آن را در زیر اشاره و آنجا که بایسته است، بیش تر می شکافم.

«آقا ولی»۳ پس از قرآن خوانی همیشگی و مشتی سخنان هوایی درباره ی «اقتضائات» و آرزوی سرشاری و برخورداری از «برکات فاطمی» به گفته ی خود «نگاه اجمالی به سال ۱۳۹۳» افکنده و می گوید:
«سال ۹۳ هم در عرصه‌ی داخلی و هم در عرصه‌ی خارجی و بین‌المللی برای کشور ما سال پرماجرایی بود؛ چالش هایی داشتیم؛ پیشرفت هایی هم داشتیم؛ ما در اوّل سال ۹۳ با توجّه به همین چالش ها بود که عنوان سال را گذاشتیم ”عزم ملّی و مدیریّت جهادی“. با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده می کنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست‌ودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد ...»۴ 
 
اینکه سال گذشته، سال پرماجرا و پرچالشی بود، سخنی نادرست نیست؛ بویژه از آن رو که بند و بست ها و در پی آن، تن دادن های پی در پی اسلام پیشگان لیبرال و سپس دیگر گروه های اسلام پیشه به خواست های «شیطان بزرگ» و همدستانش که بگونه ای پنهانی و دور از دید توده های مردم ایران از چند ماه پیش از انقلاب شکوهمند بهمن ۱۳۵۷ آغاز و در چنگ اندازی «یانکی» ها به افغانستان و عراق و برخی جاهای دیگر پی گرفته شد و گوشه هایی از آن ها نیز از پرده بیرون افتاده بود، سال گذشته با آغاز "نرمش قهرمانانه" که «آقا ولی» دانسته از بر زبان آوردن آن خودداری می کند، به آن اندازه از پرده بیرون افتاد که دیدگان مردم ایران را از گستره ی چنین بند و بست های پنهانی و تن دادن به خواست هایی برخلاف منافع ملی ایران گرد نمود و چالش برانگیخت؛ چالش هایی که با همه ی کوشش رژیم تبهکار جمهوری اسلامی و از آن میان، «نگرانی های فرهنگی»۵ خود وی در براه انداختن کارزارهای فرعی، پیش کشیدن جُستارهای سرگرم کننده چون خاکسپاری آن «ایران نشناس» مادرمرده و حتا اسیدپاشی به روی زنان، روی جُستار بنیادین متمرکز ماند و جانِ رژیم فرسوده و خود وی را کاست و بیش تر فرسود.
 
در زمینه ی آنچه «آقا» از آن با برنام «پیشرفت» یاد می کند تا جایی که می دانم، این پیشرفت ها در زمینه ی یافتن راه ها و ترفندهای تازه برای دزدیدن بودجه عمومی و درآمدهای نفتی، قاچاق های میلیاردی، حیف و میل اموال عمومی و دروغگویی ها و سیاه بازی های تازه بویژه پیرامون بند و بست های ننگین با «شیطان بزرگ» زیر پوشش «گفتگوهای هسته ای» پی گرفته شده است؛ اگر «آقا ولی» پیشرفت هایی از گونه ای دیگر موردنظرش بود، کاش یک نمونه از آن ها را بر زبان می آورد!
 
همینجا این نکته را که پیش از این در یادداشت های پراکنده ی دیگری نیز به آن اشاره نموده بودم، یادآور می شوم که برخلاف تبلیغات پی گرفته شده از سوی همه ی امپریالیست های اروپایی و «یانکی»، هسته ی بنیادین گفتگوهای به اصطلاح هسته ای از همان نخست تاکنون، پیرامون دریافت پایوری هستی رژیم جمهوری اسلامی از سوی کشورهای امپریالیستی کالبد یافته که با همپیوندی اقتصادی هرچه بیش تر این رژیم تبهکار به سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی و به ناگزیر، سمتگیری سیاسی و همسویی هرچه بیش تر با سیاست های اهریمنی کشورهای امپریالیستی در منطقه و جهان هماوند است. برخلاف تبلیغات امپریالیستی درباره ی ترس آن ها از ساز و برگ یافتن ایران به جنگ ابزار هسته ای، سیاست کشورهای امپریالیستی، گسترش گام بگام گسترش جنگ ابزارهای هسته ای در منطقه و زمینه سازی برای راه اندازی جنگ های هسته ای با دامنه ای مهارپذیر است که نه تنها منطقه باختر آسیا، بالکان، روسیه و جنوب اروپا را دربرمی گیرد که بویژه چشم به شبه قاره ی هند و چین داشته و نابودی گروه های بزرگ آدمی را در سر می پروراند. برنام «گفتگوهای هسته ای» تنها پوششی بر این همه و بخشی از برنامه ی اهریمنی امپریالیست ها در گستره ی بسیار بزرگی از «اوراسیا»۶ است که در آن، همزمان با دور شدن رژیم ضدخلقی جمهوری اسلامی از آرمان ها و خواست های به بار ننشسته ی انقلابی بزرگ و خلقی و به پندار من با پیشگامی خودِ رژیم تبهکار در به تاخت نهادن بزرگ ترین دستاورد دانشورانه و فنی تاریخ ایران در برابر دریافت پایوری هستی ننگین اش از امپریالیست ها پی گرفته شده است. از همان آغاز گفتگوها با چند کشور امپریالیستی اروپایی در بیش از دهسال پیش، همواره این پرسش بگونه ای آزاردهنده در ذهنم می چرخید که چنین گفتگوهایی بر کدام پایه و بنیاد حقوق و سیاست جهانی استوار است و چرا با آن چند کشور و بیرون از چارچوب های برسمیت شناخته شده ی «سازمان ملت ها» پی گرفته می شود. این خود بهترین گواهمندی بر آن است که چنین گفتگوهایی برخلاف یاوه های آمیخته به دروغ رهبر جمهوری اسلامی در واپسین سخنرانی اش در مشهد، تنها بر سرِ آنچه «چالش های هسته ای» نامیده شده نبوده و نیست.
 
درباره ی آنچه وی «مدیریّت جهادی» می نامد و گویا بخشی ار شعار سال گذشته ی وی نیز بوده، تنها به عنوان نمونه و مشتی از خروار، اشاره ای به وضعیت آب های زیرزمینی کشور و مدیریت بسیار نابخردانه، بی برنامه و ناکارآمد دست اندرکاران دزد و فرومایه رژیم که کوشیدند تا آن را به گردن طبیعت، آب و هوا و حتا خدا بیندازند، بس است تا سایر یاوه گویی های وی در این باره «بحمدلله» روشن شود. رهبر یاوه گو از «عزم راسخ [ملت ما] ... در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت»۷ سخن می راند که گویا «در روز بیست‌ و دوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین»۸ آن را به نمایش نهاده است. چنانچه دیگر آسمان ریسمان بافته های وی در این باره را یادآور شوم به کلافی سفسطه آمیز درهم پیچیده ای برمی خوریم که شکافتن یک یک آن ها حتا با منطق صوری مورد پذیرش ملاها، دستکم دو صفحه ی کامل را پر می کند و پیشاپیش می دانم که ورای شکیبایی خوانندگان خواهد بود و براستی نیازی به آن نیز نیست؛ تنها سپارشی که می توانم به این «آقا» بکنم، این است که نوشته ها و گفتارهای خود را بازخوانی و بازبینی کند؛ آنگاه شاید به این نتیجه برسد که توده های مردم و روشنفکران ایران، افزون بر آنچه به چشم خود می بینند و نیازمند هیچگونه بهانه و توجیه و اگر و مگر نیز نیستند از سطح آگاهی به مراتب بالاتر و شایسته تری برخوردارند و به چنین سفسطه بازی هایی می خندند. درباره ی دو مورد بالا، همین بس که آن «برخی مشکلات» یادشده به توده های مردم ایران گرانبار شد؛ نه آنکه آن ها پیشاپیش برای گرانبارشدن شان بر دوش خود، «عزم راسخ» داشته اند! اگر یاوه گویی چون تو، چنین منطق وارونه ای را نمی بیند، دیگران می بینند؛ و اگر دروغ می خواهی ببافی، دستکم بگونه ای بباف که بالاتر از تراز آگاهی دیگران باشد! بر بنیاد چنان سفسطه ای، دست به سفسطه ی دیگری زده ای و این بار دوغ و دوشاب را نیز به هم آمیخته ای:
آیا شرکت مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن سال گذشته که چندان گسترده نیز نبود را پشتیبانی از رژیم ضدانقلابی کنونی ایران بشمار می آوری؟ آیا شرکت در دو راهپیمایی دیگر را که یکی با باورهای دینی هماوند است و آن دیگری هر سال به پشتیبانی از مردم پلستین در برابر تبهکاری های رژیم اسراییل انجام می پذیرد و نشان از آگاهی و دادخواهی توده های مردم ایران دارد را به جیب رژیم پلیدت می ریزی؟! این چگونه منطقی است؟! 
 
چنین منطق وارونه و نیرنگبازانه ای مرا به یاد سخنان عبدالرضا مصری، یکی از وزیران دولت های گذشته ی ایران انداخت که در واکنش به آمار «بانک مرکزی» درباره ی هستی ۱۴ میلیون مستمند ایرانی در آن هنگام در زیر خط بی نوایی و تنگدستی به شیوه ای سفسطه آمیز گفته بود:
«ایرانی ها دروغ می گویند که نسبت به گذشته بسیار بی چیزتر شده اند؛ آنها با اراده خود هزینه های زندگیشان را پایین آورده اند. ایرانی ها اصولا قناعت پیشه اند و ارزش قناعت در دین شان، برایشان بیشتر از میلیاردها ثروت است»۹ و من گفته های وی را در یادداشت کوتاهی از آن میان، چنین به چالش کشیده بودم:
«عبدالرضا مصرِی ... به شیوه ای سفسطه آمیز آمار بسیار خوش بینانه بانک مرکزی در مورد وجود ۱۴ میلیون مستمند ایرانی زیر خط بی نوایی را به چالش کشید. وی با انکار غیرمستقیم مستمندان زیر خط بی نوایی و بی چیزی در ایران و ادعای این که آنها با میل و اراده خود به خاک سیاه نشسته اند، با سوء استفاده از برخی آموزه های دینی و کاربرد ”نسبیت گرایی“ که این یک، از بسیاری جهت ها بر ضد همان آموزه ها بکار می رود، به تحمیق دیگران دست زده است.»۱۰ 
 
اکنون، نمونه ای از یک کار شایسته، کاری کارستان و بی هیچگونه پرچانگی را یادآور می شوم تا تفاوت میان خودت که براستی یک نانوایی را نمی توانی بچرخانی و نیز دیگر پرگویان و بیکارگان «خیمه و خرگاه» ات که در جایگاه هایی چون وزیر و نماینده ی مردم نشسته اند را در آیینه ی آدمی پرکار و گزیده گو از میان همان ملتی که در همین سخنرانی ات، کوشیده ای تا پوش لای پالان شان بتپانی، نیک ببینی. منظورم کشاورزی است که در همان سال های نخست پیروزی انقلاب به عنوان کشاورز نمونه برگزیده شده بود و خبرنگار برای گفتگو با وی به کشتزار پربارش رفته بود؛ همان هنگام که تازه مردم را وادار کرده بودند که سخن خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنند و هرکس هم این کار را نمی کرد، خدانشناس بشمار می رفت. به هر رو، وی در پاسخ به پرسش خبرنگار که:
«بسم الله الرحمن الرحیم! خوب برادر می شه به بینندگان ما بفرمایید چکار کردید، چه نوع کودی به این مزرعه تون دادین که الحمدلله اینجور محصول داده؟»۱۱ تنها به گفتن چند واژه بسنده نموده بود:
«به نام خدا! پشکل!» بگمانم، آن «به نام خدا» را نیز خبرنگار پیش از ضبط آن برنامه در دهان وی نشانده بود! 
 
می دانم که کسی چون تو آوردن نام الله در کنار نام سرگین گاو و گوسپند را خوش ندارد؛ ولی این چندان مهم نیست. مهم تفاوت میان کار با سخن سرایی های بی پشتوانه یا بهتر بگویم: روده درازی های آسمانی ریسمانی و پنداربافی های بی عمل است! و اگر نمی دانی، بدان! کسانی چون خاوریِ دزد که در دم و دستگاه ولایت ات فراوانند و در همین دولتِ «آخوندِ آبزیرکاهِ جیغ بنفش» نیز بهترین نمونه های آن را می توان یافت نیز به ریشت همواره خندیده و بازهم می خندند. آن ها به چنان مترسکی که ژست های انقلابی مآبانه بگیرد و هربار با «بزک نمیر بهار میاد»، سر توده ی مردم نگونبخت را شیره بمالد، بیش از دیگران نیاز دارند. ببین چه به مردم گفته ای:
«... در سال ۹۴ آرزوهای بزرگی برای ملّت عزیزمان داریم که همه‌ی این آرزوها هم دست‌یافتنی است. آرزوهای بزرگ ما برای ملّت در این سال، پیشرفت اقتصادی است؛ اقتدار و عزّت منطقه‌ای و بین‌المللی است؛ جهش های علمی به معنای واقعی است؛ عدالت قضائی و اقتصادی است و ایمان و معنویّت است ... به نظر ما همه‌ی این خواسته‌ها و آرزوها دست‌یافتنی است؛ هیچ‌کدام از اینها چیزهایی نیست که از ظرفیّت ملّت ایران و ظرفیّت سیاست های نظام بیرون باشد. ظرفیّت های ما بسیار زیاد است ... این ظرفیّت عظیم و مهم دست‌یافتنی است؛ ولی شروطی دارد؛ یکی از مهم‌ترین شروط عبارت است از همکاری‌های صمیمانه میان ملّت و دولت؛ اگر این همکاری صمیمانه از دو سو شکل بگیرد، یقیناً همه‌ی آنچه را که جزو آرزوهای ما است دست‌یافتنی است و آثار آن را مردم عزیزمان به چشم خواهند دید. دولت، کارگزار ملّت است؛ و ملّت، کارفرمای دولت است. هرچه بین ملّت و دولت صمیمیّت بیشتر و همکاری بیشتر و همدلی بیشتری باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت.»۱۲ 
 
گویند: «آرزو بر جوانان عیب نیست!» ولی، آیا از خود نمی پرسی:
مرا در این سن و سال و پس از سی و شش سال نابخردی و نابکاری، چه به آرزو؟! 
 
می دانم که گستاخی سرشتی ات و این ویژگی که هر بار دنبال بزی بلاگردان می گردی تا گناه کارهای انجام نیافته یا ندانمکاری ها را به گردن وی بشکنی، نمی گذارد تا با چشم بینا و رفتاری پاسخگویانه بنگری که چه گلی کاشته ای؛ بجای آن، جفنگ هایت را پی می گیری. از همکاری‌های صمیمانه میان ملّت و دولت سخن می رانی که اگر این همکاری صمیمانه از دو سو شکل بگیرد، بی برو برگرد همه‌ی آنچه آرزوهای ما ایرانیان است، برآورده خواهد شد. دولت «بزرگ بازرگانان و سوداگرانِ» هست و نیست ایران را در جایگاه کارگزار ملّت نشانده ای و ملّت را به پندار خود، کارفرمای دولت بشمار آورده ای. شاید هنوز هم براستی نمی بینی که چنین شیرین زبانی هایی تا چه اندازه با واقعیت ناهمخوان است. به آن در اینجا نخواهم پرداخت؛ ولی این را بدان که از چشم توده های مردم، نخستین مسوول و پاسخگو تو هستی؛ نه هیچکدام از کارگزاران و دزدانی که بار زده و می روند! یادت باشد که دیگر زمان چندانی نیز برای تو و چنین خیمه و خرگاهی پوشالی برجای نمانده  و دیر یا زود فرو خواهد ریخت. شاید هنگامی در آینده، هنرمندانی از کشور خودمان یا جاهای دیگر، «کارتون»ی در مایه ی «کارتون پلنگ صورتی» که آن را همچنان دوست دارم با برنامی چون «آخوند رنگی بنگی» یا برنامی سزاوارتر و سازگارتر با منش نه چندان آدموارت بسازند و نامی ماندگار در تاریخ هنر نیز بیابی.
 
ب. الف. بزرگمهر    دوم فروردین ماه ۱۳۹۴  
 
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_938.html
 
پی نوشت:
 
۱ ـ  «پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴»، آخوند خامنه ای
 
برجسته نمایی ها همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر 
 
۲ ـ یکی از مفت گویی هایی که به درونمایه ی آن کمتر پرداخته شده، همین «بقیه الله» و عبارت های ساخته و پرداخته ی پوچی مانند آن است؛ مگر «الله»، خداوند یا هر نام دیگری که در این یا آن کیش و آیین از آن نام برده شده و توده های مردم را به پرستش و بندگی اش فرامی خوانند، آنگونه که در دیدگاهی پندارگرایانه با کاربرد الگوی «متافیزیک» هستی تمام و کمال و بی کم و کاستی از آن ساخته و پرداخته اند، دنبالچه، افزونه یا همانا «بقیه» دارد؟! آیا بر بنیاد "منطق" برخاسته از کیش و آیین خودشان، چسباندن چنین پیشوندها یا پسوندهایی به پس و پیش «الله»، کفرگویی بشمار نمی رود؟ 
 
۳ ـ «آقا ولی»، کوتاه شده و دم بریده ی همان «آقای ولی مطلق فقیه» است! 
 
۴ ـ «پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴»، آخوند خامنه ای 
 
۵ ـ آنچنان نگرانی هایی که بیش تر یادآور زبانزد «فیلش یاد هندوستان نموده» است.  
 
۶ ـ گستره ی «بزرگ خشکی» («قاره») های به هم پیوسته ی آسیا و اروپا 
 
۷ و ۸ ـ «پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴»، آخوند خامنه ای 
 
۹ ـ وزیر رفاه در گفت‌وگو با «ایسنا»:
 
۱۰ ـ برگرفته از نوشتار: «آقای وزیر! خدا را خوش نمیاد ...»، ب. الف. بزرگمهر، سپتامبر ٢٠٠٨، تارنگاشت «فرهنگ توسعه» که سپس بسته شد. آن هنگام هنوز تارنگاشت خود را راه نینداخته بودم. نسخه ای از این یادداشت را از آن میان در پیوند زیر می توان یافت که خوشبختانه خاستگاه آن ار یادآوری نموده است:
http://vista.ir/?view=context&id=342545   
 
۱۱ ـ خبرنگاره با اون میکروفن های بلندی که با پشم گوسپند می پوشندشون، میره به سوی کشاورزه با اون کلاه های نمدی رنگ شتری که کنار همون کشتزار به بیلش تکیه داده و انگشت اشاره ی اون یکی دستش هم توی یکی از سوراخ دماغ هاش سرگرمه و می پرسه:
ـ بسم الله الرحمن الرحیم! خوب برادر می شه به بینندگان ما بفرمایید چکار کردید، چه نوع کودی به این مزرعه تون دادین که الحمدلله اینجور محصول داده؟ 
 
... و کشاورز نمونه که هنوز فرصت نکرده انگشتش رو از توی سوراخ دماغش بیرون بیاره و دوربین چی هم دوربین و درست همونجا میزون کرده، پاسخ می ده:
ـ به نام خدا! پشکل! 
 
«به نام خدا! پشکل!»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۲ دی ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/01/blog-post_5198.html
 
۱۲ ـ «پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴»، آخوند خامنه ای 
 
***

پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴ 
 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، سال ۱۳۹۴ را سال «دولت و ملّت، همدلی و هم‌زبانی» نامگذاری کردند.
 
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است: 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ 
 
یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر اللّیل والنّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.
السّلام علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها. 
 
آغاز سال مصادف است با ایّام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ ارادت مردم ما به خاندان پیغمبر و دخت گرامی پیامبر اعظم اقتضائاتی دارد که یقیناً همه باید این اقتضائات را رعایت کنند و یقیناً رعایت خواهند کرد. امید است که این ایّام و این سال از برکات فاطمی سرشار و برخوردار باشد؛ و نام مبارک این بزرگوار و یاد ایشان تأثیرات عمیق و ماندگار خود را در زندگی مردم ما در سال ۱۳۹۴ بگذارد. و امیدواریم که این آغاز بهار طبیعت که آغاز سال نوی هجری شمسی است، برای ملّت ایران و برای همه‌ی ملّتهایی که نوروز را گرامی میدارند مبارک باشد. سلام خاکسارانه عرض میکنم به ساحت حضرت بقیّة الله الاعظم (ارواحنافداه) و یاد امام بزرگوارمان و شهیدان را در این فرصت، گرامی میداریم و امیدواریم که ما را از برکات انفاس طیّبه و دعاهای ارواح مطهّر آن عزیزان برخوردار فرماید. یک نگاه اجمالی به سال ۱۳۹۳ میکنیم و نگاهی اجمالی به سال جاری‌ای که در این ساعت شروع میشود. سال ۹۳ هم در عرصه‌ی داخلی و هم در عرصه‌ی خارجی و بین‌المللی برای کشور ما سال پرماجرایی بود؛ چالشهایی داشتیم، پیشرفتهایی هم داشتیم؛ ما در اوّل سال ۹۳ با توجّه به همین چالشها بود که عنوان سال را گذاشتیم «عزم ملّی و مدیریّت جهادی». با نگاهی به آنچه در سال ۹۳ گذشت، مشاهده میکنیم که عزم ملّی بحمدالله بُروز و ظهور داشت. ملّت ما عزم راسخ خود را هم در تحمّل برخی مشکلاتی که برای او وجود داشت نشان داد، هم در روز بیست‌ودوّم بهمن، در روز قدس و در راهپیمایی عظیم اربعین این عزم را، این همّت را از خود بُروز داد و نشان داد. مدیریّت جهادی هم در برخی از بخشها بحمدالله بارز و آشکار بود. در آن بخشهایی که مدیریّت جهادی را انسان مشاهده کرد، پیشرفتها را هم در آنجا مشاهده کردیم. این البتّه توصیه‌ی مخصوص سال ۹۳ نیست، هم عزم ملّی و هم مدیریّت جهادی برای امسال و برای همه‌ی سالهای پیش‌رو برای ملّت ما مورد نیاز است.
 
و امّا در سال ۹۴ آرزوهای بزرگی برای ملّت عزیزمان داریم که همه‌ی این آرزوها هم دست‌یافتنی است. آرزوهای بزرگ ما برای ملّت در این سال، پیشرفت اقتصادی است؛ اقتدار و عزّت منطقه‌ای و بین‌المللی است؛ جهشهای علمی به معنای واقعی است؛ عدالت قضائی و اقتصادی است؛ و ایمان و معنویّت است که از همه مهم‌تر و پشتوانه‌ی همه‌ی آن سرفصل‌های دیگر است. به نظر ما همه‌ی این خواسته‌ها و آرزوها دست‌یافتنی است؛ هیچ‌کدام از اینها چیزهایی نیست که از ظرفیّت ملّت ایران و ظرفیّت سیاستهای نظام بیرون باشد. ظرفیّتهای ما بسیار زیاد است؛ در این زمینه حرفهای گفتنی‌ای وجود دارد که ان‌شاءالله به مهم‌ترین آنها در سخنرانی عصر [شنبه‌] اشاره خواهد شد.
 
آنچه در این ساعت مایلم به ملّت عزیزمان عرض کنم این است که این ظرفیّت عظیم و مهم دست‌یافتنی است ولی شروطی دارد؛ یکی از مهم‌ترین شروط عبارت است از همکاری‌های صمیمانه میان ملّت و دولت؛ اگر این همکاری صمیمانه از دو سو شکل بگیرد، یقیناً همه‌ی آنچه را که جزو آرزوهای ما است دست‌یافتنی است و آثار آن را مردم عزیزمان به چشم خواهند دید. دولت، کارگزار ملّت است؛ و ملّت، کارفرمای دولت است. هرچه بین ملّت و دولت صمیمیّت بیشتر و همکاری بیشتر و همدلی بیشتری باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت. باید به یکدیگر اعتماد کنند؛ هم دولت، ملّت را به معنای واقعی کلمه قبول داشته باشد و ارزش و اهمّیّت و توانایی‌های ملّت را بدرستی بپذیرد، هم ملّت به دولت که کارگزار کارهای او است به معنای حقیقی کلمه اعتماد کند. من در این زمینه هم حرفهایی دارم و توصیه‌هایی دارم که ان‌شاءالله در سخنرانی به آنها اشاره خواهم کرد. لذا به نظر من امسال را باید سال همکاری‌های گسترده‌ی دولت و ملّت دانست؛ من این شعار را برای امسال انتخاب کردم: «دولت و ملّت، همدلی و هم‌زبانی». امیدواریم این شعار در عمل تحقّق پیدا کند و هر دو کفّه‌ی این شعار، یعنی ملّت عزیزمان، ملّت بزرگمان، ملّت با همّت و با شجاعتمان، ملّت بصیر و دانایمان، و همچنین دولت خدمتگزار بتوانند به این شعار به معنای حقیقی کلمه عمل بکنند و آثار و نتایج آن را ببینند.
 
از خداوند متعال پیشرفت همه‌ی کارهای بزرگ کشور را درخواست میکنیم و توفیق خودمان را در خدمتگزاری از خدای متعال مسئلت میکنیم.
 
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌ 
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!