با خود می اندیشم:
اگر چنین منطقی درست باشد، مانند آن را برای مردها یا دستِ کم مردهای زن دار نیز می توان بکار برد ... «حجاب یعنی من زنم را دوست دارم. مرا به دیگران نیازی نیست.»
بی
درنگ از این اندیشه ی خام بیرون می آیم. پس تکلیف اسلام چه می شود؟ برپایه
ی شرع انور، هر مردی می تواند چهار زن عقدی و شمار بی شماری (به گفته ی
آخوندها: الی ماشاء الله) صیغه و متعه داشته باشد. روشن می شود که برای
مردان، باید فرمولی اینچنین نوشت:
«حجاب بی حجاب! من نه تنها زنم را دوست دارم که به دیگر زنان نیز مرا نیاز بسیار است!».
سپس تاریخ اسلام و کاربرد درخشان شرع انور آن از پیامبر اسلام گرفته تا
«حاجی آقا»ی صادق هدایت و ... برای لحظه ای از خاطرم می گذرد:
اسیر کردن زنان به عنوان بخشی از غنیمت های جنگی و بخش کردن آنها میان مسلمین از صدر تا ذیل ...
نه! جایی برای گفتگو و چون و چرا نیست. از همین فرمول سود برده اند.
اگر جای زنها بودم، یک شعار به شعارهای برابری خواهانه می افزودم:
یا حجاب برای همه، یا حجاب بی حجاب!
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ اَمرداد ۱۳۹۰
http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/08/blog-post_3883.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر