نوشته اند: «فروشنده واقعی هستیم»! نام یکی سعید، ۲۶ ساله و
دیگری فاطمه که ۲۰ سال بیش تر ندارد. زن و شوهر؟ یا شاید خواهر و برادر؟ چه می
فروشند؟ کبِد! کبِدهایی جوان و پاک و پاکیزه. در برابر آن، چه دریافت خواهند
کرد؟ بیگمان، پولی که در برابر فروش یکی از اندام های بایسته ی بدن شان تا اندازه
ای هم شده، بیارزد؛ ولی، هر اندازه هم که باشد، مگر تا کِی خواهند توانست با آن
پول ها سر کنند؟! یکسال؟ شاید کمی بیش تر یا کم تر، نمی دانم. پس از آن چه؟! فروش
اندام و اندام هایی دیگر؟! اگر این بده بستان را با بده بستان های دو سر بُردِ کلان
دزدان و سوداگران هست و نیست مردم ایران بسنجیم، جز بده بستانی «باخت ـ باخت» بیش
نیست.
دیگران، اینجا و آنجا سفره های تهی از حتا نان را پهن کرده و
دور تا دور آن، چُنبک زده، نشسته اند. برای چه؟! آیا می خواهند حس دلسوزی زالوهای
بادکرده از خون مردم را برانگیزند؟ ولی، مگر از زالو جز مکیدن خون، کاری دیگر برمی
آید؟! نمونه وارترین شان، همان ها بودند که میلیاردها پول بی زبان را جلوی دیدگان
این و آن با تردستی بار زدند و بردند؛ و آن دیگران، زالوهای اجتماعی را می گویم،
مگر از گونه ای دیگرند؟ اگر در برابر چنان پدیده هایی انگشت به دندان بگزند، نه از واکنشی آدموار و برافروختگی در برابر تبهکاری انجام شده است؛ تبهکاری زالوهایی چون
خودشان، برای آن ها زرنگی و تردستی است و بس:
ـ دیدی فلانی چطور در یک چشم بهم زدن، سر همه را شیره
مالید؟! بنازم به این تردستی! آدم زرنگ به این می گویند ...
با زالوهای اجتماعی، آن هم زالوهایی که روشن و آشکار، همدست
و همپای زالوهای بیگانه و بزرگ تر از خودشان، خون مردم را می خورند و در کردار،
دستیار، پیشکار و حتا نوکر آن ها بیش نیستند، چگونه باید رفتار نمود؟ سرِ سفره های
تهی از نان چُنباتمه زد تا شاید دل شان بسوزد و تکه نانی خردکننده و خوارکننده ی
منش و روان آدمی در آن بیفکنند و بگویند پیشکشِ امام زمان است؟! نه! باید برخاست؛ دست
در دست هم سازمان یافت و زالوها را حتا اگر شده با جنگِ ساز و برگ یافته به جنگ
ابزار از بدن نیمه جان ایران بیرون کشید و زیر پا له کرد! راهی جز این برجای
ننهاده اند ...
ب. الف. بزرگمهر نهم
اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر