دیشب به بهانه ی اینکه نزدیک
خونه یه نمایشگاه دفاع مقدس بزرگ (بزرگ صفت نمایشگاه است!) زده اند و همسرم عادت
داره، هرجا بره منو هم دنبال خودش بکشه، توفیق زیارت داشتیم خدمت شون (نمایشگاه(! یه نمایشگاه بزرگ با یه لشگر آدم با یه
لشگر تجهیزات با خرج آنچنانی با بازه زمانی ده روزه، هیچ جیزی برای ارائه نداشت؛ یه
گوشه اش یه عالمه وسایل جبهه بود که بچه ها ازش بالا می رفتند؛ یه لشگر آدم بود که
با پرچم دور نمایشگاه می چرخیدند و تیر هوایی می زدند؛ یه گوشه اش مراسم بود که با
مجری گری جنابِ ... و نقل خاطرات آقای ... و دلقک بازی یکی از این ها که تقلید صدا
می کنند، فضا رو بدتر شبیه جشن های نامناسب ماه رمضان کرده بود!
سر انگشتی که حساب کردم، نزدیک
به میلیارد خرج نمایشگاه باید شده باشه و لابد چنین چیزی لااقل ده جای دیگه مملکت
هم برگزار شده و شما حالا سرانگشتی هم حساب کنید، یک رقم وحشتناک بدست میارید با
بازده و خروجی زیر ۵ درصد؛ یعنی احساس می کنم در زمینه کار فرهنگی با توجه به برآورد
هزینه هایی که میشه و نتیجه ای که بدست میاد، کلا تعطیل کنیم کار فرهنگی اینچنینی
رو به نفع همه باشه! کسی هم مدیون بیت المال نمیشه!
از «گوگل پلاس» با اندک
ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ برنام را از متن برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر