کار بجایی رسیده که هر کون نشوری، مارکس شناس شده است.
حالم از دیدن شمار بسیاری از نوشته هایی که با دیدن نام "نویسنده" های
شان، تنها به برنامِ آن خیره می شوم و درمی گذرم، بهم می خورد. همه ی آن ها در
آستانه ی ۲۰۰ سالگی آن دانشمند انقلابی یادشان افتاده که باید بسوی وی بازگشت! بویژه
حزب ها و سازمان های کاریکاتور سوسیال دمکراسی باختری، این روزها بیش از همه به
ستایش از مارکس برخاسته، وی را تاقچه بالا نهاده اند:
همانجا جای توست! هر روز در برابرت خم می شویم و ترا می
ستاییم؛ ولی چه کنیم؟! ناچار بودیم براه برونشتین و کائوتسکی برویم:
بخدا سوگند، ما با آنکه نان امپریالیست ها را می خوریم و
برای شان کار چاق می کنیم، همچنان مارکسیست هستیم و برای کارگران و رنجبران جهان،
آینده ای نیک آرزومندیم!*
ب. الف. بزرگمهر چهارم خرداد ماه ۱۳۹۷
* مارکس:
فریدریک! تو این ها را می
شناسی؟! چه بوی بدی می دهند! ...
انگلس:
آری! می شناسم؛ شاید کمی بیش
از تو. برای تو هم نباید آنچنان ناشناخته باشند؛ نوادگان همان هایند که از تو
پرسیده بودند: «تو مارکسیست هستی»؟ و تو با ریشخندشان، تنها به گفتنِ یک «نه»
بسنده کردی. من ناچار بودم تا چندین سال پس از پرکشیدنت با آن ها سر و کله بزنم و
نگذارم تا اهرمی که ما برای زیر و رو کردن جهان به کارگران و زحمتکشان پیشکش کردیم
را بربایند و در جایی دور از دیدگان پنهان کنند؛ کار دشوار و کمرشکنی بود. می بینی
که هنوز هم هستند ...
برگرفته از نوشتار «پیام هایی
که هنوز پی گرفته می شوند ...»، ب. الف. بزرگمهر ۲۸ خرداد ماه ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر