یک یادآوری بایسته!
در روزها و هفته های گذشته، یکی دو یا شاید بیش تر از نوشتارها
و یادداشت های گذشته ام که در آن ها به این یا آن سویه از نوشتارهای «نامه مردم» پرداخته شده بود را بازانتشار نموده و
فراموش نمودم تا برای جلوگیری از برداشتِ نابجا یادآور شوم که آماج بازانتشار آن
ها نه دیگر هیچگونه چشمداشتی برای بهبود بنیادین سیاست آن گاهنامه بسود توده ی کار
و زحمت که به شَوَند برخی نکته های شاید همچنان سودمندشان است که گاه با تیزبینی
درخور از سوی خوانندگان بیش تری یادآوری می شوند.
ب. الف. بزرگمهر ۱۷ خرداد
ماه ۱۳۹۷
***
گویی باری تاریخی است که بر سرِ راه نهشته شده و نیازمند روفتن
است!
به نوشتار زیر از «نامه مردم» شماره ۹۶۷ باریک شوید! بیش از هر چیز به گزیده خبرهایی می ماند که آن
مردک نه جندان خوشنام، هر از گاهی برای «بی بی سی» فراهم می کند؛۱ روده درازی هایی که همچنین، یادآور نامه ی خنده
دار فتحعلی شاه (یا شاید یکی دیگر از شاهان قاجار) به شاه همدوره ی خویش در فرانسه
است۲ که در آن، پس از پرگویی
های بسیار و کاربرد فرنام های ستایش آمیز گوناگون برای آن شاه نادیده و ناشناخته،
حال وی را جویا شده و به بازدید از ایران فراخوانده بود!
در همین شماره ی نامه مردم به تحلیل هایی در نوشتاری دیگر برمی
خوری که چون بسیاری دیگر از نوشتارهای این گاهنامه، نشانه های آشکار سیاستی بر
بنیاد سوسیال دمکراسی، آنهم نه از گونه ی کلاسیک اروپای باختری آن که
کاریکاتورگونه ای وامانده و محافظه کارانه از چنان سیاستی را به نمایش می گذارد.
در بخش پایانی آن نوشتار که از پرگویی نیز چندان تهی نیست، چنین آمده است:
«از منظرِ اقتصاد و سیاست، کشور ما بر سر
دوراهیِ گزینشِ یکی از این دو راهبرد قرار دارد:
تداوم جامعهٔ "زَرسالار" بر اساس برنامههای
نولیبرالیستی دولت یازدهمِ رژیم ولایی، و یا مبارزه با دیکتاتوریِ ولایی پیرامونِ
برنامهٔ حداقلی اقتصادیای با هدف رشدِ موزون برای توسعهٔ ملی.»۳
سخن بر سر کدام برنامه ی حداقلی اقتصادی با چه درونمایه ای است؟
آیا چنان برنامه ای در چارچوب سامانه و «راه رشد سرمایه داری»
که یکی از مهم ترین نمودهای آن، «رشد ناموزون اقتصادی ـ اجتماعی» است، می تواند به
«رشدِ موزون برای توسعهٔ ملی» دست یابد؟ آنهم در چارچوب رژیم تبهکار جمهوری اسلامی
که گویا تنها «با دیکتاتوری ولایی» آن باید «مبارزه» نمود؟!
اگر چنین نیست ـ و چنانچه بود در مدت سی و شش سال، نمودی از آن
دیده می شد ـ آیا چنان «برنامهٔ حداقلی اقتصادی»، کاری فراتر از
"اصلاحات"ی (رِفُرم) رنگ و رو رفته و بیش تر رنگ و لعابی تر و تازه بر
چهره ی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی و حاکمیتِ سوداگران و بازرگانان بزرگ خواهد بود؟
روشن است که آن «برنامهٔ حداقلی اقتصادی» را حتا اصلاحاتی که
پیشرفت اقتصادی ـ اجتماعی (توسعهٔ ملی) به بار آورَد، نمی توان بشمار آورد. افزون
بر آنکه سمتگیری اجتماعی ـ اقتصادی آن را نیز روشن نکرده اند!
آیا بجای پیشنهاد «برنامهٔ حداقلی اقتصادی» که «حداقل» آن تنها
به درد اصلاح طلبانِ دروغین ایران می خورد و لبخندی بر لبان مجیزگوی شان می نشاند،
بهتر نبود رُک و پوست کنده از «راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی» که در شرایط ایران
جز با رهبری طبقه کارگر و نمایندگان سیاسی شایسته ی آن انجام پذیر نیست، سخن می
راندند؟
آیا یادشان رفته سمتگیری اجتماعی ـ اقتصادی آن «برنامهٔ حداقلی
اقتصادی با هدف رشدِ موزون برای توسعهٔ ملی» را بنویسند؟! آیا نمی دانند که رویش و پیشرفت اجتماعی ـ
اقتصادی یا آنگونه که دوپهلو نوشته اند: «توسعه ی ملی» نیز چون سایر جُستارها و
مانش های اجتماعی، سویه ای طبقاتی داشته و خواه ناخواه این پرسش را دربردارد که به
سود کدام طبقه و لایه های اجتماعی؟
می پندارم که همه ی این ها را نیک می دانند؛ چه خود را به
نادانی زده باشند یا دانسته و آگاهانه از روی این پرسش بنیادین پریده باشند، چون
روز روشن است که هیچ آماج و برنامه ای به سود طبقه کارگر و زحمتکشان ایران ندارند.
شگفت زده نیز نمی شوم؛ زیرا از حزبی با بیش از دو دهه مدیریتی نابخرد و ناکارآمد و
مُشتی اَلِف بچه ی خرده بورژوا و بورژوا که رهبری آن را به چنگ آورده و جز
دیپلماسی چیزی نیاموخته اند، بیش از این نمی توان چشم داشت.
به این ترتیب و با همین چند پرسش ساده، بی آنکه بخواهم ژرف تر
به آنچه در آن نوشتار آمده و جُستار این یادداشت نیز نیست، بپردازم، درونمایه ی
پیشنهاد به میان آمده تا اندازه ای روشن شده است. افزون بر آنکه در همان جمله ی
کوتاه، سردرگمیِ، سخن پردازی بیمایه و کاربرد «... ، و یا ...» میان
«گزینش یکی از دو راهبرد» که به هیچ روی، گزینه هایی رودرروی یکدیگر نیستند، نشانه
هایی از نارسایی در پارسی اندیشی۴ و
پارسی نویسی دربردارد که به آن بیش تر نمی پردازم.
اکنون با این پرت و پلایی که نوشته اند، آیا می پذیرند که جز
حزبی اصلاح طلب (رفرمیست) بیش نیستند؟
آیا از چنان آمادگی برخوردارند که حقیقت را رُک و پوست کنده با
توده های مردم ایران و طبقه کارگر آن در میان بگذارند و دست از ادعاهایی چون «حزب
طبقه کارگر» بشویند و راه خویش در پیش گیرند؟ یا چون آن ولی فقیه نابخرد و دروغگو،
شنای زیرآبی را بیش تر خوش دارند و به پشتوانه ی تاریخ حزبی با قهرمانانی چون
روزبه، سیامک، سیمین و ده ها و صدها نام نیک دیگر، همچنان دوستدار نمایش های سالنی
و سخنرانی هایی از برکرده و گاه برگرفته از کار و پشتکار دیگران اند؟
آیا حزبی که با کنار زدن شاخ و برگ های ادعاهای میان تهی آن،
بگونه ای عمده، دیدگاه طبقاتی لایه های اجتماعی میانی و میان به بالای جامعه را
بازمی تاباند و این را نیز درنمی یابد یا اگر درمی یابد، خود را به کوچه ی علی چپ
می زند که بازتاب دیدگاه طبقاتی لایه های اجتماعی درگیر میان دو قطب بنیادین
کارگر و سرمایه دار در جامعه ی سرمایه داری به آرش پشتیبانی از منافع طبقاتی
راستین آن لایه های اجتماعی نیست و منافع آن ها بر بنیاد جایگاهی که در هرم
اجتماعی دارند یا به منافع طبقاتی طبقه کارگر یا به منافع سرمایه داران گره خورده،
می تواند برنام «حزب طبقه کارگر ایران» را یدک بکشد؟ آیا چنین کاری، افزون بر
گستاخی، ریشخندآمیز نیست؟!
مانده ام که با این حزب چکار کنم! حزبی که نه تنها کم ترین نشانی
از گذشته ی دور خود ندارد که در سنجش با دوره ی آغاز انقلاب بهمن ۵۷ با همه ی ندانمکاری های سبک و سنگین و
دیرجنبیدن هایش، گامی به پیش و به سوی بهبود سیاست راست روانه ی خود برنداشته است.
در شرایطی که طبقه کارگر کشورمان، نیازمند حزبی کمونیستی ـ
کارگری با ویژگی های لنینی است، این حزب از کم ترین شایستگی برای انجام نقشی
درخورِ شرایط کنونی و آینده ی نزدیک ایران برخوردار نیست؛ گویی باری تاریخی است که
بر سرِ راه نهشته شده و نیازمند روفتن است!
مدت هاست بگونه ای آزاردهنده با خود اندیشیده ام:
آیا هنوز چشم اندازی برای بهبود می بینی؟ آیا باید همچنان دندان
روی جگر گذاشت و خاموشی گزید؟ یا گاه گداری به اشاره ای و یا انتقادی بی هیچ
بازتابی برونی بسنده نمود؟ آیا هنگام آن فرا نرسیده که هرگونه چشم پوشی و ترس از
«گریز از مرکز» را کنار بگذاری؟ کدام مرکز؟! ...
آیا هنگام آن نرسیده که چاره ای دیگر اندیشید؟
ب. الف. بزرگمهر ششم
اسپند ماه ۱۳۹۳
پی نوشت:
۱ ـ در
اینجا به درستی یا نادرستی درونمایه ی آن نپرداخته ام.
۲ ـ تا
جایی که به یاد می آورم، این نامه ی دراز و بیمایه را زنده یاد ابراهیم یونسی بانه
ای، چون نمونه ای از پرگویی های نوشتاری، در کتاب «هنر داستان نویسی» اش آورده
بود.
۳ ـ «کدام راه، جامعهٔ "زَرسالار" یا
جامعهٔ"عدالتسالار"؟»، «نامه مردم»، شماره ۹۶۷، چهارم اسفند ماه ۱۳۹۳
۴ ـ نارسایی در پارسی اندیشی به این آرش که
نخست به زبان دیگری می اندیشی و سپس آن را نارسا به پارسی برمی گردانی.
***
ادامهٔ سیاستهایِ تعیینشدهٔ ولیفقیه، بهوسیلهٔ دولت روحانی
بعد از تعیین حسن روحانی در مقام رئیس جمهور در جریان انتخابات
مهندسیشدهٔ سال ۹۲، هیاهوی کر
کنندهای در داخل و خارج از کشور بهراه افتاد که شاهبیت آن این بود که با این
انتخاب، در رابطه با معضلهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زنان، و جز اینها، گشایشهای
مثبت فرصت بروز پیدا خواهند کرد. در این زمینه،
کارگزاران ولی فقیه در دولت روحانی نیز بر این توهم دامن زدند و برای گرم
کردنِ انتخابات مهندسی شده و مهار نارضایتیهای رو به افزایش مردم، سخنپراکنی و
قلمفرسایی کردند.
از جمله توهماتی که بعد از روی کار آمدنِ حسن روحانی و دولت وی
روی آن مانور زیادی داده شد، مسایل مربوط به عرصهٔ فرهنگی و زنان بود. مجموعهٔ برخوردهای سیاسی جناحهای حکومتی در
چند هفته گذشته، این واقعیت را بهاثبات میرساند که، هیاهوهای تبلیغی و گمراهکننده
برای کشاندن مردم مستأصل به صحنهٔ انتخابات، فاقد نتیجهٔ عملی بوده است و تجربهٔ
بیش از یک سال و نیم ریاست روحانی در عمل، فاقد هرگونه تغییرات امیدوار کننده بوده
است. روزنامه اعتماد، ۲۷ بهمنماه،
در خبری در تشریح سفر قریبالوقوع روحانی
به قم مینویسد: "يك سفر ناگهانی با رويكرد فرهنگی كه شايد جنبه حلالمسائلی
برای اعتراضات اين روزهای مراجع عظام تقليد داشته باشد. ... شاه كليد سفر روحانی
به شهر قم اما ديدار با مراجع تقليد است؛ ديدارهايی كه وضعيت سالهای آينده دولت
را روشن خواهد كرد. ... هرچند كه بسياری میگويند كه سفر روحانی به قم نوعی پاسخ
به برخی انتقادها به وزارت ارشاد است اما به نظر می رسد كه اين سفر تبعات مثبت
بسيار زياد ديگری هم داشته باشد."روزنامه ایران، ۲اسفندماه، در ارتباط با سفر محمد نهاوندیان به قم پیش از سفر
روحانی، آورده است:"نهاوندیان در شرایطی، پنجشنبه، پای به این شهر مذهبی
گذاشته است که در روزهای اخیر برخی تندروها دغدغههای سیاسی و جناحی خود دربارهٔ
مسائل مختلف و از جمله حوزهٔ فرهنگی را به مواضع و خواستههای علما و مراجع نسبت
دادهاند. آنها با فضاسازیهای رسانهای خود میکوشند تا ادعای ناهمخوانی برخی
برنامهها و اقدامهای دولت با دیدگاهها و توصیههای علما و مراجع را القا کنند.
اما فضای حاکم بر تبادل نظر رئیس دفتر روحانی با مراجع قم، حکایت از آن داشت که
تندروها در تخریب اعتبار دولت نزد علما، توفیقی نداشتهاند." سایت فرارو، ۲۷ بهمنماه، نیز با عنوان:"روحانی برای
"دلجویی" به قم میرود؟"، آورده است:"رئیس جمهور در سفر بعدی
سفر استانی خود نه خراسان شمالی بلکه به قم سفر می کند. مقصد جدید بر پایه یک
تغییر از پیش اعلام نشده انتخاب شد. هنوز توضیحی درباره علت تغییر در برنامه سفر
رییس جمهور عنوان نشده است اما چالشهای موجود میان مراجع تقلید با وزارت ارشاد
این احتمال را تقویت میکند که این سفر نوعی دلجویی دولت از علما است." هراس
و سراسیمگی روحانی و اعضای کابینهاش نسبت به هیاهوهای پوچ مخالفان به سیاستهای
وزرات ارشاد مربوط میشود. در نخستین روزهای آغاز بهکار دولت روحانی و حتی پیش از
آن، قول و قرارهایی بیان میشد که در آن وعده داده میشد سخت گیریها در رابطه با
امور فرهنگی از جمله نشر، موسیقی، و مطبوعات کمتر میشود و فضا برای فعالان این عرصه
مهیا میگردد. این امیدواری بهخصوص در عرصههایی که به فعالیت زنان مربوط میشد،
بیشتر برجسته میگردید. روزنامه ایران،۱۸
بهمنماه، در مقالهیی با عنوان:"هیاهو برای هیچ"، در اشاره به بولتنهای
منتشر شده که در آنها "افترا زنی به تکخوانی زنان" اشاره رفته است،
برآشفته و معتقد است "حاشیه پردازان و دروغزنان"، "تیر تهمت را تیز
میکنند تا اعتماد بزرگان و معتمدین به دولت را مخدوش" کنند و در تکذیب
محتوای این بولتنها با این توضیح که "دولت یازدهم از همان روزها که نام
نامزدها را برای سمتهای اصلی کابینه مرور میکرد بهخوبی میدانست که کرسی فرهنگ
از مهمترین مناصب مدیریتی است" و "به این اعتبار ادامه آن را به کسی
سپرد که از محارم نظام تلقی میشود"، مینویسد:"... هیچ تصمیمی در حوزه
کتاب و نشر، تصویر و سینما، صدا و آواز و... جواز انتشار نیافتهاند مگر آنکه عیار
التزامشان به اخلاق و ارزشها ثابت شده باشد." مقاله در ادامه با تکذیب شدید
وزارت ارشاد برای تکخوانی زنان، و در جایی دیگر باز برای خشنودی علمای ارتجاع در
حوزه علمیه قم، مینویسد:"قصه رضایت ارشاد به انتشار آلبوم تکخوانی زنان،
توهمی از همین جنس است.کیمیاگران بولتنساز، با قداست ۱۰۰ تسبیح، جلوهفروشی میکنند و لباس عوامفریبی ارزشگرایی را بر
تن میکنند و میکوشند در پیشگاه خانه مراجع عظام و علمای اعلام بیتوته کنند تا
خبری خالی از صحت را بباورانند و صادق بنمایانند. ارشاد، اما نه اینبار و یکبار،
بلکه بارها و بارها این خیالآفرینیها را دروغ و بهتان و بیاخلاقی دانسته است."
حسین کنعانیمقدم، در توصیف سفر روحانی به قم، به موضوع پاسخگو
بودن این دولت اشاره دارد و میگوید:"دولت یازدهم از ابتدای کار گفته بود که
دولت پاسخگو است لذا اکنون که علامت سوالهای جدی در حوزه عملکرد وزارت ارشاد وجود
دارد وقت آن رسیده که در جهت این پاسخگویی اقدام کند." بدین ترتیب مشخص میشود
که تعهد دولت مبنی بر پاسخگو بودن منظور نه در برابر مردم، که برای خواستهای
تاریک اندیشان است. بههمین دلیل کنعانیمقدم
در ادامه، با اشاره به این سوال که سفر روحانی برای دلجویی از روحانیون است، میگوید:"بیشتر
جنبه پاسخگویی دارد زیرا مراجع به دنبال دلجویی نیستند و تنها میخواهند که کسی از
خطوط اسلام پا فراتر نگذارد." علی جنتی در اظهاراتی که روزنامه ایران، ۱۸ بهمنماه، آن را گزارش داد، این چنین میگوید:
"افرادی با انتشار اخبار دروغ و جعلی مبنی بر دادن مجوز موسیقی به بانوان
تک خوان یا دادن مجوز به انتشار کتاب "کلنل" سعی در تخریب این وزارتخانه
دارند." اتفاقاً ما با این بیانات علی جنتی کاملا موافق هستیم که چنین
شایعاتی دروغ محض است. هنوز از یادها نرفته است که،در اوایل روی کار آمدن حسن روحانی شایعاتی منتشر گردید
مبنی بر اینکه رُمان کلنل اجازه انتشار
یافته است و اتفاقاً این شایعات از سوی جریانهایی دامن زده شد که از دولت حمایت
میکردند. در آن زمان هیچگونه صحبتی از این "تخریب"ها در میان نبود،
چون دولت به چنین شایعاتی نیاز داشت، اما هم اکنون وزیر ارشاد دولت روحانی با
گستاخی تمام آواز خوانی زنان و یا انتشار ادبیات مترقی را تخریب نام میدهد.
جنتی در تبیین سیاستهای این وزارت خانه همچنین یادآور شد:"در حوزه موسیقی
بحثهای بسیاری شده است ولی اصلی که در این وزارتخانه دنبال میشود برمبنای نظر
رهبر معظم انقلاب است که هم بهعنوان یک مرجع تقلید و هم رهبر جامعه و هم شخصیتی
هنری در جامعه مطرح هستند و هیچ کس دیگری این ویژگیها را ندارد." تکذیبهای
دائمی دولت در رابطه با مسایل فرهنگی در مقطع زمانیای اتفاق میافتد که همزمان
تهاجم گسترده و سازمانیافتهای در جهت تداوم سیاستهای زنستیزانه در غالب
گفتارها و سخنرانیها و نوشتههای رسانهای انتشار مییابند. موحدی کرمانی در نماز
جمعه این هفته تهران از جمله گفت:"آنچه که در ارتباط با فرهنگ جامعه اتفاق میافتد،
مسئولان نمیتوانند خودشان را کنار بکشند و بیتفاوت باشند. بر روی کنسرتهایی که
برگزار میشود، دقت کنند. بر روی فیلمها دقت کنند و به هر فیلمی اجازه ندهند که
پخش شود. اگر فیلم صددرصد بر پایه و ضوابط اسلامی است اجازه پخش دهند و در غیر این
صورت اجازه پخش ندهند." محمدی یزدی، رئیس سابق قوه قضاییه و رئیس کنونی
دبیرخانه مجلس خبرگان، با حمله به دولت روحانی، اظهار داشت:"شما بايد بدانيد
اعتمادی که مردم به شما کردهاند با تنفيذِ مقام معظم رهبری، مشروعيت پيدا میکند.
مطمئن باشيد با اتخاذ چنين رويهای بخش عمدهای از جامعه را از دست خواهيد داد و
خدای ناکرده آهسته آهسته محبوبيتتان آسيب میبيند." وی اضافه کرد: "بنده
بالاخص به وزير ارشاد تذکر میدهم که آقای وزير ارشاد! به معاونت موسيقیتان تذکر
بدهيد که موسيقی در اسلام حرام است. شما نمیتوانيد موارد شبهه را تشخيص بدهيد.
تمسک به موارد شبهه موجب میشود آهسته آهسته مرزها را زير پا بگذاريد و به عنوان
مشتبه در حرام بيافتيد." يزدی تصريح کرد:"تک خوانی زن بدون ترديد حرام
است. همه مراجع هم مخالف هستند، حتی همخوانیهايی که در بينش تک خوانی زن باشد هم
حرام است. ترويج موسيقی اصولاً حرام است." البته ما معتقد هستیم که این گونه اظهارات گردنکشی در
برابر نارضایتی عمومی است و گرنه در طول یک سال و نیم گذشته هیچگونه سیاستی که
خلاف سیاستهای تعیینشدهٔ رژیم ولایت فقیه باشد از سوی وزیر ارشاد دولت روحانی بهمرحله عمل درنیامده
است. روزنامه آرمان، ۲۸ بهمنماه،
در گزارشی مربوط به پیشنویس حقوقِ شهروندی
که بهوسیلهٔ دولت روحانی تهیه و تدوین شد، به این جمله روحانی اشاره دارد
که گفت:"هركس میخواهد وضع اين ۸
سال گذشته ادامه پيدا كند به من رای ندهد." حالا این سوال مطرح میشود که در
دوران ۸ ساله احمدی
نژاد رویکردهای وزارت ارشاد چه تفاوتی با هم اکنون دارد؟ آرمان در ادامه این گزارش
نظر یونسی، وزیر سابق اطلاعات، را نیز آورده که در رابطه با حقوقِ شهروندی و
انتخاب علی جنتی بهمقام وزیر ارشاد،گفت:
"رئیسجمهور برای انتخاب وزرا و معاونان و غیره چارچوبهایی
را مدنظر داشت که اعتقاد به حقوقِ شهروندی ازجمله آنهاست. مهمترين اقدام آقای
روحانی نيز درخصوص انتصاب وزير ارشاد بود. وزير ارشاد فردی است كه در رفتار و عمل
خود بهطور مستمر تلاش میكند كه از حقوقِ شهروندی دفاع كند. آقای روحانی از وزير
كشور هم اين را خواستهاند و همين طور دستياران ويژهای در اين جهت انتخاب كردهاند."
دفاع از حقوقِ شهروندی با توضیحات بسیار روشن در بالا کاملاً مشخص شده است. در
قاموس کارگزاران ولی فقیه لفظِ مردم و حقوقِ شهروندی به سرکوبگران و تاریکاندیشان
حاکم محدود میشود و توضیحات یونسی بهروشنی نشان میدهد که دغدغه دولت روحانی حتی
پیش از روی کار آمدن بر مبنایی برنامهریزی و سازماندهی شده بود که، فقط از حقوق
"شهروندانِ" معینی حفاظت میشود. جالب اینکه در میان اظهارات بیانشده
در رابطه با دغدغهٔ آواز خوانی تک نفرهٔ زنان، روحانیون قم، دولت روحانی را در
رابطه با مذاکرات اتمی مورد حمایت کامل قرار دادهاند. روزنامه ایران، ۲ اسفندماه، که گزارش سفر نهاوندیان را
انتشار داده، بهنقل از مکارم شیرازی مینویسد:"مسأله مذاکرات تا بهحال بهصورت
آبرومند پیش رفته و دعا میکنیم این مذاکرات بهصورت آبرومند ادامه یابد."
نوری همدانی هم در این ارتباط اظهار داشت:"مذاکره و گفتوگو بسیار لازم است،
تا دنیا بداند، جمهوری اسلامی ایران اهل منطق، برهان و گفتوگوست، اما باید دانست
که آمریکا و غرب از طبع خباثتآمیز خود دست برنداشته و نخواهند داشت."
فرآیندهای مورد اشاره در بالا بهخوبی نشان میدهند که در عرصههای مربوط به دخالت
واقعی مردم در امور مربوط به خودشان ما شاهد سیاست تثبیت شدهای هستیم که امکان
هرگونه مانوری را با هزینههای زیاد همراه میسازد، اما در رابطه با اموری که
بنیانهای پوشالی رژیم ولایت فقیه را با خطر روبهرو میکند، مشیِ اتخاذ شدهٔ کرنش
و تسلیم در برابر زورگویان بینالمللی استوار است. در هر صورت، همانطور که اعلام
گردیده است، روحانی طی چند روز آینده سفر "ناگهانی" خویش را به قم آغاز
خواهد کرد و ما در این ارتباط قاعدتاً باید شنوندهٔ اظهاراتی باشیم که محتوای آن
بر اساس تضمین منافع روحانیون تاریک اندیش و در جهت مخالف خواستهای میلیونی تنظیم
میگردد.
«نامه مردم»، شماره ۹۶۷،
۴
اسفندماه ۱۳۹۳
بختی
برای ویرایش این نوشتار نداشته ام. ب.
الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر